مولفه توان سازگار در تست هوش هیجانی بار ان نشانگر توانایی پاسخگویی مؤثر به ویژگیها و نیازهای محیطی با موقعیتهای مسئلهزا است.
مولف های مولفه توان سازگاری در تست هوش هیجانی بار ان
واقعگرایی (Reality Testing):
عامل واقع گرایی در مولفه توان سازگاری توانایی سنجش هماهنگی بین چیزی که بهطور هیجانی تجربه شده و چیزی که بهطور واقعی وجود دارد، است.
عامل واقع گرایی در تست هوش هیجانی، توانایی ما در اعتبار بخشیدن به احساساتمان و در نظر گرفتن واقعیت است. در واقع یک ارزیابی است، بین آنچه بهصورت درونی تجربه کردهایم و آنچه در دنیای خارج وجود دارد.
تست واقعیت به زبانی ساده توانایی دقیق و واقع گرایانه (سنجیدن) وضعیت حاضر است. بدون رویاپردازی بیش از حد و یا افکار پوچ در مورد وضعیت حاضر.
مشکلات موجود در تست واقعیت میتواند برای شرایط سازمانی فاجعهبار باشد زیرا آنها اغلب بهصورت فردی ظاهر میشوند. اختلالات روانپزشکی شدید، مانند روانپریشی، با کمبودهای شدید با این مؤلفه هوش هیجانی در ارتباط است.
انعطافپذیری (Flexibility):
عامل انعطاف پذیری در مولفه سازگاری هوش هیجانی، توانایی سازگار بودن افکار و رفتار با تغییرات محیط و موقعیتها است.
عامل انعطاف پذیری به عنوان توانایی ما برای تنظیم احساسات،تفکر و رفتار ما با توجه به تغییر شرایط قبل است. این عامل به توانایی ما برای سازگاری با شرایط ناآشنا و غیرقابل پیش بینی اشاره دارد.
افرادی که انعطاف پذیر هستند، افرادی چابک و قادر به واکنش در برابر تغییرات بدون سختی هستند. این افراد هنگامی که مسیر را اشتباه می روند ذهن خود را تغییر می دهند و از نو شروع می کنند. آن ها از ایده های جدید استقبال می کنند. اکثر این افراد با شروع کارهای جدید مشکلی ندارند.
با توجه به مقالات بدست آمده انعطاف پذیری به شدت با توانایی سازگاری با محیط های مختلف اجتماعی ارتباط دارد.
از این رو این عامل، یک عامل بسیار مهم برای افراد و سازمانهاست و یکی از مهمترین عوامل بقای سازمان است. سازمانها باید برای بقا در اقتصاد یک بازار، پویا انعطافپذیر باشند و آماده باشند که بهسرعت و بهاندازه کافی تغییرات را بپذیرند.
جالب است بدانید انعطافپذیری یکی از مهمترین تواناییهای مدیریتی از نظر اداره مدیریت کارکنان در ایالات متحده محسوب میشود. علاوه بر صلاحیتهای مدیریتی، بهطورکلی، این عامل نقش مهمی در حلوفصل اختلاف، مذاکره، ادغام و خرید دارد.
افرادی که انعطاف پذیری کمی دارند برای سازمان ها ممکن است فاجعه بار باشند. این افراد در تفکر و رفتارهایشان سختی نشان می دهند و در مقابل هر تغییر مقاومت می کنند.
حل مسئله (Problem Solving):
عامل حل مسئله بر توانایی فرد در حل مسائل فردی و بین فردی مؤثر است. حل مسئله همراه با «تست واقعیت» و «انعطافپذیری» عناصر ضروری برای سازگاریاند. این چیزی است که تئوری داروین در مورد بقا و سازگاری را هدایت میکند.
عامل حل مسئله عاملی چندمرحلهای است و شامل توانایی انجام فرآیند زیر میشود:
۱- حس کردن وجود یک مشکل و احساس اعتمادبهنفس و انگیزه برای مقابله با آن؛
۲- تعریف مشکل بهصورت واضح و دقیق که موجب جمعآوری اطلاعات مربوطه میشود؛
۳- تولید راهحلهای بسیار تا جایی که ممکن است؛
۴- اجرای یکی از راهحلها پس از ارزیابی مزایا و معایب هرکدام و انتخاب بهترین روش عمل. افرادی که در حل مسئله توانا هستند، اغلب با وظیفهشناسی، نظم و انضباط، با روشنگری و بهصورت سیستماتیک در مقابله با شرایط چالشبرانگیز عمل میکنند.
همان گونه که رویکرد استراتژیک در حل مسئله مهم است، انعطاف پذیری نیز مهم است. مخصوصا به این دلیل که به تولید راهحلهای بالقوه («طوفان فکری») مربوط میشود.
برای حل مسئله لازم است به جزئیات در یک وضعیت بسیار پیچیده توجه کنید و نیاز به فیلترینگ سریع اطلاعات و نیز اولویتبندی یک مسیر دارد. این فرآیند با «شناخت الگو» ارتباط نزدیکی دارد که به یاد میآورد که چه چیزی در شرایط خاص بهتر کار میکند.
بنابراین حافظه نقش کلیدی در یادگیری از تجارب گذشته ایفا میکند تا عملکرد آینده را از طریق یک نوع چندوظیفگی در طی فرایند حل مسئله و تجزیهوتحلیل ریسک و مدیریت تصمیمگیری، تحت تأثیر قرار دهد. به همین ترتیب، حل مسئله یک فرآیند شناختی پیچیده است.