مطمئنم بسیاری از مطالب گفته شده در این مقاله آموزشی درباره انتخاب اشتباه در زندگی و ازدواج در هیچ مقالهی دیگری گفته نشده است. بعد از سالها همکاری در مراکز مشاوره و دیدن مراجعین بسیاری که مستاصلانه میپرسند چرا همیشه انتخاب اشتباه میکنم؟ چرا همیشه جذب آدمهای اشتباه میشوم. چرا همیشه وارد روابط آسیبزا میشوم؟ مگر من چه گناهی کردم؟ با خود فکر کردم این مسئله و مشکل بسیاری از افراد است. پس در این مقاله پاسخگوی این سؤال متداول و مهم خواهیم بود. چطور انتخاب مناسبی داشته باشیم؟ چه اتفاقی میافتد که به سراغ انتخاب آدم اشتباه میرویم؟ بهراستی قبل از هر انتخاب درستی باید بدانیم چطور اشتباه نکنیم و برای انکه اشتباه نکنیم باید بدانیم علت اینکه قبلا اشتباه کردیم چه بوده است؟
پس با ما همراه باشید تا بدانیم چرا اشتباه انتخاب میکنیم؟
انتخابهای ما بر چه اساسی اتفاق میافتند؟
تئوری انتخاب دکتر ویلیام گلسر میگوید بنابر دلایل علمی، تمام کارهایی که انجام میدهیم ازجمله همین احساس بدبختی و فلاکت را خودمان انتخاب میکنیم. دیگران نه میتوانند ما را بدبخت کنند و نه خوشبخت. تمام آنچه میتوانیم از آنها دریافت کنیم یا به آنها بدهیم، اطلاعات است. داشتن کنترل مؤثر بهمعنای این است که انتخابهای بهتری داشته باشید. یا بیاموزید افراد درواقع چگونه عمل میکنند و ما چگونه آنچه بر ژنهایمان نوشته شده را با آموختههای خود در فرآیند زندگی ترکیب میکنیم.
تقریبا بذر تمام ناکامیهای ما در سالهای اولیه زندگی کاشته شده است زمانیکه شروع به مراوده و تعامل با افرادی کردهایم که نهتنها کشف کرده بودند چه چیزی برای خودشان درست است بلکه متأسفانه فکر میکردند میدانند چه چیزی برای ما نیز خوب است. در راستای همین کشف و به پیروی از سنت تخریبگری که برای هزاران سال بر تفکر ما حاکم بوده است این افراد احساس وظیفه میکردند ما را به کاری مجبور سازند که به نظرشان درست است. انتخاب ما برای چگونگی مقاومت در برابر آن فشار بزرگترین منبع ناراحتی و بدبختی است.
من صلاح تو را میدانم سنتی باستانی است که تئوری انتخاب به چالشش میکشد. کنترل شدن و کنترل کردن به احساس شادی و سعادت شما لطمه میزند. پس کنترل کردن یکدیگر را کنار بگذارید. کسی با شما ازدواج نمیکند صرفا به این دلیل که شما میخواهید. مگر اینکه خودش هم بخواهد و شما انتخاب او باشید. کسی به شما احترام نمیگذارد چون شما میخواهید. او اینکار را انجام میدهد اگر انتخاب او باشد. از طرف دیگر خوب است بدانید انسانها مایملک شما نیستند. نه همسر و پارتنر و نه فرزندانتان. پس دست از مالکیت آنها بردارید تا روابط سالمتری شکل دهید. همه ما بر اساس پنج نیاز اساسی انتخاب میکنیم که شامل: ۱ـ عشق و احساس تعلق ۲ـ قدرت و پیشرفت ۳ـ آزادی ۴ـ تفریح ۵ـ بقا
انتخابهای گره خورده به نیازها
درواقع همه ما انسانها این پنج نیاز را داریم ولی میزان احتیاج به هرکدام از این نیازها در ما متفاوت است. مثلا مردی که نیاز به آزادی در او ۱۰۰ است و نیاز به عشق ۵۰ هرگز در قیدوبند تعهد و ازدواج خوشحال نخواهد بود. یا انسانی که میل به بقای بالایی دارد همیشه سعی در ذخیره و پسانداز کردن پول دارد و با فردی که میل به تفریح و سفر و خرید کردن دارد هرگز سازگار نخواهد شد. پس در گام اول باید بدانید شما به کدامیک از این پنج نیاز بیشتر اهمیت میدهید و بعد پارتنر شما برای کدامیک اهمیت بیشتری قائل است؟ برای درک بهتر موضوع مطالعه کتاب بینظیر دکتر ویلیام گلسر با ترجمه دکتر علی صاحبی به نام تئوری انتخاب را به شما توصیه میکنم.
