نیاز به پیشرفت، نیازی است مداوم که از پایینترین سطح تا بالاترین سطح پیشرفت نوسان دارد. زمانی که یک کشش درونی بهسوی موفقیت شغلی در افراد آنچنان نیرومند باشد که منجر به بیاعتنایی نسبت به سایر حوزههای زندگی شود. شاید بتوانیم در چنین حالتی برچسب «اعتیاد به کار» یا “Workaholic”را به افراد بزنیم. درواقع اعتیاد به کار نوعی خو گرفتن با شغل و کار است. اینگونه افراد اعتقاددارند که اگر کار نکنند، دنیا بر سرشان خراب خواهد شد.
از همین ابتدا بگوییم که ممکن است با خواندن این مقاله دچار اضطراب شوید. شاید هم احساس تنهایی کنید یا تصور کنید که شما هم به کارتان اعتیاد پیدا کردهاید. اما نگران نباشید. باید بگوییم در تمام دنیا افراد بسیار زیادی دچار اعتیاد به کارشدهاند درحالیکه حتی خودشان از این موضوع بیاطلاع هستند. همین بیتوجهی شرایط آنها را بدتر میکند و همچون مانعی اجازه نمیدهد این افراد به درک درستی از واقعیتهای زندگی خود برسند.
اعتیاد به کار: بیماری آبرومند
این روزها خیلی باب شده که افراد بر اساس میزان مشغلهی کاری به همدیگر پز میدهند. ظاهر ماجرا این است که در حال غرولند کردن هستند. اما درواقع میخواهند بهنوعی ثابت کنند که ما انسانهای بسیار هدفمند و مفیدی برای جامعه محسوب میشویم. احتمالا ریشهی این موضوع این باشد که یاد گرفتیم آدم موفق یعنی کسی که در طول شبانهروز وقت سر خاراندن ندارد. استراحت، تفریح، سرگرمی و مدیتیشن یا حتی بازی کردن فقط مختص آدمهای بیکار و خوش گذرانه.
اعتیاد فقط در قالب وابستگی به مواد مخدر تظاهر نمیکند. بلکه رفتارهای متفاوتی میتوانند کیفیت معتاد گونه پیدا کنند. اعتیاد به کار بهنوعی فرار از دغدغههای وجودی و معنایی است. اغلب مردان دچار اعتیاد به سکس دارای اعتمادبهنفس پایین و ضعفهای شخصیتی هستند. یا در مثالی دیگر افراد دارای اعتیاد به خرید در کنترل تکانهها و هیجانات خود مشکلدارند.
اعتیاد به کار چیست؟
اسپنس و رابینز نخستین تعریف دانشگاهی و علمی از عبارت اعتیاد به کار را ارائه کردند. این دو محقق اعتیاد به کار را بر اساس میزان و درجه با سه مؤلفهی عجین شدن باکار، تمایل درونی و لذت از کار مشخص میکنند. از نگاه آنها اعتیاد به کار شامل مجموعهای از نگرشها و برداشتهای افراد است. در افرادی که به کار اعتیاد دارند درجهی عجین شدن با کار بالاست، کشش درونی بسیار زیادی به کاردارند ولی از آن لذت نمیبرند. معتاد به کار فردی است که درگیری بسیار زیادی با شغل خود دارد. اشتیاق درونی فوقالعادهای نسبت به کار خود تجربه میکند و درعینحال لذت کمی از آن میبرد. به تعبیری دیگر اعتیاد به کار بهمنزلهی اختصاص افراطی زمان به فعالیتهای فیزیکی و یا فکری مرتبط با کار است.
درواقع افراد مبتلابه اعتیاد به کار نیاز درونی غیرقابلکنترلی برای کار کردن مداوم دارند. بارزترین ویژگی آنها کار شدید، افراطی و اجباری است. پژوهشها ثابت کردهاند این افراد بهطورمعمول به علت وجود اجبار و انگیزهی درونی سخت کار میکنند و عوامل بیرونی همانند پاداشهای مالی تأثیر در چگونگی عملکرد آنها ندارند. طبیعتا هر نیازی در صورت ارضا نشدن یا بیشازحد ارضا شدن عواقب ناخوشایندی برای افراد ایجاد میکند. نیاز بیشازحد به کار کردن یا همان اعتیاد به کار به میزان چشمگیری در سلامت جسمانی، روانی، شادکامی، کارکرد اجتماعی و روابط بین فردی اختلال ایجاد میکند.
