هوش هیجانی و سلامت روان! هوش هیجانی یکی دیگر از جنبههای هوش انسانی است. هوش عاطفی که به آن EI نیز میگویند، اغلب به عنوان هوش هیجانی یا EQ شناخته میشود. سلامت روان و حتی جسم در گرو این هوش است. هوش هیجانی نه تنها بر روی سلامت روان تأثیر دارد، بلکه بر روی بهبود بیماریهای قلبی و همچنین کنترل بهتر دیابت و سایر بیماریهای مزمن، تأثیر شگرفی دارد. حتی افراد مسنی که هوش هیجانی بالایی دارند، کمتر دچار اضطراب و افسردگی میشوند. طرفداران اصلی روانشناسی انسانگرایانه در این دهه گوردن آلبورت، آبراهام مازلو و کارل راجرز عقیده دارند که یکی از احتیاجات ضروری و مبرم انسان این است که نسبت به خودش احساس خوبی داشته باشد، هیجانهای خود را مستقیماً تجربه نماید و از نظر هیجانی رشد کند. فروید به عنوان چهرهی معروف روانشناسی معتقد است هسته مرکزی رواننژندی یا نورتیک، اضطراب است. اضطراب یک ترس درونی شده است. ترس از اینکه مبادا تجارب دردآور گذشته یادآوری شوند.
هدف از رواندرمانی ایجاد سلامت عمومی است. سلامت عمومی دو جنبه دارد یکی هدف از آن سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازش با محیط درونی است. به عقیده مازلو (۱۹۷۰) بزرگترین کشف فروید این است که علت عمده بیماریهای روانی به ترس از دانش درباره خویشتن، درباره هیجانها، تکانشها، خاطرات، استعدادها و… است. بهطور کلی این نوع ترس دفاعی است. به این مفهوم که نوعی حمایت از عزتنفس ما و از عشق و احترام ما به خودمان به شمار میرود. ما گرایش داریم که از هر نوع دانشی که بتواند باعث شود که از خودمان بدمان بیاید یا احساس حقارت کنیم؛ دوری کنیم. دانشوران علوم اجتماعی نیز روابطی بین هوش هیجانی و سبکهای مختلف مدیریت و رهبری و عملکردهای فردی بیان کردهاند.
آنچه مدنظر ماست؛ این است که مسئله هوش هیجانی را در ارتباط با سلامت روانی افراد بسنجیم. زیرا جسم و روان در ارتباط باهماند. عوامل متعددی در سازگاری و رضایت از زندگی دخیل هستند که میتوان هوش هیجانی را در اینجا نام برد که در جهت سازگاری و بهداشت روانی هرچه بیشتر افراد تأثیرگذار است. در این مطلب به رابطه بین هوش هیجانی و سلامت روان پرداخته و این موضوع را بررسی میکنیم.
هوش هیجانی چیست؟
ارسطو میگوید: «عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن دربرابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب، آسان نیست!»
اگر بخواهیم بهطور خلاصه گریزی به هوش هیجانی بزنیم، هوش هیجانی درواقع توانایی درک احساساتی است که درون خود و دیگران میبینیم. این احساسات را باید برای هدایت ذهن و اندیشه به کار برد. افرادی که هوش احساسی یا هیجانی بالایی دارند، به خوبی میتوانند احساسات خود را کنترل کرده و مسئولیتپذیری بیشتری در قبال آرامش روانی خود دارند. آنها حتی میتوانند احساسات دیگران را تجزیهوتحلیل و درک کنند. تحقیقات نشان داده است، افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، از نظر روحی و جسمی نیز افراد سالمتری هستند.
جایگاه هوش هیجانی در مغز و تاریخچه پدیداری هوش هیجانی:
اندازهی مغز انسان که از حدود ۱۳۵۰ گرم یاخته عصبی و مایع سلولی تشکیل میشود، تقریباً سه برابر مغز بستگان نزدیک او یعنی نخستینهای غیرانسانها است. در طول میلیونها سال، مغز از پایین به سمت بالا تکامل یافته و مراکز بالاتر آن از بسط و تفصیل قسمتهای پایینتر و کهنتر به وجود آمدهاند.
