موفقیت و پایداری یک برند در بازار به عوامل بسیاری وابسته است. برندهای موفق معمولاً توانستهاند هویت متمایزی ایجاد نمایند، نیازهای مشتریان را درک کنند و در بازار رقابتی جایگاه خود را تثبیت سازند. با این حال، بسیاری از برندها در این مسیر با چالشهای گوناگونی روبهرو میشوند که گاهی منجربه شکست آنها میشود. شکست برندها، حتی برندهای بزرگ و معروف، یکی از مسائل پیچیده و پرچالش دنیای کسبوکار است که میتواند دلایل متعددی داشته باشد. هر چند بسیاری از برندها با تلاش و برنامهریزی وارد بازار میشوند، اما همه آنها قادر به حفظ جایگاه و دستیابی به موفقیت پایدار نیستند. حال میخواهیم بدانیم که علت شکست برندها چیست تا با بررسی دقیق این عوامل بتوانیم به کسبوکارها کمک نماییم تا با جلوگیری از اشتباهات رایج، پایداری و رشد خود را تضمین کنند و ارزش برند را در نظر مشتریان بهطور مستمر ارتقاء ببخشند.
۸ علت اصلی شکست برندها
۱ـ عدم تطابق با نیازهای بازار
عدم تطابق با نیازهای بازار یکی از دلایل اصلی شکست برندها بهحساب میآید. بسیاری از برندها بدون درک دقیق از ترجیحات، خواستهها و مشکلات مشتریان هدف خود، محصولات و خدماتی را به بازار عرضه میکنند که عملاً مورد استفاده یا علاقه مشتریان نیست. این عدم تطابق معمولاً ناشی از کمبود تحقیقات بازار یا عدم توجه به بازخوردهای مشتریان است. به عنوان مثال، اگر یک محصول دارای ویژگیهایی باشد که جذابیت و ارزش افزوده خاصی برای مخاطب نداشته و یا نتواند یک نیاز واقعی را برآورده سازد، مشتریان به سرعت از آن روی برمیگردانند. درنتیجه، هزینههای بالای تولید و بازاریابی این محصولات، نهتنها بازگشتی ندارند، بلکه منجربه هدررفت منابع و کاهش اعتبار برند در بازار میشود.
۲ـ استراتژی بازاریابی ناکارآمد
یکی دیگر از علت شکست برندها، استفاده از استراتژی بازاریابی ناکارآمد است که نمیتواند پیام، مزایا یا ارزشهای واقعی برند را به درستی به مشتریان منتقل نماید. این مشکل ممکن است ناشی از تبلیغات نامناسب، تمرکز بر کانالهای ارتباطی نادرست و یا عدم شناخت دقیق از بازار هدف باشد. برندهایی که نتوانند به شیوهای جذاب و مؤثر با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند، در ایجاد آگاهی، علاقه و اعتماد به محصول یا خدمات خود ناتوان میمانند. درنتیجه، تلاشهای بازاریابی بیاثر میشود و برند نمیتواند جایگاه مطلوبی در ذهن مشتریان پیدا کند، عاملی که درنهایت به کاهش فروش و شکست در بازار منجر میگردد.
مطلب مرتبط: ۱۳ استراتژی طلایی بازاریابی برای رشد کسبوکارتان
۳ـ عدم تمایز و نوآوری
نبود تمایز و نوآوری از دیگر دلایل مهم شکست برندها در بازار رقابتی امروز به شمار میرود. برندهایی که قادر نیستند محصول یا خدمات خود را با ویژگیهای منحصربهفرد یا مزایای تازهای عرضه نمایند، در جذب توجه مشتریان و ایجاد تمایز از رقبا با چالش مواجه میشوند. زمانی که محصولات یک برند مشابه محصولات دیگران باشد و نتواند نیازی جدید را برآورده سازد یا تجربهای نوین به مشتریان ارائه دهد، مشتریان به سادگی از کنار آن عبور میکنند و به برندهای متمایزتر روی میآورند. فقدان نوآوری، همچنین به کاهش ارزش ادراکشده برند منجر میشود و برند را به سمت تکراری و معمولی بودن سوق میدهد، امری که درنهایت میتواند موجب افت فروش و خروج برند از بازار شود.
