شاید برای شما هم این سؤال یا تردید پیش آمده باشد که آیا نتیجهگرایی، رویکرد مناسبی برای زندگی و یا کسبوکار در جهت موفق شدن است؟ نتیجهگرایی رویکردی است که خوب، بد، درستی و نادرستی عمل را وابسته به نتایج حاصل از عمل میداند. بدون شک امروزه اکثر سازمانها در برابر تغییرات شدید محیطی و شرایط عدم اطمینان به سر میبرند و ضرورت عدم توجه بیشازحد به نتیجهگرایی در سازمان بیش از گذشته احساس میشود. ازاینرو بهترین نقطه اتکاء برای سازمانها، تکیه بر منابع محدود خودشان هست تا بتوانند بر قابلیت و انعطافپذیری سازمان بیفزایند. زیرا اگر واقعیت با انتظارات الگوی رفتاری نتیجهگرا، مطابقت نداشته باشد، احتمالاً خودتان را سرزنش کرده و دل و دماغتان را از دست خواهید داد.
بدین سبب برای اینکه بتوانید دوباره از نو شروع نموده و این بار به نتیجه دلخواهتان نزدیکتر شوید، باید بپذیرید که تغییر واقعیت کار شما نیست، اما درعوض میتوانید بدون اینکه از استانداردهای دلخواهتان کوتاه بیایید، انتظارات خودتان را بهصورتی تغییر دهید که در چارچوب واقعیت بگنجند تا اگر کاری مطابق با نقشه پیشبینی شده پیش نرفت، راحتتر بتوانید اوضاع را در راستای بهبود سروسامان دهید.
منظور از نتیجهگرایی چیست؟
افراد با الگوی رفتاری نتیجهگرا دارای قدرت شخصیتی بالا و خودمحوری شدید بوده و همیشه بهدنبال رسیدن به نتایج است. این اشخاص از کنترل، تسلط و استقلال انگیزه میگیرند و از طریق پشتکار، کوشش و صلابت شخصیتی بر روی سایر افراد تأثیر میگذارند. نتیجهگرایان برای استقلال ارزش بسیاری قائل هستند و اعتمادبهنفس زیادی از خودشان نشان میدهند که ممکن است باعث گردد متکبر به نظر بیایند.
اشخاص نتیجهگرا از طریق عزم و پایداری و استقامت برای گروه ارزش ایجاد مینمایند و بیشازاندازه از رفتارهای رقابتی برد و باختی استفاده میکنند. الگوی رفتاری نتیجهگرا در تست دیسک دارای حس خودبینی است و هنگامی که مسئولیتهای خود را به انجام میرساند، راضی بودن از خودش را بهخوبی نشان میدهد. افراد نتیجهگرا اهل رقابت بوده و به وظایف دشوار و سمتها و موقعیتهای بالا علاقهمند است و طرز برخورد صریح و قاطع این افراد ممکن است چالشهایی را بین آنها و همکارانش ایجاد نماید. چنین فردی، نتیجهگرایی را در سازمان افزایش داده و در صورتی که به وی مسئولیتی تفویض گردد، آن را به درستی و در راستای کسب و رسیدن به نتایج دنبال مینماید. فکر میکنید شما چه میزان از ویژگیهای افراد نتیجهگرا را دارید؟
ورود به تست رفتارشناسی دیسک DISC
ویژگیهای افراد نتیجهگرا
افراد نتیجهگرا انرژی مثبت و انگیزه را به تیم اضافه مینمایند.
بعضی از افراد هم هستند که باوجود اینکه آدمهای شادی هستند، هرجا بروند میتوانند آن محیط را به یک محیط جذاب تبدیل نمایند، ولی همیشه دوست دارند در محیط کار از زیر کارشان در بروند. اما این الگوی رفتاری هم پرانرژی و شاد بوده و هم روحیه کار کردن و پیشرفت شغلی در آنها وجود دارد. این افراد هم خودشان خیلی روحیه کار دارند و هم میدانند که چگونه این روحیه و انرژی مثبت در کار کردن را به بقیه نیز انتقال بدهند.
افراد نتیجهگرا در دیدن تصویر کلی قدرت خوبی دارند.
این افراد، کلینگر است و در انجام کارهای کلی که جزئیات در آن مهم نیست بهتر عمل مینمایند. نتیجهگراها زمانی میتوانند عملکرد خوبی داشته باشند که یک قدم به عقب بروند و بادقت کامل اوضاع را مشاهده نمایند. زیرا یکی از قابلیتهای اصلی آنها «مشاهدهگری» است و از این نظر تماشاگرهای خوبی به شمار میآیند و علاقهمند هستند زمان کافی برای دریافت اطلاعات ضروری داشته باشند.
