۱۰ پیشنهاد ویژه برای خودشناسی؛ خودشناسی را از کجا شروع کنیم؟

Self Knowledge

نیازی نیست برای یافتن نشانه‌های کمبود خودشناسی در خودتان و دیگران لابه‌لای کتاب‌ها بگردید. گاهی حرفی، رفتاری و یا حتی توئیتی ساده در فضای مجازی نشان می‌دهد که ما نیاز به خودشناسی بیشتری داریم. شخصی نوشته بود: من یک اشتباه را دوبار انجام نمی‌دهم. آن را سه، چهار بار انجام می‌دهم تا مطمئن شوم اشتباه است.

 کسی که خودش را می‌شناسد و به نقاط ضعف و قوت خودش آگاهی دارد در دام تکرار الگوهای معیوب و تکرارشونده نمی‌افتد. جمله‌ی بالا فقط یکی از مزایای شناختن خود است. اگر کنجکاو هستید که بیشتر در مورد خودشناسی و مزایای آن بخوانید و نمی‌دانید برای قدم گذاشتن در این راه باید از کجا شروع کنید این مقاله را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

خودشناسی واقعی یعنی چه؟

خودشناسی فرآیندی پویشی، انطباقی و انسجامی است که به شکل زمان‌مند عمل می‌کند و از دو وجه تشکیل شده است: خودشناسی تجربه‌ای و خودشناسی تأملی.

خودشناسی تجربه‌ای که امروزه بیشتر از آن با نام ذهن آگاهی یاد می‌شود یعنی توجه و حساسیت‌های آنی به تجربه‌های جاری خود. خودشناسی تأملی یعنی تحلیل تجارب گذشته‌ی خود و تلفیق آن درطرح‌های کنش و واکنش‌های خود. خودشناسی انسجامی تلفیق خودشناسی تجربه‌ای و تأملی با یکدیگر است.

در اندیشه‌های شرقی مثل بودائیسم ما به تعمق تشویق می‌شویم. هواداران تعمق توصیه می‌کنند که در یک وضعیت بدنی خاص بنشینیم و سعی کنیم آگاهیمان را از احساسات و تصورات در هم ریخته‌ی روزانه خالی کنیم و به اصطلاح ذهن میمون‌وار خودمان را آرام کنیم. اما بر اساس سنت‌های فلسفی غربی تعمق بر این اساس است که بخش زیادی از مشکلات ذهنی ما از افکار و احساسات با گره‌های باز نشده است. ما باید آن‌ها را بررسی کنیم و با دقت به آنان توجه کنیم تا از بین بروند. می‌توان گفت اندیشه‌ی شرقی به مفهوم خودشناسی تجربه‌ای و اندیشه‌ی غربی به خودشناسی تأملی اشاره دارد.

Self Knowledge قطبینو

چرا خودشناسی مهم است؟

۱ـ خودشناسی خودانتقادی را کاهش می‌دهد:

خودانتقادی به‌عنوان داشتن انتظارات بالا از خود و تلاش برای پیشرفت تعریف شده است. افراد خودانتقادگر  وقتی با مانع در راه رسیدن به اهدافشان روبه‌رو می‌شوند آسیب‌پذیرتر بوده و مستعد تجربه‌ی افسردگی همراه با احساس حقارت شدید، گناه، بی‌ارزشی و شکست در مطابقت با معیارهای مورد انتظار هستند.

خودانتقادی یک پیوستار و طیف است که در یک سوی آن خودانتقادی بر مبنای استانداردهای نسبتا بیرونی و در انتهای آن مستلزم استانداردهای درونی است. دو نوع خودانتقادی داریم: خودانتقادی مقایسه‌ای یعنی دید منفی نسبت به خود در مقایسه با دیگران. خودانتقادی درونی شده یعنی دید منفی نسبت به خود به سبب مقایسه‌ی خود با استانداردهای شخصی و درونی که اغلب بسیار هم بالا هستند.

در تضاد با خودانتقادی که نوعی ناهمگونی است، خودشناسی یک فرآیند خودنظم دهنده است و بهزیستی را ارتقا می‌دهد. ازاین‌رو با افزایش خودشناسی، میزان خودانتقادی و دیگر آسیب‌های روان‌شناختی همراه آن کاهش می‌یابد.

۲ـ خودشناسی توانمندی‌های خوی را افزایش می‌دهد:

روان‌شناسان مثبت‌گرا به جای تمرکز روی جنبه‌های گوناگون آشفتگی‌ها و بیماری‌های روانی، به مطالعه‌ی جنبه‌های مثبت و بهزیستی و سلامت علاقمندند. بنابراین بررسی گسترده‌ای را برای مطالعه‌ی توانمندی‌های انسانی و پیشگیری مبتنی بر آن آغاز کردند تا یک زندگی باارزش را بسازند.

