در سالهای اخیر دیگر تنها عامل موفقیت در سازمانها کارآمد بودن نیروی انسانی نیست. بلکه امروزه میزان و چگونگی هوشمندی افراد از اهمیت ویژهای برخوردار است. بر این اساس شاید بتوان اینگونه گفت که امروز مشکل اصلی در سازمانها به میزان هوش و هوشمندی افراد بستگی دارد. این واقعیت غیرقابلانکار است که در آیندهی نزدیک جوامعی میتوانند انتظار توسعه و پیشرفت داشته باشند که سهم بیشتری از دانش و نبوغ را تصاحب کردهاند. اساسا مقولهی ضریب هوشی همواره مفهوم جذابی برای افراد به شمار میآید. بهمحض اینکه در جمعی صحبت از تست IQ میشود ناخودآگاه توجه همگان جلب میگردد تا ببینند ضریب هوشی یا همان IQ آنها چه وضعیتی دارد؟
اما به نظر شما دقیقا منظور از هوش چیست؟ در چه مواقعی به کار میآید؟ چگونه میتوان با بهرهگیری از قدرت هوش کارکنان به مقابله با شرایط بحران و مشکلات احتمالی پرداخت؟ آیا وجود نیروی انسانی با ضریب هوشی بالا میتواند منجر به افزایش بهرهوری سازمان شود؟
ما به شما پیشنهاد میکنیم تنها چند دقیقه از زمان خود را به مطالعهی این مطلب اختصاص دهید تا هر آنچه دلتان میخواهد که دربارهی هوش و انواع آن بدانید را در این مقاله بیابید.
آیا هوش میتواند در موفقیت سازمانها تأثیرگذار باشد؟
با توجه به پیچیده شدن عوامل بقا سازمانها در بازار پررقابت کسبوکار امروز و غیرقابلپیشبینی بودن شرایط حاکم بر بازار، در حال حاضر بسیاری از سازمانها دریافتهاند که برای ماندن در عرصهی رقابت باید بیشازپیش به مقولهی هوش و تأثیرگذاری آن بر عملکرد سازمان بپردازند. باوجوداینکه هوش جزء آن دسته از موضوعاتی است که تاکنون در حوزهی روانشناسی بهکرات موردبحث قرارگرفته اما همچنان تعریف واحد و استانداردی برای آن وجود ندارد.
تعریف هوش و انواع آن در نظریههای روانشناسی
در ادامه قصد داریم به برخی از نظریههای معروف در این زمینه اشارهکنیم تا علاوه بر اینکه با تعاریف مختلف هوش آشنا شوید به این آگاهی برسید که این موضوع چه گسترهی عظیمی دارد و شامل چه مواردی میشود:
نظریه هوش عمومی چارلز اسپیرمن
اسپیرمن یک روانشناس انگلیسی بود که مفهومی به نام هوش عمومی یا «عامل g» را مطرح کرد. او پسازاینکه از روشی به نام تحلیل عوامل برای بررسی تعدادی از آزمونهای روانی استفاده کرد به این موضوع پی برد که نمرات این آزمونها به میزان چشمگیری به یکدیگر شبیه هستند. این موضوع به این معناست افرادی که توانسته بودند در یک آزمون شناختی نتایج خوبی را به دست آورند در سایر آزمونها نیز به نتایج قابل قبولی دست یافتند. اسپیرمن اینگونه نتیجهگیری کرد که هوش یک توانایی شناخت عمومی است و قابلیت ارزیابی و کمی شدن دارد.
رویکرد پردازش اطلاعات
این رویکرد بیان میکند که هوش نشئتگرفته از انواع فرآیندهای شناختی است. فرآیندهای شناختی میتوانند شامل فراگیری دانش، حل مسئله، روابط بین فردی و اجتماعی، برنامهریزی و مدیریت رفتار باشد.