۴ـ مدیریت ضعیف
بدون شک مدیریت ضعیف یکی از عوامل اصلی شکست برندها بهحساب میآید. زیرا تصمیمات مدیران مستقیماً بر عملکرد و موفقیت برند تأثیر میگذارد. مدیریت ناکارآمد ممکن است در قالب برنامهریزی نامناسب، عدم توانایی در هدایت تیم و یا ضعف در تخصیص منابع و بودجهبندی ظاهر شود. همچنین نبود نظارت دقیق بر روندهای بازار و ناتوانی در تطبیق با تغییرات سریع محیط کسبوکار، اغلب به افت کارایی و کاهش انعطافپذیری برند منجر میشود. مدیرانی که نمیتوانند استراتژیهای مؤثر و پایدار را پیادهسازی نمایند و به مسائل حیاتی ازجمله نیازهای مشتریان و وضعیت رقبا، بهدرستی پاسخ دهند، برند را در مسیر شکست قرار میدهند و از رشد و رقابتپذیری آن جلوگیری میکنند.
مطلب مرتبط: ۸ مهارت ضروری کارآفرینان موفق
۵ـ عدم تطبیق با تکنولوژی و تغییرات دیجیتال
عدم تطبیق با تکنولوژی و تغییرات دیجیتال یکی از حیاتیترین علت شکست برندها در دنیای مدرن است. در عصر حاضر، فناوری به سرعت در حال تحول است و برندهایی که از این تغییرات عقب بمانند، با خطر از دست دادن سهم بازار و مشتریان خود مواجه میشوند. برندها باید بهروز باشند و از ابزارها و استراتژیهای دیجیتال بهرهبرداری کنند تا بتوانند بهطور مؤثر با مشتریان خود ارتباط برقرار نمایند و تجربه کاربری بهتری ارائه دهند. غفلت از فناوریهای نوین مانند رسانههای اجتماعی، بازاریابی دیجیتال و تحلیل دادهها، میتواند منجر به کاهش آگاهی از برند و ناتوانی در جذب مشتریان جدید شود. درنهایت، برندهایی که قادر نیستند خود را با تحولات دیجیتال وفق دهند، به سادگی از گردونه رقابت خارج میشوند و فرصتهای سودآور را از دست میدهند.
۶ـ تجربه نامناسب مشتری
تجربه نامناسب مشتری یکی از عوامل کلیدی شکست برندها محسوب میشود. زیرا کیفیت تعاملات مشتریان با برند به شدت بر وفاداری و ترجیحات آنها تأثیر میگذارد. اگر مشتریان در خرید، استفاده یا خدمات پس از فروش با مشکلاتی مواجه شوند، احتمال اینکه دوباره به آن برند مراجعه کنند به شدت کاهش مییابد. برندهایی که در ارائه خدمات، پاسخگویی به شکایات و یا خلق تجربیات مثبت ناتوان هستند، به سادگی از دست مشتریان خود خارج میشوند.
نارضایتی مشتریان نهتنها منجربه کاهش فروش میشود، بلکه میتواند به انتشار نظرات منفی و آسیب به اعتبار برند نیز منجر گردد. به همین دلیل، توجه به تجربه مشتری و بهبود آن در هر مرحله از فرآیند خرید و استفاده از محصول، برای موفقیت برندها امری حیاتی است.
۷ـ مشکلات مالی و بودجه ناکافی
مدیریت مالی ضعیف میتواند به محدودیتهای جدی در عملیات و توسعه برند منجر شود. برندهایی که نتوانند منابع مالی کافی برای تأمین نیازهای تولید، بازاریابی و توزیع خود فراهم کنند، به سختی میتوانند به اهداف خود دست یابند. این محدودیتها ممکن است باعث شود که برند نتواند به موقع به بازار واکنش نشان دهد، نوآوریهای لازم را پیادهسازی کند یا کیفیت محصولات و خدمات خود را حفظ نماید. همچنین، عدم تخصیص مناسب بودجه به بخشهای کلیدی مانند تبلیغات و تحقیق و توسعه، مانع از جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی میشود. درنتیجه، مشکلات مالی میتوانند باعث کاهش توان رقابتی برند شوند و آن را در مسیر شکست قرار دهند.