سازه‌ای که نقش اساسی در توانمندی‌های خوی دارد، خودشناسی است. اگر علم روان‌شناسی بخواهد توانایی‌ها را به فعلیت برساند و آن‌ها را ارتقا ببخشد، باید بر ظرفیت‌های خودتأمل‌گری به طور جدی تمرکز کند. هر اندازه خودشناسی بیشتر باشد، سازش یافتگی روانی بیشتر است.

Self Knowledge قطبینو

چگونه می‌توانیم به خودشناسی برسیم؟

تعریف‌های دیگران را پس نزنید.

بسیاری از ما وقتی در جایی خوش می‌درخشیم و کسی از ما تعریف می‌کند و نقاط قوتمان را برمی‌شمارد فکر می‌کنیم که اگر آن‌ها را بپذیریم و تأیید کنیم فردی خودشیفته به نظر می‌رسیم. ما از این غافل هستیم که روابط انسانی در اجتماع مانند آینه عمل می‌کنند و به نوعی ما خودمان را در آینه‌ی دیگران می‌توانیم ببینیم و آن‌ها هم خودشان را در آینه‌ی ما.

چیزهایی هست که ما در خودمان نمی‌دانیم و نمی‌بینیم اما دیگران می‌بینند. اگر مایل به خودشناسی هستید این بار اگر کسی از شما تعریف کرد خودتان را دست کم نگیرید و آن‌ها را بپذیرید.

به احساسات و حالات خودتان بیش‌ازپیش توجه کنید.

-سلام. خوبی؟

+مرسی. خوبم تو خوبی؟

 این دیالوگ را چندبار در طول روز می‌گویید و می‌شنوید؟ آیا آن را عمیقا از خودتان و دیگران می‌پرسید یا فقط یک سری جملات کلیشه‌ای هستند؟

چه احساسی دارید؟ این یک پرسش کلیدی است. اولین قدم برای جواب دادن به این پرسش این است که به خودتان اجازه‌ی احساس کردن بدهید. احساسات نوعی اطلاعات هستند. آن‌ها گزارش‌های خبری از درون روان‌های منحصربه‌فرد هر انسان به ما می‌دهند. این پیام‌ها واکنش به رویداد‌های مختلف درونی و بیرونی است که تجربه می‌کنیم. ما باید به این اطلاعات دسترسی پیدا کنیم و آن‌ها را بفهمیم تا بتوانیم آگاهانه‌ترین تصمیمات را بگیریم. ما نیاز داریم که دانشمند احساسات شویم و برای رسیدن به این مرحله به مهارت‌های پنج مرحله‌ای نیاز داریم.

۱ـ شناسایی احساسات:

عواطف خودمان و دیگران را شناسایی کنیم. نه فقط در چیز‌هایی که فکر می‌کنیم، احساس می‌کنیم یا می‌گوییم بلکه در حالات صورت، زبان بدن، تن صدا و دیگر علائم غیرکلامی.

۲ـ درک احساسات:

احساسات خود و دیگران را درک کنیم و ریشه‌یابی کنیم. تجربیاتی را که موجب بروز رفتارمان شده است، شناسایی کنیم و بعد نتیجه‌گیری کنیم که آن‌ها چه تأثیری بر رفتارهایمان داشته‌اند؟

۳ـ نامگذاری احساسات:

هر احساس را با واژگان دقیق نامگذاری کنیم.

۴ـ ابراز احساسات:

احساساتمان را مطابق با هنجارهای فرهنگی و بافت‌های اجتماعی ابراز کنیم؛ به گونه‌ای که موجب آگاهی بخشی و برانگیختن حس همدلی در شنونده گردد.

۵ـ تنظیم و تعدیل احساسات:

از طریق استراتژی‌های عملی، احساسات را تنظیم و تعدیل کنیم نه اینکه بگذاریم آن‌ها ما را تنظیم و تعدیل کنند. حتما شنیده‌اید که سرکوب احساسات آن‌ها را قوی‌تر می‌کند. هر احساسی ممکن است به شما پیامی بدهد. مثلا افسردگی به شما می‌گوید چیزی باید تغییر کند و سبک زندگی شما مناسب نیست. یکی از جاهایی که اگر احساساتمان را نشناسیم و به آن توجه نکنیم برای ما هزینه‌های زیادی دربرخواهد داشت در شغلمان است. اگر نقابی ساختگی به صورتمان بزنیم و به اصطلاح بازیگری سطحی داشته باشیم باعث فرسودگی، کاهش رضایت شغلی و حتی افزایش اضطراب و افسردگی می‌شویم و درنهایت مجبور به ترک کار می‌شویم. حال اگر به احساسات خود توجه کنیم بهتر می‌توانیم نقاط قوت و ضعف خودمان را بشناسیم و درصدد رفع آن‌ها بربیاییم. ازطرفی شناخت احساساتمان، توانایی همدلی ما را بالاتر می‌برد و درنتیجه روابط اجتماعی بهتری خواهیم داشت.

