مؤلفه درون فردی در تست هوش هیجانی بار آن
خودآگاهی هیجانی (Emotional Self Awareness):
خودآگاهی هیجانی در مؤلفه درون فردی تست هوش هیجانی بار-ان را میتوان توانایی آگاه بودن از احساسات خود تعریف کرد. این عامل را به عنوان توانایی ما از آگاهی، شناسایی و درک احساسات خود نیز تعریف کردهاند. در گام اول مهمتر از همه، خودآگاهی احساسی است. منظور از خودآگاهی احساسی یعنی توانایی تشخیص عواطف مختلف و تمایز بین احساسات است.
برای مثال خودآگاهی احساسی یعنی بدانیم چه زمانی عصبانی هستیم و چه زمانی ترسیدهایم و بدانیم این دو مورد باهم تفاوت دارند. بسیاری از مردم نمیدانند حالتی که دارند عصبانیت است یا ترس؟ خودآگاهی احساسی باعث میشود راحتتر بتوانیم بین احساسات خود تمایز ایجاد کنیم. به این منظور خودآگاهی احساسی باعث میشود بدانیم که چه احساسی داریم و چه چیزی باعث این احساس است؟
به گفته روانشناسان، افرادی که دارای خودآگاهی عاطفی بالایی هستند میتوانند با احساسات خود ارتباط برقرار کنند. این افراد درک خوبی از موجودیت درونی خود خواهند داشت. کمبود در زمینه خودآگاهی هیجانی را یک اختلال عاطفی به عنوان Alexithymia دانستهاند. افرادی که دارای این اختلال هستند نمیتوانند خوب احساسات خود را درک کنند و نمیتوانند بدانند که چه چیزی مسبب احساسات آنها است. همچنین این افراد نمیتوانند بین احساسات خود تمایز ایجاد کنند.
سخن آخر این است که اگر کسی نتواند درک کند که چه احساسی دارد، نمیتواند احساسات دیگران هم بهخوبی درک کند. اغلب مشکلات در ارتباط برقرار کردن با دیگران ناشی از خودآگاهی احساسی توسعهنیافته است که به میزان زیادی به همدلی کردن با دیگران مربوط است.
خودشکوفایی (Self-Actualization):
خودشکوفایی در مؤلفه درون فردی یعنی توانایی درک ظرفیت بالقوهای که داریم و توانایی درک انجام چیزی که میتوانیم آن را انجام دهیم. خودشکوفایی به عنوان یک عامل است، که برای توانایی تعیین اهداف شخصی ما و طی کردن مسیر برای رسیدن به آن هدف و تواناییهای بالقوه ما تعریف شده است. درواقع به زبان ساده خودشکوفایی، میزان پتانسیل درونی ما است.
خودشکوفایی، به میزان واقعی پتانسیل ما مربوط میشود. یعنی همان تلاشی که انجام میدهیم تا به اهداف خود برسیم. تلاش برای تحقق بخشیدن به تواناییهای بالقوه شامل ایجاد فعالیتهای معنیدار و لذتبخش به نوعی خودشکوفایی است. خودشکوفایی یک فرآیند مداوم است که فرد تلاش میکند تا به بالاترین درجه مهارت و استعداد خود برسد. یک عملکرد معمولی خودشکوفایی نیست، بلکه عملکرد در بالاترین سطح خودشکوفایی محسوب میشود.
برای درک بهتر :
خودشکوفایی یا خودآزمایی هیجان در مورد علایق، انرژی و انگیزه ما برای ادامه دادن است. این عامل، انرژی درون فرد ایجاد میکند که به او انگیزه میدهد تا بهترین کارش را انجام دهد. فاکتور خودشکوفایی به گونهای است که همهگیر است و تأثیری مثبت بر روی کسانی که در اطراف ما هستند میگذارد. همچنین این عامل باعث میشود فرد از خود احساس رضایت کند.
افرادی که دارای سطح خودشکوفایی پایینی هستند معمولا انسانهای ناامید، عصبانی و حتی در برخی مواقع افسرده هستند. سطح پایین خودشکوفایی باعث میشود فرد در انجام کارهایی هم که توانایی آن را دارد دچار مشکل شود. افرادی که نمره پایینی در خودآزمایی دارند، نمیدانند که چه میخواهند انجام دهند. زیرا در مورد خودشان سردرگم هستند و یا میدانند میخواهند چه کاری انجام دهند اما نمیتوانند پتانسیل خود را برای انجام آن کار بالا ببرند.
عزتنفس (احترام به خود) (Self-regard):
عزت نفس در مؤلفه درون فردی یعنی توانایی آگاه بودن از ادراک خود، پذیرش خود و احترام به خود است. این عامل را میتوان توانایی ما در خودشناسی، درک دقیق و پذیرش خود تعریف کرد. افراد باید به دقت نگاه خود را بررسی و ارزیابی کنند زیرا این کار باعث میشود خودمان را بپذیریم و به خودمان احترام بگذاریم. عزت نفس یعنی بتوانیم خودمان را با تمام نقاط ضعف و قوتمان بپذیریم و همانگونه که هستیم خودمان را دوست داشته باشیم.