۸ـ مدیریت نامناسب برند
مدیریت نامناسب برند به عنوان یکی از کلیدیترین علت شکست برندها محسوب میگردد. چراکه تصمیمات نادرست در استراتژیهای برندینگ میتواند به کاهش اعتماد مشتریان و عدم شناخت برند منجر شود. برندهایی که نتوانند هویت خود را بهخوبی تعریف کنند یا از پیامهای متناقض استفاده نمایند، به سرعت در ذهن مشتریان فراموش میشوند. همچنین، عدم توجه به نیازها و بازخوردهای مشتریان میتواند منجر به ارائه محصولاتی شود که با انتظارات بازار همخوانی ندارند. مدیریت نامناسب میتواند شامل عدم ایجاد ارتباط مؤثر با مشتریان، ضعف در بازاریابی دیجیتال و ناتوانی در مدیریت بحران باشد. درنتیجه، برندهایی که از استراتژیهای قوی و منسجم در مدیریت نام برند خود برخوردار نباشند، به راحتی از رقابت خارج میشوند و شانس موفقیت خودشان را از دست میدهند.
بررسی شکست برندهای بزرگ دنیا
کوکاکولا
کوکاکولا، یکی از شناختهشدهترین و محبوبترین برندهای جهان، در طول تاریخ خود با چالشها و شکستهای مختلفی مواجه شده است. یکی از بزرگترین و مشهورترین این شکستها، مربوط به کمپین (New Coke) میباشد که درسهای مهمی برای برندها به همراه دارد.
سال: ۱۹۸۵
علت شکست: در این سال، شرکت کوکاکولا تصمیم به تغییر فرمول سنتی نوشابه خود گرفت و محصول جدیدی به نام “New Coke” را معرفی کرد. این تصمیم بهدلیل رقابت فزاینده با پپسی و تغییرات در طعم نوشابهها انجام شد. اما واکنش مشتریان به این تغییر به شدت منفی بود و بسیاری از مشتریان نسبت به طعم جدید انتقاد کردند و به فرمول قدیمی وفادار ماندند.
نتیجه: پس از تنها سه ماه، کوکاکولا مجبور شد به فرمول قبلی خود بازگردد و محصول را تحت عنوان “Coca-Cola Classic” دوباره معرفی کند. این شکست به وضوح نشان داد که تغییرات در محصولاتی که به شدت در فرهنگ و عادات مصرفکنندگان ریشهدار هستند، میتواند عواقب جدی داشته باشد.
نکته: شناخت و درک عمیق از وفاداری مشتریان و حفظ هویت برند از اهمیت بالایی برخوردار است.
کمپانی سونی
کمپانی سونی در تاریخ خود با انتقادات و جنجالهایی پیرامون برخی از تبلیغات خود مواجه بوده است که یکی از این موارد به تبلیغات نژادپرستانه مربوط میشود. یکی از جنجالیترین تبلیغات سونی مربوط به یک تبلیغ برای کنسول بازی PSP (Portable Station Play) بود که به دلیل انتخاب نژاد و نوع نمایش شخصیتها با انتقادات شدید مواجه شد.
سال: ۲۰۰۶
علت شکست: در این تبلیغ، دو شخصیت با نژادهای مختلف (سفیدپوست و سیاهپوست) به نمایش درآمدند. شخصیت سفیدپوست به عنوان «بازیکننده» و شخصیت سیاهپوست به عنوان «متجاوز» نمایش داده شد. این نوع نمایندگی نژادی، به شدت انتقادات را بهدنبال داشت و بسیاری از منتقدان این تبلیغ را نژادپرستانه و تحقیرآمیز دانستند.
نتیجه: سونی به سرعت با واکنشهای منفی از سوی جامعه و رسانهها روبهرو شد و مجبور به عذرخواهی شد. این موضوع باعث کاهش اعتبار و شهرت برند در بازارهای خاص و در میان گروههای نژادی مختلف گردید.
نکته: این حادثه نشاندهنده اهمیت حساسیت نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی در تبلیغات برندها است. برندها باید همواره به پیامهایی که منتقل میکنند و تأثیر آنها بر جامعه توجه داشته باشند و از تقویت کلیشهها و نابرابریها خودداری کنند.
مکدونالدز
مکدونالدز، به عنوان یکی از بزرگترین و شناختهشدهترین رستورانهای زنجیرهای فست فود در جهان، در طول تاریخ خود با چالشها و شکستهای متعددی مواجه شده است. این شکستها عمدتاً ناشی از ناتوانی در انطباق با تغییرات بازار، انتقادات اجتماعی و مشکلات در استراتژیهای بازاریابی بوده است که مهمترین آن کمپین «دولت کافه» (McCafe) بود.