ابتداییترین بخش مغز در تمام گونهها، ساقهی مغز است. ساقهی مغز، اعمال حیاتی ابتدایی مانند تنفس و سوختوساز اندامهای دیگر بدن را تنظیم میکند و کنترلِ واکنشها و حرکات قالبی را برعهده دارد. نمیتوان گفت که این مغزِ ابتدایی، فکر میکند یا قدرت یادگیری دارد. مراکز هیجانی از ابتداییترین ساختارهای مغز، یعنی ساقهی مغز سر برآوردند. میلیونها سال بعد در طول دوران تکامل؛ از این قسمتهای هیجانی، مغز متفکر پدید آمد، این واقعیت که مغز متفکر از مغز هیجانی به وجود آمده است، رابطهی میان فکر و احساسات را آشکارتر میسازد، به این صورت که خیلی پیش از آنکه مغز منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است.
با پدید آمدن اولین پستانداران، لایههای جدید و اصلی مغز هیجانی به وجود آمدند، این لایهها ازآنجا که به دور ساقهی مغز حلقه زده و آن را درمیان گرفتهاند، به آنها دستگاه کنارهای یا سامانه لیمبیک میگویند. این محدودهی عصبی جدید، هیجانهای مناسب را به مجموعهی مغز اضافه کرد. آمیگدال یا بادامه، ساختاری است که در دستگاه کنارهای قرار گرفته است و مرکز آگاهی هیجان – رفتاری در سطح نیمه خودآگاه است. بادامه وضعیت جاری هرکس را در ارتباط با محیط اطراف و افکار به لیمبیک میفرستد و بر اساس ارتباطی که با هیپوتالاموس دارد، قادر است پاسخهای هیجان – رفتاری مناسب را در ما به وجود آورد، مانند راست شدن موها در زمان ترس، گشاد شدن مردمک چشم در زمان شادی، افزایش ضربان قلب در زمان خشم. به همین دلیل، بادامه را بخشِ پایه سامانه پاداشدهنده و تنبیه کننده و مرکز تنظیمی در هوش احساسی مینامند که در اصطلاح به آن مغز هیجانی گفته میشود.
مطلب مرتبط: هوش هیجانی چیست؟ ۵ گام ساده برای تقویت هوش هیجانی
رابطه بین هوش هیجانی و سلامت روان
سلامت روان یک بعد از سلامت عمومی است و طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی. همچنین سلامت به عنوان شرایطی که فرد باتوجه به توانایی خود قابلیت سازگاری و مقابله با مشکلات را داشته باشد، تعریف شده است. عوامل متعددی میتواند در سلامت عمومی افراد نقش داشته باشد. دو محقق به نامهای آستین و سیروچی به تأثیر هوش هیجانی بر سلامت عمومی اشاره نمودهاند. هوش هیجانی به گفته سیروچی عامل مؤثر و تعیین کننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی است.
طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی نیز هوش هیجانی رابطه مثبتی با سلامت روان دارد. فخری و همکاران در پژوهشی نشان دادند، بین سلامت عمومی با هوش هیجانی و خلاقیت، همبستگی مستقیم و معناداری وجود دارد. در تحقیق رویز آراندا نیز نشان داده شد، کسانی که از هوش هیجانی بالاتری برخوردارند از استرس کمتر و رضایت از زندگی بیشتر و شادکامی بیشتر بهره میبرند. همچنین یافتهها نشان دادند که هوش هیجانی بالا سلامت عمومی را هم افزایش میدهد. هوش هیجانی رابطهی مستقیمی با سلامت روان افراد دارد. تحقیقات نشان داده است که افراد بزرگسالی که دارای سطح بالایی از هوش هیجانی هستند، کمتر در معرض خطر ابتلا به بیماریهای روحی مانند افسردگی و اختلالات مربوط به اضطراب هستند.
