خودآگاهی و خودشناسی چه تفاوتی باهم دارند؟

تفاوت خودآگاهی و خودشناسی

تفاوت خودآگاهی و خودشناسی مانند فهمیدن تفاوت بیرجند و بروجرد و بجنورد است! همین قدر نزدیک و همین قدر دور. آن‌ها به ظاهر شبیه هم هستند اما وقتی عمیق می‌شویم به دو دنیای متفاوت از هم ورود پیدا خواهیم کرد.

بگذارید با یک سؤال شروع کنیم. شما معمولا چه کسی را دوست صمیمی خود می‌دانید؟ احتمالا فردی که او شما و شما او را خوب بشناسید. به نظرتان چه کسی نزدیک‌تر از خودمان به ماست؟ آیا ارزش این را دارد که برای شناخت خودمان وقت بگذاریم؟ اگرنه پس چرا بزرگانی مانند سقراط تا این حد بر این تأکید داشتند که: «خودت را بشناس!» و اگر آری، چگونه؟ از کجا باید شروع کرد؟ به نظر می‌رسد که گام اول برای شروع هر مسیری این باشد که با مفاهیم موجود در آن حوزه آشنا شویم. خودآگاهی و خودشناسی از مفاهیم مهم در مسیر توسعه‌ی فردی هستند که هر کدام تعاریفی مستقل از هم دارند. ما در ابتدا هر کدام را توضیح دادیم تا وقتی به پرسش عنوان مقاله می‌رسیم دید مشترکی از موضوع داشته باشیم و بهتر تفاوت این دو را درک کنیم.

تست نئو

خودآگاهی؛ نگریستن خود از آینه‌ی دیگران

در مورد خودآگاهی (self-awareness) تعاریف زیادی آمده است و همین می‌تواند دلیلی بر این باشد که تعریف مشخصی برای آن وجود ندارد چراکه خودآگاهی از دید یک فیلسوف یک‌طور تعریف می‌شود و از دید یک رهبر سازمانی یک‌طور دیگر. به همین خاطر وقتی صحبت از این موضوع می‌شود باید دقت داشت که در چه بستری مطرح می‌گردد و منظور راوی دقیقا چه چیزی است؟ یک مثال برای خودآگاهی:

فرض کنید به کودکی خود برگشته‌اید و برای روز تولدتان یک ماشین کنترلی هدیه گرفته‌اید. اگر کودک کنجکاو و باهوشی باشید اول آن را لمس می‌کنید و می‌بینید و می‌پرسید که از چه جنس است؟ لمس آن چه احساسی را به شما داد؟ اجزای آن به چه صورت است؟ چه رابطه‌ای بین راه رفتن و دسته‌ی کنترل آن وجود دارد؟ در کجاها می‌توان از آن استفاده نمود؟ و سؤالاتی این چنینی! شما مدام در حال کشف، پرسش و کنجکاوی خواهید بود. دقت کردید؟ در طی این چند ثانیه تمام تمرکز و توجه شما حول محوریت ماشین کنترلی چرخید. حال اگر بخواهیم خودآگاهی را به این مثال ساده ربط دهیم می‌توانیم این چنین «خودآگاهی» را با تعریف «آگاهی» شروع کنیم. آگاهی یعنی اینکه بتوانیم به چیزهای جهان توجه کنیم.

مطلب مرتبط: پرکاربردترین تست خودشناسی برای ازدواج

تفاوت خودآگاهی و خودشناسی

حال خودآگاهی چیست؟

متمرکز کردن آگاهی (توجه) ما بر خودمان. به این ترتیب، خودآگاهی یعنی اینکه بتوانید تمام جنبه‌های متفاوت وجودی خودتان را از دید بیرونی مشاهده کنید و آگاه باشید که:

  • چه عادت‌ها، افکار و رفتارهایی دارید؟
  • واکنش شما به مسائل چگونه است؟
  •  و چه حس‌های جسمانی را تجربه می‌کنید؟

به نوعی وقتی از این زاویه به خودآگاهی می‌نگریم انگار خودمان را از دید دیگران مورد بررسی قرار می‌دهیم و متوجه می‌شویم که آن‌ها ما را به چه صفت‌هایی خواهند شناخت؛ مؤدب؟ مهربان؟ خسیس؟ و… . در اینجا لازم است بگوییم که حواستان به تفاوت آگاهی و شناخت باشد و توجه داشته باشید که آن‌ها را یکی ندانید.