سال: اوایل ۲۰۰۰
علت شکست: در تلاش برای رقابت با زنجیرههای قهوهفروشی مانند استارباکس، مکدونالدز اقدام به راهاندازی بخش McCafe کرد. باوجود سرمایهگذاریهای زیاد در این کمپین، کیفیت قهوه و تجربه مشتری بهطور کلی نتوانست با رقبای خود رقابت نماید. مشتریان نتوانستند حس تجربه قهوه باکیفیتی را که در استارباکس وجود دارد، در مکدونالدز پیدا کنند.
نتیجه: این موضوع باعث شد که بخش McCafe بهطور کامل به موفقیت نرسد و به تصویر برند آسیب برساند.
نکته: برندها باید توجه ویژهای به تجربه مشتری و کیفیت محصولات داشته باشند، بهخصوص زمانی که در حال ورود به بازار جدیدی هستند.
آدیداس
آدیداس، به عنوان یکی از بزرگترین و معروفترین برندهای ورزشی در جهان، در طول تاریخ خود با چالشها و شکستهای متعددی مواجه شده است. این شکستها معمولاً ناشی از ناتوانی در انطباق با تغییرات بازار، استراتژیهای نامناسب بازاریابی و مشکلات مدیریتی بودهاند که اصلی ترین آن استراتژی ناموفق در بازار ایالات متحده بود.
سال: اوایل ۲۰۰۰
علت شکست: آدیداس در اوایل دهه ۲۰۰۰ تلاش کرد تا با برندهای رقیب مانند نایک و پوما در بازار ایالات متحده رقابت کند. با این حال، استراتژیهای بازاریابی و محصولات این برند نتوانستند به اندازه کافی مشتریان آمریکایی را جذب کنند. آدیداس به دلیل عدم توجه به تمایلات و ترجیحات محلی، نتوانست به موفقیت دست یابد.
نتیجه: سهم بازار آدیداس در ایالات متحده کاهش یافت و این موضوع بر اعتبار برند تأثیر منفی گذاشت.
نکته: برندها باید استراتژیهای خود را بر اساس نیازها و ترجیحات محلی تنظیم نمایند و به بازارهای مختلف بهطور ویژه توجه داشته باشند.
دوروتی
دوروتی، به عنوان یکی از برندهای محبوب در صنعت پوشاک و مد، در طول تاریخ خود با چالشها و شکستهای قابل توجهی مواجه شده است. این برند بهدلیل ناتوانی در انطباق با تغییرات بازار و عدم توجه به نیازهای مشتریان، دچار مشکلاتی شد که بر تصویر و موفقیت آن تأثیر منفی گذاشت.
سال: اوایل ۲۰۱۰
علت شکست: دوروتی در اوایل دهه ۲۰۱۰ با تغییرات عمدهای در دنیای مد و لباس، ازجمله افزایش تقاضا برای لباسهای آنلاین و گسترش برندهای سریع مد مواجه شد. برند نتوانست به سرعت به این تغییرات پاسخ دهد و استراتژیهای خود را متناسب با نیازهای جدید مشتریان تنظیم نماید.
نتیجه: این عدم انطباق منجربه کاهش فروش و از دست دادن مشتریان وفادار شد.
نکته: برندها باید به تغییرات بازار و نیازهای مصرفکنندگان توجه ویژهای داشته باشند و استراتژیهای خود را بهطور مداوم بهروز کنند.
فیات
فیات، به عنوان یکی از قدیمیترین و شناختهشدهترین برندهای خودروسازی در جهان، در طول تاریخ خود با چالشها و شکستهای قابل توجهی مواجه شده است. این برند ایتالیایی باوجود تاریخچهای غنی، در برخی موارد بهدلیل ناتوانی در انطباق با تغییرات بازار، ضعف در استراتژیهای بازاریابی و مشکلات مدیریتی، دچار مشکلاتی شد که بر تصویر و موفقیت آن تأثیر منفی گذاشت.
سال: ۲۰۱۱
علت شکست: فیات در مواجهه با تغییرات سریع در صنعت خودروسازی، بهویژه در زمینه تغییرات زیستمحیطی و تقاضای مشتریان برای خودروهای برقی و هیبریدی، نتوانست به سرعت بهروزرسانیهای لازم را انجام دهد. این برند دیر به دنیای خودروهای الکتریکی وارد شد و این موضوع به کاهش سهم بازار منجر گردید.
نتیجه: از دست دادن فرصتهای رشد و کاهش اعتبار برند در بازارهای جدید و نوآورانه.