تحقیقات زیادی بر روی افرادی که دارای اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات مربوط به وسواس فکری و عملی هستند، انجام شده است و طبق نتایج آن این افراد سطح پایینی از هوش هیجانی را دارند. به این ترتیب رفتارشناسان متوجه شدهاند که هوش هیجانی یا احساسی رابطهی مستقیمی با سلامت روان دارد. این رابطه مستقیم بوده و هرچه این هوش بالاتر باشد، فرد از سلامت روانی بیشتری برخوردار است. یا برعکس هرچه فرد سلامت روان بالاتری داشته باشد، هوش هیجانی بالاتری هم دارد.
باتوجه به نتایج پژوهشهای پیشین که حاکی از تأثیر هوش هیجانی بر سلامت عمومی است، توجه به این امر ضرورت پیدا میکند که هوش هیجانی، برخلاف هوش شناختی توانایی ثابت و تغییرناپذیری نیست، بلکه قابل رشد و تغییر است و میتوان از طریق آموزشهای ویژه میزان آن را افزایش داد و سطح کمّی و کیفی آن را بهبود بخشید و از آموزش هوش هیجانی در جهت افزایش سلامت عمومی افراد استفاده نمود.
مطلب مرتبط: آیا تقویت هوش هیجانی میتواند کیفیت رابطه عاطفی ما را بالا ببرد؟
سلامت روانی و افزایش سن
انسان موجودی اجتماعی است. در طول زندگی خود وارد اجتماعات و گروههای زیادی میشود. هرکدام از این محیطها این پتانسیل را دارند که تجربهی جدیدی را به فرد منتقل کنند. کودک خردسالی را درنظر بگیرید که با ترکیدن بادکنکش تا چه اندازه غمگین و گریان خواهد بود. اما آیا یک فرد بزرگسال نیز چنین واکنشی را نشان میدهد؟ بدون شک پاسخ منفی است. بنابراین هر فرد به موازات جامعهای که در آن زندگی میکند، تجربیاتی را کسب مینماید. ذهن انسان این تجربیات را در کنار هم قرار میدهد و برای کنترل احساسات و درک افراد دیگر از آن استفاده میکند. به مرور زمان و افزایش سن، فرد با دوستان خود بیشتر وقت میگذراند، ازدواج میکند، دانشگاه میرود و برای رفاه خود تلاش میکند. این موارد نه در همه اما در برخی افراد به افزایش هوش احساسی نیز کمک میکند.
بنابراین همانطور که توضیح دادیم، انتظار میرود با افزایش سن فرد، هوش هیجانی و احساسیاش نیز ارتقا پیدا کند. دیگر تمام شدن آبنبات و حتی خراب شدن ماشین به یک فاجعه احساسی تبدیل نخواهد شد. بلکه فرد آنقدر از نظر روانی احساسی دارای قدرت تحلیل است که نه تنها بحرانها را رد میکند، بلکه از آن برای بهبود روابط و رفاه زندگی خود نیز استفاده میکند. نتیجه این فعل و انفعالات، بزرگسالی است که نه فقط به بلوغ اجتماعی رسیده است، بلکه از سلامت روحی و روانی بالایی نیز برخوردار است.
مطلب مرتبط: با ۸ بعد سلامتی آشنا شوید.
هوش هیجانی سلامت روان ما را کنترل میکند.
هوش هیجانی به قدری قدرتمند است که میتواند جریانات ذهنی را نیز هدایت کند. از یک اتفاق بد یک تجربه خوب بسازد و یا یک مشکل ساده را به بزرگترین مختل کننده زندگی تبدیل کند. به دلیل وجود هوش احساسی بالا است که افراد مختلف در برابر یک مشکل مشترک، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند. هرچه واکنش روحی و روانی فرد شدیدتر باشد، هوش هیجانی کمتری دارد.