گاهی اینطور به نظر میرسد که نتیجهگراها لازم است از بیرون به مسائل نگاه کنند و جالب اینجا است که قبل از هر اقدامی اول موقعیت را مشاهده میکنند و در طول این فرآیند اجازه نمیدهند که تمایلات یا احساسات شخصی خودشان، واقعیت و بیطرفی آنها را از بین ببرد. درنتیجه وقتی این افراد تلاش میکنند دنیای اطرافشان را بفهمند، موفق میشوند الگوهایی بیابند که همین باعث میگردد تا نظریات و ایدههای ناب و بکری در مورد پدیدهها یا موضوعات مورد علاقهشان داشته باشند.
افراد نتیجهگرا به حل مسئله علاقهمند هستند.
رهبران نتیجهگرا بهدنبال رسیدن به شایستگی و کفایت هستند و این کار را از طریق مشاهدهگری، تجزیهوتحلیل و حل مسئله انجام میدهند. آنها معمولاً پیش چشمان تعداد بیشماری مسئله میبینند که باید حل نمایند و هر چقدر با مسائل بیشتری مواجه میشوند ذهنیت استراتژیک قویتری پیدا مینمایند. بنابراین هر چقدر میزان تنوع، گستردگی، نوع و پیچیدگی مسائل متنوعتر باشد، نتیجهگراها مهارت بیشتری برای مواجه شدن با مسائل بعدی یافت میکنند. این افراد در مجموع حل مسئله را دوست دارند و سرشان برای اینکار درد میکند، به جز مسائلی که از نظرشان بیاهمیت است و در این صورت با بیتوجهی از کنار اینگونه مسائل میگذرند. آنها تلاش میکنند مسائل را از دریچه الگوهای قبلی که توسعه دادهاند بررسی نمایند و راهحلی برایشان بیابند.
افراد نتیجهگرا بهخوبی میدانند چطور موانع را به فرصت تبدیل نمایند.
الگوی رفتاری نتیجهگرا، ذاتاً خوشبین است و یاد گرفتهاند که همیشه نیمه پر لیوان را ببینند. به همین علت هر موقع به مانعی برمیخورند، ذهنشان بجای اینکه بر روی مانع متمرکز گردد، بر روی راهحل خروج از مانع و تبدیل آن به فرصت متمرکز میشود. طبیعتاً این ویژگی رفتاری در یک موقعیت شغلی میتواند بسیار مفید و کاربردی باشد.
افراد نتیجهگرا بهخوبی با چالشها مبارزه میکنند.
افراد نتیجهگرا به گونهای با چالشهای جدید مواجه میشوند که انگار قبلاً بارها و بارها آن چالش را از سر گذراندهاند. این افراد از نقاط ضعف و قوتشان آگاه هستند و میدانند که چه کاری را میتوانند خیلی خوب انجام دهند. آنها از جایگاه رقبایشان هم اطلاع دارند و میدانند در برابر هر یک چه حرفی برای گفتن دارند. افراد نتیجهگرا استراتژیست و برنامهریزان بسیار قوی هستند و انعطافپذیری بالایی نیز دارند. زیرا میدانند ارزش افزودهشان چیست و کجا میتوانند از آن به درستی استفاده نمایند.
نگاه نتیجهگراها به مسائل و موضوعات سیستمی است و هرگز نمیتوانند موقعیتها را سیستمی نبینند. برای آنها موقعیت جدید تقریباً بیمعنی است و با هرچه مواجه میشوند احتمالاً قبلاً بارها آن را آنالیز کردهاند و درنتیجه چیزی برایشان غافلگیرکننده نیست. درنهایت در طول زندگیشان عادت میکنند تا موضوعات و مسائل را از دریچه همین لنز نگاه نمایند که همین ویژگی به آنها کمک میکند تا وارد هر موقعیتی که میشوند، بتوانند از دل آن موفقیت را بهدست بیاورند.
افراد نتیجهگرا توانایی رهبری تیم را دارند.
افراد با الگوی رفتاری نتیجهگرا، به عنوان رهبران ذاتی معرفی میشوند. زیرا قدرت بالایی در برقراری ارتباط اثربخش و خوب و همینطور تأثیرگذاری زیاد بر روی مردم دارند که میتوانند بهخوبی رهبری کنند. توانایی ارتباط مؤثر این افراد قابل توجه است و بهطور ذاتی دارای توانایی خوبی در مذاکره و اقناع دیگران هستند. درنتیجه نتیجهگرایان به درستی بلدند که چگونه یک تیم را در برابر مشکلات مختلف حفظ نمایند و چگونه آن تیم را به سمت هدفهای از پیش تعیین شده تیم سوق دهند.
مطلب مرتبط: چگونه با کمالگرایی خود مقابله کنیم؟ آیا شما یک فرد کمالگرا هستید؟
راهکارهای کنترل نتیجهگرایی در سازمان
نتیجهگرایی را تشخیص دهید.