Self Knowledge

۳ـ به آنچه فکر می‌کنید توجه کنید.

همه‌ی ما افکاری داریم که مانند یک قطار سریع در ذهنمان غرش‌کنان می‌آیند. آن‌ها بزرگ و سنگین‌اند و شاید نتوانیم جلوی آن‌ها را بگیریم. افکاری مثل اینکه: خرابکاری کردم، او به من اهمیت نمی‌دهد، من بازنده‌ام و… .

خیلی از این فکر‌ها ممکن است واقعیت نداشته باشند و ما بیش‌ازحد درگیرشان شده باشیم و جای بد ماجرا این است که هرگز این افکار را زیر سؤال نبریم چون به نظر ما واقعی و درست می‌آیند. دانشمندان حوزه‌ی شناختی، به این افکار، افکار خودکار می‌گویند چون هر وقت دلشان بخواهند اتفاق می‌افتند. این افکار، شرمساری، ترس و شکست را بیدار می‌کنند. یک راهی که می‌توان از قدرت آن‌ها کم کرد، تکرارشان با صدای بلند است. بخشی از قدرت افکار خودکار به خاطر پنهان بودنشان است. افکارتان را انکار نکنید و درعوض بگذارید به بالای سطح خودآگاهتان بیایند تا آن‌ها را بهتر بشناسید و بتوانید در جهت از بین بردنشان اقدامی انجام دهید.

۴ـ با اشتباهات خودتان دوست باشید.

شاید شما والدین ایده آل‌گرایی داشتید و آن‌ها به شما ناخواسته این پیام را داده‌اند که زمانی باارزش هستید که طبق خواسته‌ی آن‌ها عمل کرده باشید. شاید هم والدینی داشتید که موشکاف و تحقیر کننده هستند و به شما این پیام را داده‌اند که تو خوب نیستی و احساس  شرم ناسالم و خجالت‌زدگی داده‌اند. همه‌ی این والدین باعث شده‌اند منتقد درونی قوی درونتان شکل بگیرد. اما واقعیت امر این است که مهم نیست آن‌ها چه اتفاقی را رقم زده‌اند چراکه ناآگاه بوده‌اند و مسئولیت درست کردن این اتفاق شما هستید.

منتقد درونی، صدایی بانفوذ اما نامرئی در زندگی شماست که همیشه با لحن و کلامی سختگیرانه و سرزنشگر در درونتان با شما صحبت می‌کند. یکی از راه‌های خودشناسی این است که شما باید این منتقد درونی را بشناسید و جلوی او بایستید و جوابش را بدهید و صدای او را با صدایی مثبت‌تر و دلسوزتر جایگزین کنید.

زمانی‌که ذهنیت رو به رشد و پیشرفتی داشته باشید، فرصت اشتباه کردن را به خودتان می‌دهید. هر چقدر هم شکست دردناک باشد، می‌تواند راه جدیدی را به شما نشان دهد. نیاز نیست شما کامل و عالی باشید ولی نیاز است که از اشتباهات خودتان درس بگیرید و با خودتون بد نشوید.

۵ـ یک دفتر خاطرات داشته باشید.

دکتر علی شمیسا در مقدمه‌ی کتاب «حذف افکار و احساسات سمی با خاطره‌نویسی» نوشته است:

«فرد با روش تخلیه‌ی ذهن از طریق خاطره‌نویسی، به نوعی با احساسات مسدود شده، محدود شده و سرکوب شده‌ی خود روبه‌رو می‌شود. به همین دلیل فرد در حین نوشتن گاهی زار زار می‌گرید و گاهی از روبه‌رویی با آن‌ها یا از حماقت و نادانی خود خنده‌اش می‌گیرد.»

به همین دلیل پیشنهاد می‌شود برای خودشناسی بیشتر، یک دفتر خاطرات تهیه کنید و از لحظاتی که خوب برخورد کردید، جایی که موقعیت‌های دشوار را مدیریت کردید یا لحظاتی که به شما درس بزرگی داده‌اند یادداشت‌برداری کنید. این کار کمک می‌کند که توانایی‌های خودتان را شناسایی کنید تا در مواقع لزوم به شما یادآور شوند که چه انسان توانمند و باارزشی هستید.

Self Knowledge

۶ـ از دیگران مشورت بگیرید ولی تصمیم گیرنده خودتان باشید.