یان وتامرون دانش آموز سال آخر جفرسون در بروکلین با دوست خود خلیل سامپتر پانزده ساله اختلافی پیدا کرده بودند. از پی این اختلاف به عیبجویی کردن از او و تهدید وی پرداختند. در آن لحظه این نزاع به حد انفجار خود رسیده بود. خلیل از ترس اینکه یان و تامرون قصد داشتند او را کتک بزنند، یک روز صبح یک اسلحه کالیبر ۳۸ را با خود به مدرسه آورد و در پانزده قدمی محافظ مدرسه از نزدیک هر دو پسر را با شلیک گلولهای در مدرسه به قتل رسانید. این حادثه که خون را در رگهای انسان منجمد میکند میتواند نشانهای دیگر از نیاز جدی به ارائه دروسی در زمینه حل مشکلات عاطفی، خاتمه دادن به مشاجرهها و حل آسان مسائل به شمار آید. این جاات که هوش هیجانی انسان سعادتمند را از انسان شقاوتمند جدا میکند.
دنیا بهتر به هوش هیجانی بالاتر نیاز دارد.
جهان امروز پر از مشکلاتی است که اگر بخواهیم با دید منفی به آن نگاه کنیم، باید شاهد خودکشی روزانه هزاران آدم باشیم. البته که خودکشی و افرادی که خودکشی ناموفق داشتهاند، روزبهروز در حال افزایش است، اما هنوز دلایلی برای زندگی وجود دارد. هوش هیجانی بالا به افراد کمک میکند. احساس امنیت، ثبات عاطفی و سلامت روحی و حتی جسمانی را برای خود فراهم کنند. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، دنیا را با شیوه بهتری اداره میکنند. ذهنهای سالم و روشنبین هستند که دنیا را به جای بهتری برای بقیه تبدیل میکنند. درنهایت میتوان گفت دنیا به افرادی نیاز دارد که هوش هیجانی بالایی دارند تا امیدی باشند برای آیندهای خوشبینانهتر.
مطلب مرتبط: چرا هوش هیجانی EQ از هوش شناختی IQ مهمتر است؟
هوش هیجانی در سازمانها و ارتباط آن با سلامت روان کارکنان
هوش هیجانی با مدیریت عواطف و احساسات کارکنان و تسهیل تبادل احساسات مثبت بین آنان از اثرات منفی فشارهای شغلی کاسته و آنان را در برابر فرسودگی زودهنگام که رابطه دوسویه با سلامت روانی دارد، مقاوم میسازد. تنها مدیران نیستند که نیازمند هوش هیجانی بالا هستند. سازمانها میتوانند با استفاده از هوش هیجانی کارکنان نیز رشد کنند. قابلیتهای اجتماعی چون آگاهی و مهارت اجتماعی موجب افزایش هوش هیجانی گروهی شده و این امر به نوبه خود موجب کارایی سازمانی میشود. هوش هیجانی گروهی را توانایی گروه در ایجاد هنجارهایی جهت مدیریت فرایند هیجانی خود به منظور اعتمادسازی، رشد هویت گروهی و ارتقاء سودمندی گروهی، تعریف نمودهاند. یکی از روانشناسان برجسته قرن بیستم در حوزههای یادگیری، آموزش و هوش، در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد:
هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی.
دهه ۱۹۴۰ وقتی نودوپنج دانشجوی دانشگاه هاروارد را یعنی دورانی که دانشجویان دانشگاههای شرق آمریکا را افرادی با بهره هوشی متنوعتر از امروز تشکیل میدادند؛ تا سنین میانسالی مورد بررسی قرار دادند، چنین دیدند افرادی که بالاترین نمرههای تحصیلی را داشتند از نظر میزان حقوق و بهرهوری و موفقیت شغلی از همدورهایهای ضعیفتر خود موفقتر نبودند. آنان حتی از نظر میزان رضایت از زندگی شخصی یا رضایت از روابط خانوادگی، دوستی و روابط عاشقانه وضعیتی برتر نداشتند.