در نظر داشته باشید انبوه مشکلاتی که برای افراد دارای اعتیاد به کار ایجاد میشود به نوع شغل و جنسیت آنها بستگی ندارد. این مشکل میتواند گریبان گیر تمام افراد مشغول در شرکتها و سازمانها و حتی افرادی که در حرفهی خود بهطور شخصی کار میکنند، شود.
به طور مثال:
- مدیرعاملی که چند ساعت دیگر در بیمارستان وقت عمل دارد. اما همچنان به لپتاپ و میز کار خود چسبیده است.
- کسی که هنگام رابطه با همسرش در رختخواب مدام در حال چک کردن برنامه و قرارهای کاری فردا است.
- کسی که حتی در میان مهمانی و تولد و مراسم عروسی دست از حسابوکتاب برنمیدارد و مدام در حال یادداشتبرداری نکاتی است که فردا باید در جلسه مطرح کند.
برخی معتقدند که همراه کردن واژهی اعتیاد با کار موضوعی چالشبرانگیز است. چراکه کار بهعنوان امری ارزشمند برای رسیدن به رفاه و رضایت در زندگی در نظر گرفتهشده درحالیکه اعتیاد اغلب یادآور رنج و بیماری است. برخی از صاحبنظران ادعا کردهاند که ترکیب این دو اصطلاح متضاد منجر به این شده است که بسیاری از افراد نهتنها شدت این اعتیاد را جدی نمیگیرند، بلکه آن را ستایش میکنند.
اعتیاد به کار و کمالگرایی
کمالگرایی عبارت آشنایی که این روزها بسیار بر سر زبان افتاده است. این ویژگی به ابزاری خاص برای پز دادن تبدیلشده است. کمالگرایی یکی از ویژگیهای شخصیتی است که در ذات همهی افراد وجود دارد. کمالگرایی به عبارت ساده به معنای تمایل پایدار افراد در برآورده کردن انتظارات خود و دیگران است. البته نکتهی مهم اینجاست: با کیفیتی بهتر ازآنچه آن موقعیت از فرد میخواهد. کمالگرایی به دودستهی بهنجار و نابهنجار تقسیم میشود. افرادی که به کمالگرایی بهنجار دچار هستند از تلاش و رقابت برای رسیدن به برتری و کمال لذت میبرند. همچنین نسبت به محدودیتها و امکانات خودآگاهی دارند. اما در کمالگرایی نابهنجار به علت انتظارات غیرواقعبینانهای که از خوددارند هرگز طعم خشنودی و رضایت را نخواهند چشید.
آیا شما کمالگرایید؟ جهت پاسخ به این سوال کلیک کنید.
حال ببینیم کمالگرایی چه ارتباطی با اعتیاد به کار دارد؟
افراد کمالگرا بهگونهای افراطی به دنبال به دست آوردن موفقیت هستند. بااینکه ممکن است در زندگی حرفهای خود به سطح بالایی از موفقیت رسیده باشند. اما ازآنجاییکه این افراد بسیار خود انتقادگر هستند موفقیت خود را ناچیز و کمارزش میشمارند. افرادی که دچار اعتیاد به کار هستند همواره انگیزهی درونی شدیدی برای کار کردن دارند و نمیتوانند در برابر آن مقاومت کنند. این میل و انگیزه درونی کاملا مستقل از شرایط محیطی همانند پاداش، مرتبهی سازمانی، فشار کارفرما، ارتقا شغلی یا فرار از خانواده است.
آیا اعتیاد به کار منجر به فرسودگی شغلی میشود؟
اصلا فرسودگی شغلی به چه معناست؟ سندروم فرسودگی شغلی در طبقهبندی اختلالهای روانی قرار نمیگیرد. اما میتواند در طول زمان بهآرامی پیشرفت کند و منجر به ناتوانی شود. همانطور که ملاحظه میفرمایید به واژهی سندروم اشاره کردیم. سندروم به معنای مجموعهای از نشانههاست. سندروم فرسودگی شغلی خود را با نشانههایی مانند خستگی عاطفی، نگرش منفی در پاسخ به دیگران و احساس عدم کارآمدی فردی است. این نشانهها زمانی که به سراغ فرد میآیند کار تبدیل میشود به تمام هویت فرد و بدون آن دیگر نمیتواند زندگی کند.