نظریه هوشهای چندگانه گاردنر
امروزه نظریهی هوشهای چندگانه گاردنر یکی از مهمترین و جذابترین زمینههای پژوهش در روانشناسی است. بیتردید افراد از لحاظ میزان ضریب هوشی تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند. احتمالا شما هم به این موضوع برخورد کردهاید که اکثر تعاریف موجود به ظرفیت، توانایی و کارایی ذهنی اشاره میکنند. درحالیکه گاردنر رویکرد متفاوتی به این مقوله داشت. او معتقد است هوش به معنای توانایی انطباق و سازگاری با شرایط مختلف است. بنابراین با توجه به این تعریف کارمند، خلبان، پزشک، کارآفرین و هر فردی که در هر موقعیتی قرار دارد با توجه به شرایط به وجود آمده روش خاص خود را برای انطباق با شرایط پیدا میکند. درواقع هر فردی به شکلی منحصربهفرد از هوش بهره میبرد.
به نظر شما با توجه به تعریفی که گاردنر از هوش ارائه داده است استخدام افراد باهوش یا همان اشخاصی که قدرت بالایی در انطباق و سازگاری با شرایط گوناگون سازمان را دارند تا چه حد ضروری به نظر میرسد؟
هوشهای چندگانه گاردنر شامل چه مواردی است؟
این نظریه یکی از تازهترین رویکردها به مقولهی هوش است. گاردنر معتقد بود که مقدار عددی IQ انسان بهطور کامل و دقیق بیانگر توانمندیهای او نیست. او در نظریه خویش به معرفی ۸ هوش مختلف بر مبنای مهارتها و قابلیتهایی که در فرهنگها و جوامع مختلف ارزشگذاری شدهاند، میپردازد:
- تصوری-فضایی
- کلامی-زبانی
- اندامی-جنبشی
- منطقی-ریاضی
- میان فردی
- موسیقیایی
- درون فردی
- طبیعتگرا
اگر با خواندن مطالب بالا مشتاق شدید که اندکی برای محک زدن خودتان زمان بگذارید و هوش خود را بر اساس نظریهی گاردنر بسنجید اصلا راه دوری نروید. میتوانید از طریق سایت ما در کمترین زمان ممکن پی ببرید که در کدامیک از انواع هوش وضعیت بهتری دارید. و برای تقویت کدام بخش باید تلاش و تمرین بیشتری انجام دهید.
نظریهی هوش سه وجهی رابرت استرن برگ
بر اساس تعریف این روانشناس هوش، نوعی فعالیت ذهنی است. در راستای انطباق هدفمند با محیط پیرامون زندگی افراد یا انتخاب و شکلدهی آن. استرن برگ نیز همانند گاردنر معتقد است که هوش بسیار فراتر از یک قابلیت فردی و عمومی است. اما او بیان میکند که برخی از انواع هوشهای گاردنر بهتر است بهعنوان استعداد یا توانایی فردی در نظر گرفته شوند. هوش موفق از منظر استرن برگ از سه فاکتور متفاوت تشکیلشده است:
- هوش تحلیلی که شامل قابلیتها و مهارتهای حل مسئله است.
- هوش مولد که بیانگر میزان انعطافپذیری و قدرت سازگاری با شرایط جدید با استفاده از تجربیات گذشته و مهارتهای فعلی است.
- هوش عملی که نشاندهندهی قابلیت انطباق و سازگاری با یک محیط در حال تغییر است.
هوش سازمانی چیست؟ چگونه میتواند به توسعه و پیشرفت سازمانها کمک کند؟
اغراق نکردهایم اگر بگوییم که هوش سازمانی یکی از مهمترین مفاهیم علم مدیریت به شمار میآید. نکتهی حائز اهمیت اینجاست که داشتن یک سازمان هوشمند تنها به استخدام و بهکارگیری افراد با ضریب هوشی بالا، فراهم کردن بهترین و هوشمندترین ابزار و امکانات و شبکههای کامپیوتری بستگی ندارد. بلکه هر سازمانی به ترکیبی از نیروی انسانی با ضرایب IQ متفاوت نیاز دارد. شک نکنید که این تنوع در ضریب هوشی میتواند تأثیرات شگرفی در سازمان شما به وجود آورد. بهکارگیری افراد با ضریب هوشی بالا هنر نیست. اینکه شما در جایگاه مدیر سازمان بتوانید با طیف مختلفی از افراد بهمنظور تحقق اهداف سازمان به تبادلنظر و تشریکمساعی بپردازید تبحر شما را در مدیریت اثبات میکند.