با ظهور عصر ارتباطات و ارتقای ارزشمندی ارتباطات انسانی و همچنین بروز موقعیتهای استراتژیک سازمانی، نظریه هوش عاطفی رشد چشمگیری یافته و از مباحث پرطرفدار سازمانی شده است. هوش احساسی، از آخرین مباحث متخصصین درخصوص درک تمایز بین منطق و هیجان بوده و برخلاف مباحث اولیه در اینجا، فکر و هیجان به عنوان موضوعاتی برای سازگاری و هوشمندی تلقی شده است. بهعلاوه، شبیه سایر مباحث مطرح در خصوص ماهیت انسان، هوش احساسی نیز دستخوش دو نوع بحث و گفتگوی علمی و عوامپسند گردیده است.
اصطلاح هوش عاطفی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالوی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش احساسی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند. دانیل گلمن صاحبنظر علوم رفتاری اولین کسی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان نمود. گلمن هوش احساسی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقاً تمامی تواناییهای فردی را در دایرهی خود دارد.
مزایای استفاده از تستهای هوش هیجانی و سلامت روان
وقتی فردی دارای هوش عقلی یا بهرهی هوشی (IQ) بالایی است، لزوماً دارای هوش احساسی بالایی نیست. هوشمند بودن یک امتیاز است که البته تضمینی برای موفقیت در زندگی و روابطِ بین فردی و اجتماعی نخواهد بود. سطح هوش احساسی مانند بهره هوشی (IQ) را میتوان به کمک تستهای معتبر اندازهگیری کرد و میزان سلامت روان را هم با تستهای معتبر جهانی میتوان ارزیابی کرد که در ادامه به تعدادی از معتبرترین تستها در این دو زمینه اشاره خواهیم کرد. اما مزایای انجام این تستها شامل:
- شناخت هیجانها و احساسات خود، خودآگاهی.
- مدیریت هیجانها و احساسات خود، خودمدیریتی.
- خودانگیزشی.
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران، دیگرآگاهی.
- مدیریت رابطه با دیگران، دیگرمدیریتی.
- مهارت و نقاط قوت خود در مدیریت احساسات، افکار و روابطتان را بسنجید.
- نقاط ضعف خود در مدیریت احساسات، افکار و روابطتان را بسنجید.
- برای رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت خود برنامهریزی کنید.
- از مهارتها و نقاط قوت خود برای رسیدن به موفقیتهای تحصیلی، شغلی و خانوادگی استفاده کنید.
- گام بزرگی در جهت شناخت بهتر و بیشتر خودتان بردارید.
- از میزان سلامت روان خود آگاه شوید.
- کمک به شناخت و بهبود هوش هیجانی خود، کودکان و اطرافیانتان.
تست هوشهای چندگانه گاردنر
شایان ذکر است که ایده هوش هیجانی پس از ۵۰ سال بار دیگر توسط گاردنر استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد. گاردنر هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون موسیقیایی، منطقی، ریاضی، جسمی، میانفردی و درون فردی میداند. او وجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیرشناختی ترکیب کرده است. بعد غیرشناختی موردنظر مشتمل بر دو مؤلفه علمی است که وی آنها را با عناوین استعداد درون روانی و مهارتهای میان فردی معرفی میکند. به نظر گاردنر هوش هیجانی متشکل از دو مؤلفه زیر است:
هوش درون فردی
مبین آگاهی فرد از احساسات و هیجانات خویش. ابراز باورها و احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام کارهای موردنظر و درمجموع میزان کنترل شخص بر هیجانها و احساسات خود رهبری است.
هوش بین فردی
هوش بین فردی که به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و میخواهد بداند چه چیزهایی انسانها را برمیانگیزاند که چگونه فعالیت کنند و چگونه میتوان با آنها همکاری داشت. به نظر گاردنر فروشندگان، سیاستمداران، معلمان، متقاضیان بالینی، رهبران مذهبی موفق احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند. طبق نظریه تست هوش گاردنر، برای بدست آوردن تمام استعدادهای یک فرد نباید تنها به بررسی ضریب هوشی و آیکیو فرد پرداخت. گاردنر بر این باور است که افراد دارای هوشهای مختلف دیگری هستند که باید آنها هم سنجیده شوند.