بخش قابل توجهی از شخصیت ما توسط دیگران تعریف می‌شود. آن‌ها ناظران بیرونی شخصیت ما هستند و گاهی می‌توانند تحلیل بهتری از ابعاد وجودیمان داشته باشند.

در مورد مشکلاتتان با افرادی که امن هستند و می‌دانید بدون غرض و از روی محبت نقاط ضعف و قوتتان را می‌گویند مشورت کنید. این یک راهکار مهم در مسیر خودشناسی شماست. البته توجه داشته باشید که آن‌ها صرفا می‌توانند به شما پیشنهاداتی ارائه کنند و در آخر خودتان باید تصمیم گیرنده باشید. زیرا نسخه‌ای که برای زندگی آن‌ها کارایی داشته شاید در مورد زندگی شما صدق نکند.

knowing yourself قطبینو

۷ـ با درمانگر و مشاور صحبت کنید.

در فرآیند خودشناسی ممکن است به موانع و سؤالاتی بربخورید که تنها فردی که متخصص است بتواند به شما کمک کند. یک درمانگر خوب به شما می‌آموزد که در موقعیت‌های مختلف چگونه برخورد کنید و هیجاناتتان را بدون آسیب زدن به خود و دیگران ابراز کنید. به عبارتی به شما ماهی نمی‌دهد بلکه ماهیگیری را یادتان می‌دهد.

مطلب مرتبط: روانشناس بالینی کیست؟

۸ـ از تست‌های معتبر و علمی شخصیت شناسی و رفتارشناسی کمک بگیرید.

ازجمله تست‌های خوبی که می‌توانید برای شناختن شخصیت خود  استفاده کنید عبارت‌انداز:

مثلا در تست نئو از میزان دو ویژگی مهم پایداری هیجانی و تجربه‌پذیری آگاه می‌شوید که هر دو بیشترین ارتباط را با خودشناسی دارند.

پایداری هیجانی یا پایین بودن روان آزردگی موجب می‌شود فرد کمتر احساس اضطراب و تنش نماید. این افراد به راحتی دچار افسردگی، احساس گناه، غم، ناامیدی و درماندگی نمی‌شوند. فردی که این حالات را تجربه می‌کند، طبیعتا آمادگی بیشتری برای توجه به مسائل مهم زندگی ازجمله شناخت خود دارد. پس پایداری هیجانی زمینه را برای خودشناسی فراهم می‌کند. در کنار این عامل کسی که نمره ی بالایی را در تجربه‌پذیری کسب می‌کند، فردی است که دارای قدرت خوبی برای درک حقایق درونی و بیرونی ازجمله عواطف و هیجان‌های شخصی است. این افراد بیشتر از دیگران دارای تجربه‌های عمیق‌تر و حالت‌های هیجانی متمایز و تفکیک شده هستند.

۹. قاطعیت را تمرین کنید.

در قاطعیت فرد بین نیاز‌های خود و دیگران تعادل برقرار می‌کند و با دیگران همان‌طوری رفتار می‌کند که توقع دارد با خودش رفتار شود. فرد قاطع می‌تواند تصمیم بگیرد که نیاز‌های دیگران را به نیازهای خود اولویت دهد یا برعکس. فرد پرخاشگر فقط نیاز خودش را اولویت قرار می‌دهد و فرد منفعل بیشتر نیاز دیگران را مقدم می‌شمارد اما فرد قاطع حد وسط این دو است.

شما ممکن است خودتان را بشناسید اما آیا خود واقعی‌تان هستید و می‌توانید در عمل ابرازش کنید؟ قاطعیت را بشناسید و هر روز آن را تمرین کنید تا جنبه‌هایی از خودتان را کشف کنید که تا به حال آن را نمی‌شناختید.

۱۰ـ اطراف خودتان را با افراد خوب احاطه کنید.

در زندگی لحظاتی وجود دارد که فقط با یک گروه پشتیبانی خوب می‌توان از آن‌ها عبور کرد.

تأثیر دوست خوب را فراموش نکنید. اطراف خودتان را با کسانی پر کنید که شما را می‌پذیرند و باعث پیشرفت و رشد شما می‌شوند تا بتوانید به بهترین نسخه از خودتان تبدیل شوید.

سخن پایانی

خوب است بدانید خیلی از افراد بدون اینکه خودشان را بشناسند زندگی می‌کنند و از دنیا می‌روند. اگر تا اینجای مقاله با ما همراهی کردید به شما تبریک می‌گوییم. همین که برای یادگیری در مسیرخودشناسی تلاش می‌کنید بسیار ارزشمند است. به تلاشتان ادامه دهید و بدانید که ما نیز مجموعه‌ای از بهترین و پرکاربردترین ابزارهای خودشناسی را برایتان فراهم کرده‌ایم.

دسته بندی : توسعه فردی و یادگیری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.