حتی میتوان اینگونه گفت که هوش سازمانی به معنای برخورداری از دانشی جامع دربارهی تمام عواملی است که بر سازمان تأثیر میگذارند. هوش سازمانی مؤلفهای است که مدیران را برای تصمیمگیریهای سازمانی توانمند میکند و قدرت سازمان را برای حل مسائل و مشکلات افزایش میدهد.
هوش سازمانی به چه معناست؟
هوش سازمانی بیان میکند سازمان هوشمند، سازمانی است که مهارت و قدرت تصمیمگیری درست را دارد. توانایی تطبیق با شرایط مختلف و بحرانهای احتمالی را داشته باشد. به تولید محصولات موفق، نوآورانه و پرفروش بپردازد. مهارت برقراری ارتباط سازنده با سازمانهای باهوش را داشته باشد و همچنین از توانمندی و ظرفیت مقابله با مشکلات احتمالی برخوردار باشند.
بهره هوشی یا هوش هیجانی؟ کدامیک در مدیریت و رهبری سازمان مؤثرترند؟
تا همین چند سال پیش اینگونه تصور میشد که مهمترین عامل تأثیرگذار بر کیفیت و چگونگی رهبری، میزان بهرهی هوشی مدیران است. اما با مطرحشدن نظریه هوش هیجانی (EQ) توسط دانیل گلمن این تصورات به چالش کشیده شد. نتایج پژوهشها بیان میکنند که اهمیت و اثرگذاری EQ در نحوهی مدیریت سازمان در جهت دستیابی به اهداف تعیینشده تقریبا دو برابر بیشتر از اهمیت تواناییهای شناختی است.
یکی از رویکردهای جدید به مقولهی هوش، هوش هیجانی است. به زبان ساده EQ به معنای توانایی فرد در کنترل و مدیریت احساسات و هیجانات خود بهمنظور جدا ساختن آنها از یکدیگر و بهرهگیری از این اطلاعات برای هدایت افکار و رفتارهای خود است. در اهمیت هوش هیجانی همین بس که شما به مهارتهایی از قبیل تشخیص نوع نگرش دیگران به مسائل مختلف، کنترل هیجانات منفی مانند خشم و اضطراب، توانایی حل مشکلات و تعارضها در روابط بین فردی مجهز میشوید.
اهمیت EQ در مدیریت سازمانها
امروزه دیگر در بازار کسبوکار هوش هیجانی به یکی از اصلیترین شایستگیهای رهبری و مدیریت تبدیلشده است. چراکه مدیران میتوانند با بهرهمندی از EQ در مواجهه با مشکلات، موقعیتهای بحرانی و از همه مهمتر در تعاملات و مذاکرات خود عملکرد مؤثرتری داشته باشند. جالب است بدانید که نتایج مطالعات نشان دادهاند که EQ بهعنوان یک عامل کلیدی در موفقیت مدیران ایفای نقش میکند. بیتردید تمام مدیران در موقعیتهای مدیریت بحران و حل تعارضات، مدیریت رفتار سازمانی، تصمیمگیری و انتخاب، مذاکرات سازمانی و مدیریت هیجانات و عواطف خود به قدرت هوش هیجانی نیاز خواهند داشت.
اما نظر شما چیست؟ آیا تصور میکنید که سختکوشی و تلاش زیاد بهتنهایی تضمینکنندهی موفقیت هستند؟ چرا بسیاری از تصمیمگیریها در سازمان با شکست مواجه میشوند؟ فکر نمیکنید که همهی این مسائل به دلیل نادیده گرفتن اهمیت هوش هیجانی باشد؟ آیا شما تابهحال بهعنوان یک کارمند یا مدیر برای سنجش EQ خود اقدام کردهاید؟
راهکارهایی طلایی برای تقویت هوش
حتما بارها و بارها در مجلات یا گفتوگوهای رادیویی و تلویزیونی دیده و شنیدهاید که کارشناسان مختلف در حال صحبت کردن دربارهی این موضوع هستند که چه کارهایی باید انجام دهید برای تقویت هوش و حافظه؟ چه مواد غذایی و چه تمریناتی میتوانند به تقویت آن کمک کنند؟ درنتیجه به دلیل اهمیت این موضوع تصمیم گرفتیم در این بخش به معرفی چند راهکار ساده ولی درعینحال مهم و تأثیرگذار در جهت تقویت هوش بپردازیم.