آگاهی به معنای توجه به هر چیزی است. مثلا وقتی در حال تماشای یک فیلم هستید تمام توجه و تمرکز شما معطوف به آن فیلم هست یا زمانی که این مقاله را می‌خوانید. از چیز دیگری آگاه نیستید. اصولا ما انسان‌ها اگر در حالت خواب، مستی، نئشگی نباشیم، آگاهی داریم.

اما شناخت، معنایی وسیع‌تر از آگاهی دارد و به نوعی دربردارنده‌ی آن است. به آگاهی‌های انسان از خودش و محیط اطرافش برای رفع نیازهای زیستی، روانی، فکری و … شناخت گفته می‌شود. شناخت حاصل اندیشه، تلاش و تجربه‌ی آدمی است. وقتی شناخت ما افزایش می‌یابد بیشتر به واقعیت نزدیک می‌شویم. البته شناخت یک مفهوم نسبی و غیرمطلق است، اما با این حال ابزار نسبتا خوبی برای پیش‌بینی مسائل زندگی ماست.

دوباره به خودآگاهی برگردیم. در دنیای واقعیت، فرد مشهور و ثروتمندی مثل ایلان ماسک از طریق تقویت خودآگاهی خودش بود که به موفقیت رسید. او مدام بازخوردهای منفی در مورد محصولات تسلا دریافت می‌کرد. به این صورت با استفاده از خودآگاهی پیدا کردن، محدودیت‌ها و زمینه‌های پیشرفت کارش را شناسایی می‌کرد و  از آن‌ها برای بهبود کیفیت و کمیت محصولاتش بهره می‌‌برد.

 پس خیلی خلاصه و ساده بخواهیم بگوییم، خودآگاهی یعنی نسبت به رفتارتان آگاه باشید، خود شما موضوع اندیشه‌ی شما قرار گیرد و بتوانید به این پرسش پاسخ دهید که آیا رفتار شما با ارزش‌های شخصی و درونیتان تطابق دارد یا خیر؟ خودآگاهی یعنی الان سرخوش هستم و می‌دانم به چه علت و یا الان حال روحی مساعدی ندارم و اگر کسی از من بپرسد: (چرا؟) دلیلش را می‌دانم و جواب نمی‌دهم که: (نمی‌دانم!)

بعضی آدم‌ها هستند که تشخصیص می‌دهند که حال روحیشان خوب نیست اما به دروغ تظاهر می‌کنند که خوبند. این مصداق خوبی برای نداشتن خودآگاهی است. چراکه در این مورد جان کابات زین می‌گوید: «خودآگاهی یعنی صادق بودن با خودتان در مورد خودتان».

مطلب مرتبط: ۱۰ پیشنهاد ویژه برای خودشناسی؛ خوشناسی را از کجا شروع کنیم؟

تفاوت خودآگاهی و خودشناسی

خودآگاهی به چه کار ما در زندگی واقعی می‌آید؟

خودآگاهی پیش شرطی ضروری برای روابط اجتماعی و روابط بین فردی مؤثر و همدلانه است.

وقتی شما از خودتان و مفاهیم ذهنی و درونی خویش آگاهی دارید، بهتر می‌توانید در مسائل و مشکلات زندگی به خودتان و دیگری یاری برسانید. زیرا خودآگاهی منجر به درک عمیق‌تر می‌گردد و آن به آرامش بیشتری در زندگی اجتماعی منتهی می‌شود. همچنین باعث می‌شود روحیه‌ی همکاری و مشارکت در کارهای گروهی در شما افزایش یابد، از دیگران بتوانید مشورت بگیرید، به همه بتوانید احترام بگذارید، از سرزنش خود و دیگری دست بردارید و مثبت‌اندیش‌تر باشید.