نکته: برندها باید به تغییرات بازار و روندهای جدید در صنعت خود پاسخ سریع و مؤثر دهند.
راهکارهایی برای اجتناب از شکست برندها
تحقیقات بازار و شناخت مشتریان
تحقیقات بازار و شناخت دقیق مشتریان از مهمترین راهکارهایی هستند که برندها میتوانند برای اجتناب از شکست به کار ببرند. با انجام تحقیقات جامع و دقیق، برندها میتوانند نیازها، تمایلات و رفتارهای مشتریان خود را بهتر درک کنند و بر اساس آن محصولات و خدمات خود را طراحی و توسعه دهند. این شناخت به برندها این امکان را میدهد که بهطور مؤثر به نیازهای بازار پاسخ دهند و از رقبای خود متمایز شوند. همچنین، تحلیل بازخوردهای مشتریان و جمعآوری دادهها از طریق نظرسنجیها و تعاملات اجتماعی میتواند به شناسایی نقاط قوت و ضعف برند کمک نماید. درنتیجه، برندها با اتخاذ تصمیمات مبتنی بر داده، میتوانند استراتژیهای بازاریابی مؤثرتری را پیادهسازی کرده و ریسک شکست را کاهش دهند.
تدوین استراتژی بازاریابی مؤثر
یک استراتژی بازاریابی موفق باید بر مبنای شناخت دقیق از بازار و نیازهای مشتریان بنا شود و شامل تحلیل رقبا، تعیین هدفگذاری مناسب و انتخاب کانالهای ارتباطی مؤثر باشد. استفاده از ابزارهای دیجیتال و رسانههای اجتماعی برای تعامل با مشتریان و تبلیغات هدفمند میتواند به برندها کمک کند تا پیامهای خود را به شکل بهینهتری منتقل نمایند. همچنین، برقراری ارتباط نزدیک با مشتریان و دریافت بازخوردهای آنها برای بهروزرسانی و بهبود محصولات و خدمات بسیار حائز اهمیت است. با تدوین و اجرای یک استراتژی بازاریابی جامع و منعطف، برندها میتوانند نهتنها نیازهای متغیر بازار را پیشبینی و پاسخ دهند، بلکه در برابر تغییرات ناگهانی محیط کسبوکار نیز مقاومتر شوند و از شکستهای احتمالی جلوگیری کنند.
نوآوری و انعطافپذیری
برندها باید بهطور مداوم به جستوجوی راههای جدید و خلاقانه برای بهبود محصولات، خدمات و تجربه مشتری بپردازند. این نوآوری میتواند شامل استفاده از فناوریهای نوین، طراحی محصولات مطابق با نیازهای روز بازار و ایجاد راهکارهای جدید برای تعامل با مشتریان باشد. همچنین، انعطافپذیری به برندها این امکان را میدهد که به سرعت به تغییرات بازار و رفتار مشتریان واکنش نشان دهند و استراتژیهای خود را متناسب با شرایط جدید تنظیم کنند. با ایجاد یک فرهنگ نوآورانه و پذیرش تغییرات، برندها میتوانند به راحتی از چالشها عبور کنند و فرصتهای جدیدی را شناسایی نمایند که به آنها کمک میکند تا در برابر رقبای خود متمایز شوند و در مسیر موفقیت پایدار باقی بمانند.
بهبود تجربه مشتری
بهبود تجربه مشتری یکی از کلیدیترین راهکارها برای اجتناب از شکست برندها در بازار رقابتی امروز است. برندها باید بر ایجاد یک تجربه مثبت و متمایز برای مشتریان تمرکز کنند، از مرحله آشنایی با برند تا خدمات پس از فروش. این امر شامل ارائه خدمات مشتریان باکیفیت، تسهیل فرآیند خرید و ارائه اطلاعات شفاف و بهموقع میشود. همچنین، جمعآوری بازخوردهای مشتریان و تحلیل آنها به برندها کمک میکند تا نقاط ضعف خود را شناسایی کرده و بهبودهای لازم را اعمال نمایند.
ایجاد ارتباط نزدیک و معنادار با مشتریان، از طریق کانالهای مختلف ارتباطی نهتنها به افزایش وفاداری آنها کمک میکند، بلکه میتواند به برندها در شناخت بهتر نیازها و انتظارات مشتریان نیز کمک داشته باشد. درنتیجه، با سرمایهگذاری در تجربه مشتری و ایجاد یک فرآیند خرید لذتبخش و بدون دردسر، برندها میتوانند نهتنها مشتریان را جذب کنند، بلکه آنها را به مشتریان وفادار و برندهای تبلیغکننده تبدیل سازند.