کارهای روتین و روزمرهی خود را هر بار بهگونهای متفاوت انجام دهید.
مغزتان را با انجام دادن فعالیتهای تکراری ولی با سبک و سیاقی جدید به چالش بکشید. ذهن خود را از مسیرهای تکراری خارج کنید و از روشهای مختلف و مسیرهای تازه برای به انجام رساندن کارهای خود استفاده کنید. برای مثال اگر راستدست هستید، گاهی با دست چپ مسواک بزنید یا با دست چپ موهایتان را شانه کنید و یا حتی چندخطی بنویسید. سعی کنید با دوستان یا اصلا با خودتان به زبان دیگری بهجز زبان مادری صحبت کنید.
ورزش و تمرینهای هوازی را به بخش ثابتی از برنامهی روزانه خود تبدیل کنید.
مطالعات نشان دادهاند که تنظیم تنفس تأثیر چشمگیری بر کیفیت تمرکز خواهد داشت. زمانی که استخر میروید، میتوانید تمرینات مربوط به نفس را برای منظم کردن تنفس خود انجام دهید. انجام ورزش بهصورت منظم و روزانه علاوه بر اینکه به تقویت جسم شما کمک میکند موجب افزایش ترشح آندروفین در مغز میگردد که این امر به طرز قابلتوجهی تاثیرگذار است.
خواب کافی و باکیفیت را جدی بگیرید
هنگامیکه بدنتان به خواب نیاز دارد، حتما استراحت کنید. کارایی و بازدهی مغز و بدن افراد با یکدیگر متفاوت است. ممکن است برای شما ساعات انتهایی شب بهترین زمان برای تمرکز و کار کردن باشد درحالیکه عدهی دیگری سحرخیز بودن را ترجیح میدهند. مدتزمان خواب خود را با دیگران مقایسه نکنید. هر فردی متناسب با ویژگیهای منحصربهفرد فردی که دارد به مدتزمان متفاوتی برای خوابیدن نیاز دارد.
از کتاب و مطالعه غافل نشوید
بدون شک مطالعه کردن یکی از مهمترین عواملی است که بر افزایش آگاهی و میزان IQ شما اثر میگذارد. سعی کنید در طول روز دقایقی را هرچند اندک به مطالعهی علوم مختلف بپردازید. مطالعه در زمینههای مختلف علاوه بر افزایش درک شما از جهان پیرامون، باعث بهبود قوه ادراک، دایره لغات و قدرت تجسم و محاسباتی شما میگردد.
حرف آخر
همانطور که در این مطلب اشاره کردیم IQ تنها به اعداد و ارقام محدود نمیشود. در سالهای اخیر رویکردهای مختلف تعاریفی متفاوت و گستردهای را از هوش ارائه دادهاند. بههرحال چه بخواهیم چه نخواهیم IQ میتواند یک عنصر تأثیرگذار در تصمیمگیریهای سازمانی باشد.
بنابراین اگر همچنان اطلاعات درست و دقیقی دربارهی ضریب هوشی خود و جزئیات آن ندارید یا اینکه جوان هستید و هنوز وارد مسیر پرپیچوخم استخدام نشدید. بهتر است که دستبهکار شوید و پیشنهاد ویژهی ما را از دست ندهید. شما میتوانید از طریق دو تست معتبر و شناختهشده در دنیا یعنی تست هوش تصویری ریون و تست هوشهای چندگانه گاردنر به ارزیابی تواناییهای ذهنی خود بپردازید. تا اگر در آیندهای نزدیک به دنبال شغل موردعلاقهی خود بودید بتوانید شغلی را متناسب با استعداد و توانمندی ذهنی خود بیابید.