خودآگاهی شما را از تفکر مطلق‌نگر دور و به تفکر واگرا نزدیک می‌کند. خودآگاهی شما را تاب آورتر می‌کند. به این صورت که در برابر فشارها و ضربه‌های اجتماعی مقاوم‌تر می‌شوید. زیرا که با استفاده از خودآگاهی، ظرفیت‌ها و توانایی‌هایتان را می‌شناسید پس باری افزون بر دوش خود نمی‌گذارید و این‌گونه بهتر می‌توانید استرس خود را مدیریت کنید. همچنین میزان انعطاف‌پذیری و تطبیق شما را زیاد می‌کند و شما را به گزینه‌ی خوبی برای انجام کارهای تیمی تبدیل خواهد کرد. از نقاط ضعف خودتان آگاه می‌شوید، شانس اصلاح آن‌ها را خواهید داشت و مسئولیت‌پذیرتر می‌شوید.

خودآگاهی در تصمیم‌گیری به کمک شما می‌آید.

زیرا وقتی به‌طور کامل از نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشید به راحتی می‌توانید بهترین گزینه‌ی ممکن را برای خودتان درنظر بگیرید و هیچ‌کس به اندازه‌ی شما این کار را خوب انجام نمی‌دهد. همچنین از انتخاب‌ها و سبک زندگی خودتان رضایت بیشتری خواهید داشت و شادتر هستید. زیرا خودآگاهی مثل یک قطب‌نما در زمان حال عمل می‌کند و هدایتگر شما در تصمیم‌گیری‌های آنی و پاسخ‌های عاطفی است و این همان چیزی است که باعث می‌شود کمی مکث کنید و به اقدامات و عواقب آن‌ها فکر کنید.

خودآگاهی باعث می‌شود تا دید انتقادی نسبت به مسائل پیدا کنید و هر خوراکی را به خورد جسم و روح خودتان ندهید. بلکه مسائل را با نسبت میزان تطابقشان با روحیات خودتان بپذیرید و بعد از خواندن، شنیدن و فهمیدن نظریات علمی و تجربیات دیگران آن‌ها را با صافی خودآگاهی از نظر گذرانده و مسیر مناسب خودتان را انتخاب کنید. خودآگاهی به تقویت هویش هیجانی و افزایش مدیریت هیجانی شما کمک می‌کند. زیرا یکی از مؤلفه‌های هوش هیجانی این است که بدانید چه احساسات و هیجاناتی را در اکنون تجربه می‌کنید و چه چیزهایی هیجاناتی از نوع منفی را در شما برمی‌انگیزاند. وقتی خودآگاهی و هوش هیجانی شما در مرتبه‌ی بالایی قرار گیرد خودبه‌خود به زمان حال می‌آیید و درگیر حسرت گذشته‌ی از دست رفته و اضطراب آینده‌ی نیامده و غیرقابل پیش‌بینی نمی‌شوید زیرا لازمه‌ی خودآگاهی هشیاری و لازمه‌ی هشیاری در زمان حال بودن است.

با استفاده از خودآگاهی بهتر می‌توانید به استعدادیابی خود و دیگران بپردازید.

خودآگاهی باعث می‌گردد تا کمتر بر امواج زندگی مبتنی بر ناهشیارمان موج سواری کنیم و آگاهانه‌تر برای خودمان تصمیم بگیریم و اقدام کنیم. ما به این طریق راحت‌تر می‌توانیم تغییر کنیم. زیرا خوب می‌دانیم که چه چیزهایی به کیفیت زندگی ما کمک می‌کند و برعکس چه چیزهایی از کیفیت آن می‌کاهد. پس این احتمال را که به نقطه‌ی بحرانی برسیم و سپس برای آن چاره‌ای بیندیشیم کاهش می‌دهیم. خودآگاهی اعتمادبه‌نفس شما را بالا می‌برد. خودآگاهی باعث می‌شود بیشتر در موقعیت‌های گوناگون با خودتان صادق باشید.

مطلب مرتبط: ذهن آگاهی چیست؟

مراحل خودآگاهی

برای رسیدن به خودآگاهی لازم است که یک سری مراحلی را پشت‌سر بگذاریم. در ادامه به آن‌ها خواهیم پرداخت.

شناخت ویژگی‌ها

جدا از ویژگی‌های آشکار، اکثر ویژگی‌ها خودشان را در موقعیت‌های خاص نشان می‌دهند. ما سه دسته ویژگی ساده اما بنیادی داریم که عبارتنداز:

الف) ویژگی‌های جسمانی:

همان ویژگی‌هایی هستند که وقتی جلوی آینه می‌ایستیم می‌توانیم آن‌ها را در ظاهر خودمان مشاهده کنیم و دیگران نیز آن‌ها را به راحتی می‌بینند مثل قد، چاقی یا لاغری، رنگ چشم و مو و… .

ب) ویژگی‌های هیجانی و احساسی:

همان حالت‌هایی مثل غم، شادی، خشم، ترس و… هستند و خوب است که ما آن‌ها را در همان لحظه‌ی وقوعشان بفهمیم تا بدانیم در موقعیت‌های مختلف چه تمایلاتی را درون ما ایجاد می‌کنند. شناخت دقیق احساسات یکی از عوامل خودتنظیمی است پس اهمیت بالایی می‌تواند داشته باشد.

ج) ویژگی‌های رفتاری:

همان ویژگی‌هایی هستند که هر انسانی به آن‌ها عادت دارد و آن‌ها را تکرار می‌کند و از خود بروز می‌دهد. مثل اینکه یک نفر عادت دارد وقتی به محیط کارش می‌رسد ابتدا میز خود را مرتب می‌کند و همین باعث می‌شود دیگران او را فردی منظم بپندارند. در فهم این ویژگی گرفتن بازخورد از دیگران اهمیت پیدا می‌کند زیرا آن برداشتی که ما از رفتار خود داریم با برداشتی که دیگران از رفتار ما دارند می‌تواند متفاوت باشد.

شناخت توانایی‌ها و مهارت‌ها

آن‌ها شامل ۲ دسته می‌شوند:

الف) شناخت توانمندی‌ها و استعدادها:

منظور همان پتانسیل‌های بالقوه‌ای است که درون ما وجود دارد و خودش را در موقعیت‌های مختلف بروز می‌دهد و وظیفه‌ی ما کشف آن‌ها جهت کسب موفقیت است. با فهمیدن توانمندی‌ها و استعدادهایمان به دنبال فرصت‌های موجود می‌رویم و اعتمادبه‌نفس، قدرت و جسارت و خودباوری ما افزایش می‌یابد و درنتیجه خودپنداره‌ی مثبت ما تقویت می‌شود.

ب) شناخت پیشرفت‌ها و موفقیت‌ها:

 منظور موفقیت‌های بزرگ و عجیب و غریب مثل اختراع چیزی نو نیست و می‌تواند کوچک‌ترین پیشرفت‌ها و موفقیت‌های ما را در بربگیرد. تنها کافی است ما مسئولیت شناخت آن‌ها را در درون خود برعهده بگیریم، خودمان را دوست داشته باشیم و به توانایی‌هایمان احترام بگذاریم.

شناخت افکار

رفتار ما به احساس ما و احساس ما به افکارمان گره خورده‌اند. پس نگرش‌ها، برداشت‌ها و باورهای ما نوع برخوردمان با جهان پیرامونمان را می‌سازند و تفسیر افکارمان اهمیت ویژه‌ای دارد. افکار معمولا به گفتگوهای درونی آدمی بستگی دارند. فردی که مدام با خودش می‌گوید: «من نمی‌توانم این کار را انجام دهم.» این فکر او روی احساسات و طرز اقدام کردن او تأثیر می‌گذارد پس اگر بتواند به موقع این افکار منفی را تشخصی دهد و خنثی کند به کنترل احساسات و رفتارش دست خواهد یافت.

شناخت باورها و ارزش‌ها

منظور از باور همان افکاری هستند که باطنا آن‌ها را پذیرفته و تصدیق کرده‌ایم. منظور از ارزش‌ها همان معیار‌ها و ملاک‌هایی هستند که ما بر اساس آن‌ها افکار و رفتار خود و دیگران را ارزیابی می‌کنیم. آرمان‌های ما ریشه در ارزش‌های ما دارند پس برای فهم اینکه چه آرزویی در سر داریم و دوست داریم به چه سمت‌وسویی در زندگی حرکت کنیم شناخت ارزش‌ها جایگاه بالایی دارد.