در سالهای اخیر بسیاری از متخصصان آموزشی، کلاسهای خود را بر اساس این روش طبقهبندی میکنند و آموزش میدهند. زیرا هر فردی با هر هوشی نوع خاصی از تدریس را میطلبد. همچنین فرد با آزمون هوش چندگانه گاردنر میتواند شغل موردنظر خود را انتخاب کند. ۸ بعد هوش خودتان را به کمک تست هوشهای چندگانه گاردنر ارزیابی کنید:
ورود به تست هوشهای چندگانه گاردنر
تست اختلالهای روانی SCL-90 و ارزیابی سلامت روان
تمام خصایص رفتاری فرد که موجب تمایزش از دیگران میشوند شخصیت فرد را تشکیل میدهند. عوامل مؤثر در بهداشت روانی را میتوان به دو دسته عوامل فردی و عوامل اجتماعی تقسیم کرد. برای اندازهگیری سلامت روان یکی از معتبرترین تستها تست نشانگان روانی SCL-90 است.
تست اختلالهای روانی SCL-90-R یکی از پرکاربردترین آزمونهایی است که به منظور غربالگری وضعیت سلامت روان افراد و ابزاری برای اندازهگیری وسعت و شدت علائم و ناراحتیهای روانی در بیماران، افراد مبتلا به بیماریهای خاص، دانشجویان و دانش آموزان و تمام مدیرانی که در حال استخدام افراد هستند کاربرد دارد. این تست به شما میگوید که در یک هفته اخیر چند مورد از نشانههای اختلالهای روانی را تجربه کردهاید؟
ورود به تست اختلالهای روانی SCL-90
تست هوش هیجانی بار – ان و اندازهگیری هوش هیجانی
تست هوش هیجانی که به تست EQ نیز معروف است، آزمونی برای سنجش هوش هیجانی، هوش عاطفی و هوش ارتباطی در اشخاص است. با استفاده از تست هوش هیجانی بار آن میتوان هوش عاطفی و هوش احساسی را در افراد سنجید. هوش هیجانی عاملی کلیدی در ایجاد فضای کاری است که موجبات رشد و پرورش کارکنان را فراهم میسازد و آنها را تشویق میکند که بهترین عملکرد را داشته باشند. افرادی که مهارت هوش هیجانی را در خود تقویت میکنند در زندگی شخصی و حرفهای از رضایت بیشتری برخوردار هستند. این افراد در پاسخگویی به محرکهای تنشزا منعطفتر رفتار میکنند و کمتر تحتتأثیر تنش قرار میگیرند. اوضاع هوش هیجانی در شما چطوره؟
ورود به تست هوش هیجانی بار – آن Bar-On
سخن آخر
هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است که مشتمل بر شناخت احساسات خویش و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمهای مناسب در زندگی است. توانایی مطلوب خلقوخو، وضع روانی و کنترل تکانشهاست. عاملی است که دربرابر شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید میکند و درواقع باعث میشود که فرد همدل و هم حسی را لمس نماید.
گلمن ضمن مهم شمردن هوش غیرشناختی و هیجانی میگوید هوش بهر در بهترین حالت خود تنها عامل ۲۰ درصد از موفقیتهای زندگی است و ۸۰ درصد موفقیتها به هوش هیجانی وابسته است. باتوجه به اینکه سلامت روانی در سازگاری بهتر فرد با محیط پیرامون خود از مسائل اصلی جامعه است میتوان انتظار داشت که هوش هیجانی میتواند چقدر در تأثیرگذاری فرد در سازگاری هرچه بیشتر او با اجتماع خود نقش آفرین باشد و او را در جهت کمال و موقعیت روزافزون یاری نماید. بههرحال امروزه دیگر به این نتیجه رسیدهایم که هوش هیجانی و سلامت روان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند.