رسیدن به موفقیت شغلی در یک سازمان یا شرکت تابع عواملی متعدد و متنوع است. عواملی مانند تلاش، استعداد، شانس، ارتباطات، سفارش دیگران و غیره. برخی موفقیت شغلی را بسیار پیچیده و پررمزوراز میدانند، اما واقعیت این نیست و هرکسی ممکن است حتی با اتکا به یک اصل، از نردبان موفقیت شغلی بالا برود.
اصول بسیاری وجود دارد که بارها در مورد آنها صحبت شده اما در این مقاله سعی کردیم به مواردی بپردازیم که باوجود اهمیت بالا، کمتر به آنها توجه شده است؛ البته علت آن ناشناخته بودن آنها نیست بلکه بدیهی بودن این موارد است؛ و توجه کمی که انسان به چیزهای بدیهی اطرافش داشته و آنها را دستکم میگیرد.
در ادامه ۱۰ اصل مهم در موفقیت را با یکدیگر بررسی میکنیم. البته نباید از این موضوع غافل شد که هر انسان میتواند یک اصل موفقیت منحصر به خود داشته باشد.
۱۰ اصل مهم در موفقیت شغلی
۱ـ برند سازی:
قطعاً به چشم خود این را دیدهاید که چیزی که باعث قدرتمند شدن شما میشود، توانمندیهای شما نیست، بلکه آن جایگاهی است که در اذهان مردم، کسب کردهاید. هرکس به یک صفت خاص مشهور است و این شهرت، برند اوست.
به بیانی توصیفانهتر، آن چیز برجستهای که از خصلتها، توانمندیها، مهارت، دانش، پوشش، ظاهر فیزیکی و یا سایر ویژگیهای یک شخص به ذهن شما میآید برند شخصی شماست؛ و این برند شماست که انتظار دیگران از شمارا مشخص میکند. پس برندسازی موفق نوعی مدیریت اثربخش تفکر و نگاه دیگران نسبت به شماست.
این همان استراتژی جایگاه سازی است که موفقیت افراد زیادی را تضمین کرده است. شما میتوانید با آموزش و یادگیری، کسب و توسعه عادتهای خوب و پیگیری فعالیتهای لازم برای یک برندسازی شخصی مناسب، ذهنیتی قدرتمند و اثرگذار بسازید. به عبارتی باید توانایی کنترل برند شخصی خود و پیامی که منتقل میکند را داشته باشید و برای آن تلاش کنید.
۲ـ عملکردی متمایز:
باید بتوانید نسبت به دیگر همکاران خود متفاوت عمل کنید. هنگامیکه همه سعی میکنند شبیه به هم باشند یا از هم تقلید کنند، شما جسارت کنید و متفاوت باشید. یک اسلوب کاری ثابت اما متفاوت و منحصربهفرد داشته باشید، دنبالهرو جمع نبوده و راه مستقلی را برای پیمودن خود انتخاب کنید. ارائهدهندهی پیشنهادهای متفاوت و غافلگیرکننده باشید. تغییردهندهی ساختارها و عادتهای مرسوم و کم بازده باشید و جایی که همه توقف کردهاند شما سعی کنید راهی برای ادامه دادن پیدا کنید.
از مورد تمسخر قرار گرفتن در ابتدای راه نترسید، همهی کسانی که اتفاقهای بزرگی را رقمزدهاند در عصر خود توسط مردم و اطرافیانشان بارها مورد تمسخر قرارگرفتهاند. البته فراموش نکنید که زمانی متفاوت بودن شما مفید است که به برند شخصی شما تبدیلشده و ارزشی برای شما به وجود آورد.
۳ـ تلهی “طرح کامل”:
اگر کاری ارزش انجام شدن دارد و شما برای آنکه آن را به بهترین شکل ممکن انجام دهید، در حال طفره رفتن هستید، احتمالاً قرار است هرگز آن را انجام ندهید. درواقع شما در تلهی “طرح کامل” گرفتارشدهاید. بهجای آنکه سعی کنید طرح مناسبی که در ذهن دارید را در اولین فرصت ارائه کرده و بعد آن را تکمیل کنید اصرار به ارائهی بهترین و بینقصترین طرح در همان اول کاردارید.
برای مثال اگر ماکروسافت همان اول کار میخواست سیستمعاملی در اندازه ویندوز ۱۰ ارائه کند، احتمالاً هرگز نمیتوانست این شانس را پیدا کند که اولین شرکتی باشد که با ارائه ویندوز ۱ در سال ۱۹۸۵ جایگزین سیستمهای عامل قبلی شده و جهانی شود.
کسانی که با محدودیتهای تلهی طرح کامل آشنا هستند توانایی این را دارند که از قبول مسئولیتهای بزرگ نهراسند. چراکه حتی اگر نتوانند کار اول را کامل و بینقص تحویل دهند، میتوانند آن را مرحلهبهمرحله تکمیل کنند. اگر به دنبال کاملترین صورت ایدهتان برای ارائه هستید از خطر مرگ اجرای ایدهتان و عملی نشدن آن آگاه باشید.
۴ـ ارتباطات مؤثر در محیط کاری باعث رسیدن به موفقیت شغلی میشود:
بسیاری از مشکلات زندگی شغلی و شخصی ما از ناتواناییمان در ایجاد ارتباط مؤثر با اطرافیان ناشی میگردد.
برای موفقیت و طیکردن پلههای ترقی باید در محیط کاری خود ارتباطات مؤثری با افراد مهم سازمان برقرار کنید. حقیقت غافلگیرکننده این است که موفقیت ابداً چیزی نیست که فقط از درون شما سرچشمه گرفته و شکوفا شود، تلاش بهتنهایی چارهساز نیست، واقعیت آن است برای موفقیت به ارتباط با دیگران نیاز دارید.
موفقیت بسته به آن است که به فرصتهای غیرمنتظره چگونه پاسخ میدهید. غرور بیجا را کنار بگذارید. رئیس و همکارانتان را به چشم دشمن و رقیب نبینید. افراد مؤثر سازمان خود را شناسایی کنید، به آنها نزدیک شوید، از آنها برای پیشرفت خود کمک بگیرید، به آنها در حد توان خود کمک کنید و به فکر سواری گرفتن نیز نباشید.
۵ـ هراس از مخالفت:
یکی از نشانههای مهم اعتبار هر اصل، حرارت و سماجتی است که در مخالفت با آن نشان داده میشود. برای موفقیت باید تحمل قرار گرفتن در معرض تمسخر و تضاد را داشته باشید. به حرکت کردن در خلاف جهت علاقهمند باشید.
چرچیل میگوید: «از مخالفت نهراسید، چون بادبادک هنگامی بالا میرود که با باد مخالف مواجه شود.»
بیشترین مخالفت و تمسخر همیشه سهم طرحها و ایدههای مؤثر و بااهمیت بوده است. پس اگر هیچکس مسخرهتان نکرده و نمیخندد؛ هنوز ایدهی تغییردهندهای ندارید یا از مطرح کردن آن میترسید.
۶ـ تکنیک “بدترین پیامد ممکن”:
اگر میخواهید با کمترین تلفات از یک مشکل بزرگ یا بحران کاری عبور کرده و هر چه زودتر بر مدیریت آن متمرکز شوید، از تکنیک “بدترین پیامد ممکن” غافل نباشید.
بر اساس این تکنیک، در مواجهه با مشکلات و بحرانهای کاری، اولین واکنش شما باید پاسخ به این پرسش باشد: “بدترین پیامد این مشکل یا بحران چه میتواند باشد؟ بدترین اتفاقی که ممکن است در این شرایط رخ دهد چیست؟”
مشخص شدن بدترین پیامد از اضطراب و سردرگمی میکاهد و به تعبیر پیتر دراکر ذهن را از مرکز توجه قرار دادن مسائل و اتفاقات بهسوی راهحلها و فرصتها سوق میدهد. در جریان باشید که طرز تفکر شما در بحرانها یا به هنگام شکست، زمان رسیدن به آرامش یا پیروزی را تعیین میکند.
در اغلب موارد، بدترین پیامدی که شناسایی میکنید، در حقیقت اتفاقی نیست که شمارا بهکلی از پا دربیاورد و شکستتان را قطعی کند. درحالیکه اگر این کار را نکنید، به ذهن و خیال هرزهگرد خود این اجازه را میدهید که لحظهبهلحظه تنبیهات و واکنشهای خیالی سخت و طاقتفرسا برایتان خلق کند و شمارا در تشویش و اضطراب گرفتار سازد و اجازهی تفکر و تمرکز در خصوص راهکارها را از شما بگیرد.
تحقیقات دانشگاه استنفورد بر روی مدیران تراز اول در میان ۱۰۰۰ شرکت موفق نشان میدهد که مهمترین ویژگی مدیران برتر، توانایی آنها در مقابله با بحران پیشآمده است.
۷ـ تمرکز بر اولویتها برای رسیدن به موفقیت شغلی:
بهترین دیدگاه درزمینهی مدیریت زمان در جوهره این عبارت ساده متجلی است: سازماندهی و اجرا بر اساس اولویتها. وقت خود را برای اموری که اقدام یا عدم اقدام شما هیچ تغییری در وضعیتشان ایجاد نمیکند، هدر ندهید. وقت خود را باکارهایی تلف نکنید که مدیرتان از شما نخواسته است، یا موردتوجه مدیرتان نخواهد بود، یا به درد حل مشکلات سازمانتان نخواهد خورد و یا کمکی به رشد و ارتقای شما هم نخواهد کرد. قبل از شروع هر کاری از خود بپرسید: “اگر این کار اصلاً انجام نشود چه اتفاقی رخ خواهد داد؟”، با خود روراست و صادق باشید، اگر با انجام نشدن آن کار اتفاق خاصی نیفتد، پس آن را انجام ندهید، یا واگذار کنید یا به تأخیر بیندازید.
بر اولویتها تمرکز کنید. ایجاد و گسترش روابط از اموری است که در درجه نخست اهمیت قرار دارد و از اولویت برخوردار است. برنامهریزی، فرصتسازی، پیشگیریها و انجام طرحهای مهلتدار و بحرانها و مشکلات حاد پیش رو ازجمله اقدامات اولویتدار دیگر است که باید بر آنها متمرکز شوید.
حضور در برخی جلسات، تهیه برخی گزارشها، پاسخ به برخی نامهها و تلفنها و کارهای عامهپسند ازجمله کارهایی است که نباید اولویتی برایشان قائل شوید. به یاد داشته باشید اگر به کارهای بهظاهر ضروری پاسخ منفی ندهید احتمالاً به کارهای اساسی و فوقالعاده مهم نه خواهید گفت.
گوته شاعر و فیلسوف آلمانی میگوید: «اموری که از بیشترین اهمیت برخوردارند هرگز نباید دستخوش اموری گردند که کمترین اهمیت را دارند.»
۸ـ الهام از ایدههای موفق:
سادهترین راه برای حل یک مشکل یا طرح یک ایده، الهام و اقتباس از یک ایدهی موفق موجود است. به دنبال ایدههای جالبی باشید که دیگران با موفقیت از آنها بهره بردهاند، سپس آنها را کمی تغییر دهید، باهم ترکیب کنید، بزرگ یا کوچک کنید، کاربردش را عوض کنید و آنگاه بهعنوان ایده یا راهکار خودتان ارائه دهید.
فکر نکنید همهچیز را خودتان میتوانید اختراع و ابداع کنید یا با نشستن در اتاق و به فکر فرورفتن میتوانید ایدهای بدیع بیافرینید، راه سادهتر و موفقتر آن است که در جستجوی ایده باشید.
ایدههای موفق را شکار کنید. نیازی به ساخت ایدهها نیست بلکه بیشتر آنها در اطراف ما و خارج از ذهن ما وجود دارند. برای دریافت ایدهها باید به جستجوی آنها پرداخت. ایدهها به سمت کسی هجوم میبرند که به جستجوی آنها عادت دارد.
رویکرد ادیسونِ معروف
تمایل به جستجوی ایدهها در طیف جالبی از زمینهها و ترکیب آنها در یکچیز جدید بود. اگر ادیسون را فرد موفق و مخترع تأثیرگذاری میدانید، پس از رویکرد او پیروی کنید.جستجوی ایده را از مشاهده و گفتگو شروع کنید. آغازگر گفتگو باشید ولی بهجای صحبت، شنونده خوبی باشید. سؤالهای خوبی بپرسید و گوشتان را برای شنیدن پاسخ تیز کنید.
بهجای اتاق فکر، وقتتان را با مشاهدات عینی در بازار، فروشگاهها، کف کارگاه، نمایشگاهها و سمینارهای تخصصی پرکنید. از گوشها و چشمهایتان نهایت استفاده را بکنید. از هر چیزی که احساس میکنید ارزشمند است فیلم بگیرید. افکار و مشاهدات خود را یادداشت کنید.
یوگی برا بازیکن و مربی بزرگ بیسبال امریکا میگوید: «تنها با تماشا کردن میتوان چیزهای زیادی فهمید.»
استون پینکر استاد دانشگاه هاروارد میگوید: «افراد فاضل مغزشان را با ورزشهای فکری مشغول نمیکنند بلکه خود را در زمینههای کاریشان غرق میکنند. رمان نویسان رمان های زیاد و دانشمندان مطالب علمی زیاد میخوانند.»