بسیاری از افراد حتی تشخیص نمیدهند که نتیجهگرا هستند، چه برسد به اینکه به فکر درمان و کنترل نتیجهگرایی باشند. حتی شاید گاهی حین انجام کار احساس نمایند که ندایی از درونشان، آنها را به نتیجهگرایی تشویق میکند، اما مشکل از آنجایی شروع میشود که این ندای درونی فریاد بزند که «این کار درست نیست» و دقیقاً همین جاست که باید نتیجهگرا نباشید.
ممکن است به خودتان بگویید که فقط استانداردهایتان بالا هست و جهت رسیدن به بهترینها تلاش میکنید، ولی رسیدن به بهترینها با نتیجهگرایی فرق دارد. برای اینکه بدانید نتیجهگرا هستید یا نه، باید به این قبیل از سؤالات همچون اعتمادبهنفس شما به دستاوردهای شما وابسته است؟ چه قسمتهایی از کار بهخوبی پیش میرود؟ برای رسیدن به استاندارهایتان دچار مشکل هستید؟ و … پاسخ دهید. اگر با خودتان به این نتیجه رسیدید که اوضاع بر وفق مراد نیست، نباید تسلیم بشوید و همین که بدانید چرا کارتان نتیجه نداده، میتواند سرنخی باشد تا گام بعدی را از آنجا آغاز نمایید.
تفاوت بین تلاش زیاد و نتیجهگرایی را بدانید.
اینکه میخواهید خودتان را بهتر کنید خیلی خوب است، اما تلاش زیاد سالم با نتیجهگرایی کاملاً متفاوت است. برن برون، محقق و نویسنده آمریکایی، تلاش سالم را تلاش جهت رسیدن به بهترینها تعریف مینماید، یعنی از خودتان راضی هستید و میدانید که میتوانید بهتر بشوید، ولی نتیجهگرایی از این احساس میآید که هیچچیز بهقدر کافی خوب نیست. کمالگراها فکر میکنند تنها اگر به استاندارد X یا Y برسند، میتوانند حس خوبی به خودشان داشته باشند. به عبارتی دیگر، تلاش سالم یعنی برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی نمایید از همه پتانسیلهایتان استفاده کنید.
وقت و انرژی خودتان را بیشتر بر روی کاری اختصاص دهید که روی نتیجه نهایی مؤثرتر باشد.
اگر گرفتار نتیجهگرایی شوید، حتی برای کوچکترین جزئیات نیز باید بیشازاندازهی لازم وقت صرف نمایید. افراد نتیجهگرا گاهاً بهقدری درگیر توجه افراطی به جزئیات میشوند که اصل قضیه را بهطور کامل فراموش میکنند. این در حالی است که باید وقتتان را سهمیهبندی نموده و ببینید که هر قسمت از پروژه به چقدر زمان و توجه نیاز دارد. اگر احساس کردید که دارید زمان و توجه زیادی را به قسمتی از کار که لزوماً نیازمند آن همه رسیدگی نیست، اختصاص میدهید، حتماً از خودتان بپرسید که آیا بهتر نیست وقت و انرژی خودم را در قسمت دیگری از پروژه که نیازمند رسیدگی بیشتر است، صرف نمایم.
پرسش دقیقتر این است که آیا صرف زمان و انرژی بیشتر بر روی این قسمت از کار واقعاً در نتیجه نهایی تفاوتی ایجاد مینماید یا خیر. پس بجای اینکه تمامی توان خود را بر روی رسیدن به نتیجهگرایی و تمامیت در تکتک جزئیات بگذارید، ببینید که باید وقت و انرژی خودتان را کجاها صرف کنید تا به هدف اصلی پروژه نزدیکتر گردید.
مطلب مرتبط: چطور زمانم را در محیط کار مدیریت کنم؟
برای کنترل نتیجهگرایی فقط به مقصد فکر نکنید و از مسیر هم لذت ببرید.
بسیاری از ما عادت کردهایم که از کار در حال انجام لذت نبریم. زیرا با خودمان میگوییم که وقت کیف کردن ندارم و باید این کار را هرچه زودتر تمام کنم. اما اگر در انجام هر کاری، لذت یا هدف کار در حال انجام را پیدا نمایید، احتمالاً میتوانید آن کار را با کیفیت بیشتر به انجام برسانید. اگر پرفشار و مضطرب کار کنید قطعاً میدان دیدتان تنگتر و تنگتر خواهد شد و تا جایی که ممکن است بیهوده درگیر جزئیات بیاهمیت خواهید شد. ولی فردی که از انجام کارش لذت میبرد، میدان دیدش گستردهتر شده و اشتیاقش در انجام کار باعث نتیجه بهتر میشود.
از اشتباهات خودتان درس عبرت بگیرید.