شناخت احساسات

این مورد از مراحل خودآگاهی از مواردی است که درنهایت به ما کمک می‌کند از کسی که هستیم شاد و خوشحال باشیم. چراکه از میزان سردرگمی و رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی ما می‌کاهد. شناخت احساسات به‌خصوص در روابط ما بسیار کارساز است. مثلا زن و شوهری که باهم دعوا می‌کنند می‌توانند بجای واکنش‌های هیجانی و آسیب رساندن به یکدیگر از خود بپرسند که چه حرف همسرم در حال حاضر مرا ناراحت کرده است؟ این خودآگاهی از احساسات منجر به بیان آن‌ها و درنتیجه کنترل رفتارهای آسیب زننده می‌شوند و به حل مسئله کمک می‌کنند.

مطلب مرتبط: چگونه احساسات خود را بهتر بشناسیم؟

تفاوت خودآگاهی و خودشناسی

خودشناسی چیست؟

به خودشناسی (Self-knowledge) یا (Self Discovery)  گفته می‌شود. خودشناسی پاسخی به پرسشِ «من کیستم؟» است و درک عمیق‌تری از شخصیت شما است که ریشه در تجربه‌های پیشین، ارزش‌ها، آرزوها و ساختارهای اجتماعی شما دارد. خیلی مهم است که شما قبل از ورود به جاده‌ی خودشناسی این را بدانید که مسیری که در آن قدم می‌گذارید جاده‌ای بی‌انتها و یک‌طرفه است و پروژه‌ای است به درازای یک عمر شما.

هر زمانی که خودشناسی را شروع کنید دیگر انسان قبل از آن نخواهید بود و جهان شناسی شما تغییر خواهد کرد. باید بدانید که خودشناسی زمان‌بر است و نمی‌توان آن را مانند مهارت‌های دیگر چند ماهه و چند ساله گذراند. زیرا شخصیت آدمی در طول عمرش ثابت نیست و محیط بسیار بر او تأثیرگذار است ازطرفی تجربیات جدید ما به حدی می‌توانند تأثیرگذار باشند که ساختار مغز ما را تغییر دهند. پس همه‌ی این‌ها منجر به تحول شخصیت ما می‌شوند و باید پیوسته در مسیر خودشناسی قدم برداریم.

بررسی عمیق ناهشیار و ضمیر ناخودآگاه و پرداختن به لایه‌هایی که هسته‌ی اصلی هویت شما را شکل می‌دهند جزئی از خودشناسی است. در روان‌شناسی منظور از خودشناسی این است که ناهنجاری‌های شناختی، خود طرحواره و خودادراکی مورد بررسی قرار گیرد و این نیازمند این است که درون‌نگری داشته باشیم و اغلب باید با کمک یک متخصص روان‌شناسی صورت گیرد. زیرا گاهی باید حقایق و خاطرات ناخوشایندی را بازبینی کرد و این می‌تواند دردناک باشد.

خودشناسی بر روی رفتار شما درواقعیت تمرکز می‌کند نه داستانی که خودتان در مورد خودتان روایت می‌کنید. بلکه دیدی صادقانه به شما می‌دهد که خودتان را همان‌گونه که هستید ببینید. نه در رؤیا و آرزوی خود آرمانی که فرسنگ‌ها با آن فاصله دارید. خودشناسی همچنین شما را از انکار و تحریف واقعیت دور می‌کند و کمک می‌کند بفهمید چه چیزهایی در درونتان وجود دارد که قابل تغییر نیست و باید آن‌ها را فقط بپذیرید.

تست mbti

خودشناسی به چه کار ما در زندگی واقعی می‌آید؟

ما در عصر دیجیتالی زندگی می‌کنیم و در این دوران برندسازی شخصی اهمیت بالایی پیدا کرده است. کسی که به خودشناسی رسیده است به درستی می‌تواند خودش را از دیگران متمایز نشان دهد و دیده شود. چنین فردی اهداف معناداری را در حوزه‌های مختلف زندگی‌اش تعیین می‌کند و مسیری را انتخاب می‌کند که متناسب با ارزش‌ها و خواسته‌های خودش است نه نیاز و نظر دیگران.

خودشناسی باعث تسلط بیشتر بر افکار، احساسات و اعمال افراد می‌شود و به این صورت افراد افسار زندگی خود را در اختیار می‌گیرند. نداشتن خودشناسی به منزله‌ی قدم زدن در جنگلی تاریک است. همان‌طور که آلن دوباتن در این باره می‌گوید: «فقدان خودشناسی شما را در برابر تصادفات و خواسته­‌های اشتباه قرار می­‌دهد.»