جیم کچ میگوید: «من با نشستن در اتاق ایدههایم را به دست نمیآورم، بلکه زمانی که در فروشگاه یا بازار هستم به آنها میرسم.»
۹ـ رویارویی با ترس ها یکی از عواملی که باعث موفقیت شغلی میشود
ترس یک عامل بازدارندهی بزرگ است و مانع میشود که اشخاص به کاری که میتوانند از عهده آن برآیند اقدام کنند. البته جای خوشبختی است که ترس وجود خارجی ندارد، بلکه ترس هیچچیزی بیشتر از یک فکر نیست. ترس یک پندار باطل است که تنها با اجازه خود فرد بر او مسلط میشود و شروع به آزار و اذیت وی میکند.
علیرغم تصور ما، ترس ها همانند حیوانات ترسو هستند، ولی اگر بتوانند، دست به تحریک ما میزنند. اگر ببینند که از آنها میترسیم به سمت ما میآیند ولی اگر مستقیماً به چشمهایشان نگاه کنیم و رودررویشان بایستیم، راهشان را میگیرند و میروند و از دیدمان خارج میشوند.
این را در خاطر خود داشته باشید که ترس هایی که با آنها روبرو نشوید، تبدیل به محدودیتها و ضعفهای شما خواهند شد و شمارا از پای درخواهد آورد. بهعبارتدیگر، بهجای اینکه انرژی شما معطوف حل مسائل و مشکلات بیرونی شود، در آتش جنگ داخلی گرفتارشده و خواهید سوخت.
رالف والدرو امرسون میگوید: «اگر میخواهید فردی موفق شوید، باید بتوانید با ترس هایتان روبرو شوید. اگر آنچه که از آن میترسید را انجام دهید، مرگ ترستان حتمی خواهد بود.»
۱۰ـ غفلت از چیزهای کوچک و ساده:
بروس بارتون نویسنده و سیاستمدار آمریکایی میگوید: «وقتیکه به عواقب عظیم ناشی از چیزهای کوچک میاندیشم، به این نتیجه میرسم که اصولاً هیچچیز حقیری وجود ندارد.»
گمان نکنید که قدرت و ایجاد تفاوت تنها در امور بزرگ، طرحها و ایدههای بزرگ، تصمیمات، انتخابها و اقدامات بزرگ است، بلکه چیزهای کوچک، ساده و بهظاهر ناچیز و کماهمیتی وجود دارند که اگر هوشمندانه و در طول زمان بهصورت مستمر اجرا شوند، قادر هستند باانرژی کمتر همان تفاوتها را ایجاد کنند.
امور کوچک و سادهای که باوجود بدیهی، جلوی چشم و دمِ دست بودن، کمتر کسی به آنها اهمیت میدهد و از قدرت آنها باخبر است. تقسیمکار بزرگ به چندین کار کوچک میتواند بسیار به شما کمک کند. درواقع عظمت و ابهت کارهای بزرگ ما را میترساند و واکنش طبیعی ما، تعلل، پشت گوش انداختن، امروز و فردا کردن و درنهایت انجام ندادن خواهد بود. با تقسیمکار بزرگ به کارهای کوچک میتوانید بسیاری از کارهای بزرگتان را به سرانجامی که دوست دارید برسانید.
چیزهای کوچک، ایدههای کوچک، تصمیمات کوچک، قدمهای کوچک، زمانهای کوچک، کمی بهتر شدن، کمی متفاوت بودن، کمی تغییر کردن، کمی بیشتر وقت گذاشتن، کمی زودتر بیدار شدن، کمی زودتر شروع کردن و … تفاوتهای بزرگی ایجاد میکند. پس از قدرت “کمی” ها و “کوچک” ها غافل نباشید.
سخن آخر
موفقیت شغلی پیش از هر چیزی نیازمند آن است که شما از کارتان لذت ببرید و نسبت به آن حس بدی نداشته باشید. هنگامیکه احساس کنید شغلتان مانند بختک به جان زندگیتان افتاده و آن را رها نمیکند احتمالاً باید به تغییر شغل یا مسیر حرفهایتان بیندیشید چرا که ذهن شما به شما اجازهی موفق شدن نمیدهد حتی اگر خودتان برای آن تلاش کنید!
به خودتان ایمان داشته باشید و فراموش نکنید همهی افراد موفق در هر حرفهای یک روز در جایگاه شما بودهاند و شما هیچ فرقی با آنها نمیکنید. پس اعتمادبهنفس داشته باشید و شما نیز مسیر موفقیت شغلیتان را باقدرت طی کنید.