حضور آنلاین و استفاده از فناوریهای نوین
برندها باید بهطور فعال در فضای آنلاین فعالیت کنند و از کانالهای مختلف دیجیتال، مانند وبسایتها، شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای فروش آنلاین، برای ارتقاء آگاهی از برند و تعامل با مشتریان بهرهبرداری کنند. با استفاده از فناوریهای نوین، مانند تحلیل دادههای بزرگ، هوش مصنوعی و ابزارهای بازاریابی دیجیتال، برندها میتوانند به دقت رفتار و ترجیحات مشتریان را شناسایی کرده و استراتژیهای هدفمند و شخصیسازیشدهای را ایجاد کنند. همچنین، فراهم آوردن تجربه خرید آنلاین آسان و امن میتواند به جذب و نگهداری مشتریان کمک نماید. با ایجاد یک حضور آنلاین قوی و پاسخگو، برندها میتوانند نهتنها در جذب مشتریان جدید موفق شوند، بلکه ارتباطات عمیقتری با مشتریان فعلی برقرار کنند و از این طریق به موفقیت پایدار و رشد مداوم دست یابند.
مطلب مرتبط: چرا فروش ندارم؟ ۱۸ پیشنهاد ویژه برای افزایش فروش اینترنتی
مدیریت مالی بهینه
برندها باید با تدوین برنامههای مالی دقیق و جامع، منابع مالی خود را بهطور مؤثر مدیریت کنند و هزینهها را بهینهسازی نمایند. این امر شامل نظارت بر جریان نقدی، تحلیل هزینهها و شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری است که میتواند به رشد و توسعه برند کمک کند. همچنین، استفاده از ابزارهای مالی مدرن و نرمافزارهای تحلیلی میتواند به برندها در تصمیمگیریهای مالی کمک داشته باشد و امکان پیشبینی روندهای آینده را فراهم آورد. ایجاد یک فرهنگ مالی مسئولانه در سازمان و آموزش کارکنان در مورد اهمیت مدیریت مالی نیز میتواند به بهبود عملکرد کلی برند کمک نماید. با پیروی از این راهکارها، برندها قادر خواهند بود تا نهتنها از بحرانهای مالی جلوگیری کنند، بلکه به رشد و توسعه پایدار دست یابند و در بازار رقابتی باقی بمانند.
ساخت هویت و ارزشهای متمایز
ساخت هویت و ارزشهای متمایز یکی از راهکارهای اساسی برای اجتناب از شکست برندها در بازار رقابتی امروز به شمار میرود. برندها باید هویت واضح و معناداری ایجاد کنند که نهتنها محصولات و خدمات آنها را توصیف کند، بلکه ارزشهای بنیادینی مانند مسئولیت اجتماعی، پایداری و نوآوری را نیز منتقل نماید. این هویت باید در تمامی جنبههای برند، از طراحی لوگو و بستهبندی گرفته تا تبلیغات و ارتباطات با مشتریان، منعکس شود. با تعریف و ارتباط مؤثر با ارزشهای برند، شرکتها میتوانند ارتباط عمیقتری با مشتریان خود برقرار کرده و وفاداری آنها را افزایش دهند.
همچنین، یک هویت متمایز باعث میشود که برندها در ذهن مشتریان ثبت شوند و از رقبای خود متمایز گردند. با این رویکرد، برندها میتوانند به جذب و حفظ مشتریان وفادار پرداخته و درعین حال با چالشهای بازار بهتر مقابله کنند.
سخن نهایی
درنهایت، علت شکست برندها یادآور این حقیقت است که موفقیت در دنیای کسبوکار یک مسیر پیوسته و نیازمند توجه به تغییرات، نوآوری و تعامل مداوم با مشتریان میباشد. برندها باید از خطاهای گذشته خود و دیگران درس بگیرند و با پذیرش بازخوردها، ریسکها و تحولات بازار، به بهبود خود ادامه دهند. در دنیای رقابتی امروز، تنها برندهایی میتوانند پایدار بمانند که بجای تمرکز صرف بر سودآوری کوتاهمدت، استراتژیهای بلندمدت و منعطف برای رشد و توسعه طراحی نمایند و از تکنولوژیهای نوین بهره بگیرند.