خودشناسی جهان‌بینی ما را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود ادراک متفاوت‌تری نسبت به رفتارهای خود و دیگران داشته باشیم و به همین دلیل مسئولیت خود را در قبال خود، دیگران و محیط اطرافمان بهتر بشناسیم. پس می‌توان گفت خودشناسی موجب تقویت هوش عاطفی می‌گردد و ما را همدل‌تر و خودکنترل‌گرتر می‌کند.

مطلب مرتبط: رشد فردی را از کجا شروع کنیم؟

تفاوت خودآگاهی و خودشناسی

برای رسیدن به خودشناسی اولین قدمی که باید برداشته شود، خودآگاهی است.

خودآگاهی ابزاری است که به شما صداقت، اعتمادبه‌نفس و خلاقیت هدیه می‌کند. دنیل گولمن اظهار می‌کند که در خودآگاهی، ذهن تجربیات و احساسات مربوطه را بررسی می‌کند. این بررسی می‌تواند هم غیرواکنشی و هم به‌دور از قضاوت باشد. از نظر گولمن، خودآگاهی یعنی «آگاه بودن از خلق‌وخو و افکار». اما خودشناسی باعث می‌شود تا به اطلاعاتی در مورد تمایلات ذهنی، وضعیت عاطفی، ویژگی‌های شخصیتی و الگوهای رفتاری خود دست پیدا کنید.

پل ارتباطی خودآگاهی و خودشناسی در اینجا است که شما از احساسات خود آگاه می‌شوید پس کنترل خود و زندگیتان را به دست می‌گیرید و درنتیجه به خود واقعی خود نزدیک‌تر می‌شوید. از دیگر دلایل تفاوت خودآگاهی و خودشناسی این است که در خودآگاهی شما بیشتر به این می‌پردازید: «چه افکاری در ذهن من حضور دارند؟» اما در خودشناسی شما بیشتر به دنبال این هستید: «من چه کسی هستم؟»

در خودآگاهی به شما نشان داده می‌شود که چرا در منظر دیگران مؤدب، پرخاشگر یا منظم هستید و دلیل این امر را به شما می‌گوید. اما در خودشناسی شما درمی‌یابید که از دید دیگران چه صفتی را دریافت می‌کنید؟ پرانگیزه یا تنبل؟ آرام یا پرجنب‌وجوش؟ پس خودآگاهی دلایل ایجاد صفات را به شما نشان می‌دهد اما خودشناسی بیشتر این صفات را برای شما مشخص می‌کند.

خودآگاهی عواطف و رفتارهای افراد را در زمان حال مدنظر قرار می‌دهد. اما خودشناسی به فراتر از زمان و مکان حال می‌پردازد. خودشناسی مرتبط با تاریخ زندگی ما از بدو تولد تا به اکنون است و حتی نگرش ما نسبت به آینده را در برمی‌گیرد.

سخن آخر

در این مقاله تلاش کردیم تا خودآگاهی و خودشناسی را تعریف کنیم و شما را با تفاوت خودآگاهی و خودشناسی آشنا کنیم. فردی که در مسیر توسعه‌ی فردی قدم گذاشته است و خودآگاهی و خودشناسی را می‌داند می‌تواند با ترکیب این دو به کیمیایی باارزش برسد. ترکیبی طلایی که به او یک نقشه‌ی زندگی خواهد داد و مسیر زندگی را برایش هموارتر خواهد کرد. چنین فردی خوب می‌داند در روابط خود چه زمانی از خودآگاهی و چه زمانی از خودشناسی بهره ببرد.

 او می‌تواند با استفاده از خودآگاهی احساسات خود و شریک زندگی‌اش را بشناسد، درک کند و به سمت‌وسوی یک رابطه‌ی متعادل و سالم پیش برود و با استفاده از خودشناسی از همان آغاز بر اساس آنچه با عمق وجودش هماهنگ است رابطه‌ای را متناسب با گوهر درونش بیابد و از رابطه‌های سمی دوری کند. مرز بین خودآگاهی و خودشناسی به باریکی مو است. امیدواریم که به شما در شناسایی این مرز کمک کرده باشیم.

دسته بندی : توسعه فردی و یادگیری

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.