بجای اینکه چشمتان را بر روی واقعیت ببندید، از اشتباهاتتان درس عبرت بگیرید. اگر خودتان را بهخاطر اینکه همه چیز به عالیترین شکل ممکن از آب درنیامده است به باد سرزنش گرفتهاید، بهتر است همین الان چشمتان را بر روی واقعیت نبندید. همه مردم بهخصوص در دنیای کسبوکار همیشه سعی میکنند تا از اشتباهات و همچنین موفقیت دیگران درس عبرت بگیرند تا در کار خودشان همان اشتباهات را تکرار نکنند. پس چرا شما که در صف اول نشستهاید و به همه موارد دسترسی دارید، خودتان اولین شخصی نباشید که از اشتباهات خودتان درس میگیرید. تنها کافی است که یک نفس عمیق بکشید و باشهامت به اشتباهات خودتان بنگرید. این تنها راهحل مطمئنی است که همان اشتباه را دوباره مرتکب نشوید و نتیجهگرایی را کنترل نمایید.
اهداف واقعگرایانه داشته باشید.
افراد نتیجهگرا، اهدافی را انتخاب میکنند که رسیدن به آنها اصلاً امکانپذیر نیست و بعد از چند ماه عصبانی و مستأصل و درمانده میشوند. زیرا هرچقدر که تلاش میکنند هدفشان هنوز خارج از دسترس است و تنها راهحل این مشکل تعیین اهداف واقعی است. برای رسیدن به اهداف واقعی هم باید کمی تلاش نمایید تا احتمال دستیابی به آنها را داشته باشید. زمانی که به یک هدف واقعی رسیدید، یک هدف واقعی کمی سختتر نیز انتخاب نمایید. درنتیجه اگر همینطور پیش بروید، خیلی زود خواهید دید که چقدر در راه کنترل نتیجهگرایی در سازمان پیشرفت کردهاید.
مطلب مرتبط: هدفگذاری در زندگی؛ چگونه به اهدافمان پایبند بمانیم؟
از قضاوت زودهنگام بپرهیزید.
برای کنترل نتیجهگرایی با پرهیز از قضاوت زودهنگام، تحملتان را جهت رشد و ادامهی مسیر افزایش بدهید. بدون شک همه ما عاشق آن لحظهای هستیم که بنشینیم و نتیجهی مطلوب کارمان را نظاره نماییم. اما واقعیت این است که بسیاری از کارها زمان میبرد تا در حد انتظاراتمان خوب از آب دربیایند و به همین دلیل، ممکن است نتیجه بیشتر کارها در تلاشهای ابتدایی با نتیجه دلخواهمان فاصله داشته باشند. بنابراین بهتر است بدانید که هر کاری با صبر و تمرین و تکرار نتیجه میدهد.
بدین سبب وقتی کار نیمه تمامتان را ارزیابی میکنید و خلأها و نواقص را میبینید، بجای اینکه با قضاوت زودهنگام به خودتان تلقین نمایید که گویا قرار نیست به هدف برسید، به مسیرتان ادامه بدهید و مراحل بعدی کار را در پیش بگیرید. هرگز قسمتهای نیمهتمام را نشانه شکست پروژه در نمای کلی فرض نکنید و بپذیرید این فقط بخشی از مسیر است. بدانید که تمامی مراحل کار به نوبه خودشان ارزشمند و حیاتی شمرده میشوند.
سخن نهایی
قطعاً همه ما در زندگی خود با مفهوم اخلاق و استاندارهای و انتخابهای اخلاقی روبهرو میشویم که به ما میگویند چه کاری بد و چه کاری خوب است. اخلاق سازمانی نیز در مورد همین پرسشها صحبت میکند، با این تفاوت که مربوط به رفتارها و انتخابهایی است که سازمانها یا کارکنانشان انجام میدهند و تمامی افراد سازمان اعم از مدیران و کارکنان را دربرمیگیرد. حال میدانیم که با نتیجهگرایی بیشازحد امکان دارد که از بسیاری فرصتها محروم شوید و کارهایی را که میتوانید خوب اما نه ایدهآال انجام دهید، هرگز به انجام نخواهند رسید. چراکه نتیجهگرایی بیشازحد میتواند عزت نفس شما را تخریب نماید و باعث گردد که از زندگی خود کمتر لذت ببرید.
برای اینکه نتیجهگرایی از سرتان بیفتد، به هیچ نسخه عجیبوغریبی نیاز ندارید و فقط کافی است کمی طرز فکرتان را تقویت نمایید یا تغییر دهید. درنتیجه بهتر است از روشهای کنترل نتیجهگرایی افراطی اطلاع داشته باشید تا از قیدوبند نتیجهگرایی آزاد شوید و ببینید که چه اندازه در انجام کارهایتان بهتر خواهید شد.