این عامل از هوش هیجانی (عزت نفس) به طور مستقیم با خودآگاهی ما در ارتباط است، که بر روی اعتماد به نفس، امنیت، قدرت درونی و تکیه کردن بر خود به صورت سالم و درست تأثیر میگذارد. در اینجا باید به این نکته توجه کنید که خودخواهی با این احساس مترادف نیست.
برای درک بهتر:
فرد با عزت نفس بالا همیشه احساس کامل بودن میکند و از خود رضایت دارد. همچنین عزت نفس بر روی تصویر کلی که فرد از خود نشان میدهد نیز تأثیر به سزایی می گذارد.
همان گونه که داشتن عزت نفس در حد معقول بسیار خوب است و باعث میشود فرد احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد، سطوح بالای عزت نفس میتواند مشکلساز باشد. برای مثال افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، ممکن است خودشیفته و خودخواه به نظر برسند. این افراد بیشتر دوست دارند درباره ویژگیهای مثبت خود و دستاوردهای خود صحبت کنند، این کار باعث میشود دیگران با آنها احساس راحتی نکنند.
در نتیجه سطوح عزت نفس باید با مهارتهای بین فردی خوب به یک تعادل برسند. در این صورت افراد در تعاملات اجتماعی خود دچار مشکل نمیشوند.
خودابرازگری (Assertiveness):
خودابرازگری در مؤلفه درون فردی را میتوان توانایی ابراز احساسات، باورها و افکار صریح و دفاع از مهارتها سازنده و بر حق خود تعریف کرد. این عامل از مؤلفه درون فردی بسیار حائز اهمیت است زیرا به عنوان یک توانایی جهت بیان احساساتمان به صورت مؤثر و سازنده است.
برای درک بهتر:
فرد با عامل ابرازگری میتواند احساسات، باورها و افکار خود را بیان کند. همچنین میتوان گفت عامل ابرازگری توانایی ما برای دفاع از حقوقمان به شیوه غیرمخرب است. عامل ابرازگری بر پایه اعتمادبهنفس، روراستی و جسارت است.
جسور بودن متشکل از سه عنصر کلیدی است:
۱ـ توانایی بیان احساس خود در سطح عاطفی
۲ـ توانایی ما در بیان باورها و اعتقادمان در سطح شناختی
۳ـ توانایی دفاع از حقوق خود
افرادی که جسور هستند تحت کنترل محیط نیستند و اغلب آنها بیش از حد خجالتی نیستند. این افراد توانایی این را دارند که احساسات خود را مستقیم، سازنده و بدون تهاجم ابراز کنند. همچنین آنها میتوانند در تعاملات نظرات خود را بدون ایجاد اختلالات ناخویشاند منتقل کنند. اینها ویژگیهای مهم برای مدیران و رهبران است.
نتایج تحقیقات نشان میدهد که افرادی که دچار اضطراب و یا افسردگی هستند به دشواری میتوانند احساسات خود را بیان کنند. شاید به این خاطر است که آنها احساس خجالت میکنند و یا ممکن است این افراد از رد شدن توسط طرف مقابل همیشه ترس دارند.
همبستگی بالا بین مقیاس ابرازگری هوش هیجانی و اندازهگیری افسردگی نشان میدهد که افرادی که افسرده هستند ممکن است به سختی بتوانند انرژی عاطفی موردنیاز برای بیان احساسات خود را آشکار کنند.
استقلال (Independence):
عامل استقلال در مؤلفه درون فردی تست بار-ان، توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات هیجانی است. عامل استقلال را میتوان خودمختاری یعنی تکیه بر خود و عدم وابستگی احساسی به دیگران تعریف کرد. این توانایی یعنی، فرد خودش افکار و اقداماتش را هدایت میکند. افرادی که مستقل هستند در برنامهریزی و تصمیمگیری های مهم بر خودشان تکیه میکنند و وابسته کسی نیستند.
فرد مستقل از دیگران نظر میخواهد و آنها را مورد بررسی قرار میدهد و حتی مشاوره نیز میگیرد. اما این افراد مستقل، از چسبیدن به دیگران برای برآورده ساختن نیازهای عاطفی خود اجتناب میکنند. توانایی مستقل بودن فرد به درجه قدرت درونی او و اعتماد به نفس ما بستگی دارد. عامل مستقل بودن برای یک مدیر و رهبر موفق شدن و شغلهایی که نیازمند تصمیمگیری فردی هستند بسیار مهم است.
مطالب مرتبط
عضویت در خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه ایمیل خود را وارد کنید.