آیا انتخابهای ما تحت تأثیر ذهن ناهشیار ما قرار میگیرند؟
حالا که آموختید مبنای انتخابهایتان چیست بهتر است بدانیم چرا همیشه اشتباه انتخاب میکنیم؟ منشأ انتخابهای اشتباه در زندگی من چیست؟ مثلا ممکن است بگویید من دنبال رابطه پایدار و تعهد واقعی در رابطه هستم. اما همیشه با آدمهایی وارد رابطه میشوم که به من خیانت میکنند. مثلا از سه رابطهای که داشتم هر سه مورد به من خیانت کردهاند.
زیگموند فروید میگوید: «ما آدمها را تصادفی انتخاب نمیکنیم. بلکه این آدمها از پیش در ناهشیار ما حضور دارند.»
چطور ذهن ناخوداگاه خود را بشناسیم؟
از کجا بدانم ناخودآگاه من چه میخواهد؟ باید الگوهای تکراری را در زندگی خود بشناسید. این الگوهای تکراری «مثل اینکه مدام با فرد خیانتکار وارد رابطه شدن» میتوانند ناشی از گرههای روانشناختی ما باشند. مثلا اگر شما در هر رابطهای که وارد میشوید مورد خیانت قرار میگیرید. وقتی تاریخچه زندگی شما را بررسی میکنیم میبینیم که در تاریخچه روانی شما و ارتباط با افراد نزدیک زندگیتان بهخصوص پدر و مادر جواب این انتخابهای اشتباه در زندگیتان وجود دارد. روانکاوی چنین میگوید: «خیانت برای روان این فرد آشناست.» یعنی برای شما رابطه همراه با خیانت تنش کمتری دارد تا رابطه وفادارانه. شاید تعجب کنید. ولی درواقع روان ما نسبت به الگوهای اولیه سازندهاش تا جای ممکن تغییری ایجاد نمیکند.
مثلا اگر به گذشته شما نگاه کنیم خواهیم دید وقتی شش ساله بودید فرزند جدیدی به دنیا آمده و جای شما را گرفته است. او تمام توجه والدینتان را به خود جلب کرده است. اسباب بازیها و اتاقتان را با او شریک شدهاید. درواقع گویی والدین به عشقشان نسبت به شما خیانت کردهاند. البته فهم ناهشیار به این سادگیها نیست. چون ما معمولا منکر این آزارهای روانی میشویم و آنها را پس میزنیم. مثلا اگر از خواهر یا برادرهای کوچکتر شما و روابطتان با آنها بپرسیم خواهید گفت آنها را بسیار دوست دارید و هرگز آنها را منبع انتخاب اشتباه در زندگی خود نمیدانید. ولی واقعیت این است که ما غالبا گرههای کوری با همشیرهایمان داریم.
مطلب مرتبط: ازدواج موفق چیست؟ و معیارهای داشتن یک ازدواج موفق
۳ منشأ مهم انتخابهای اشتباه در زندگی
۱ـ الگوهای ذهنی یا طرحوارهها:
اینکه ما همواره روابطی را تجربه میکنیم که در کمترین سطح صمیمیت هستند احتمالا به این دلیل است که رابطهی صمیمانه برای ما تنشزاست. روان ما تحمل صمیمیت را ندارد. صمیمیت ترس دارد. برای مثال اگر شما والدینی داشتید که همیشه شما را مأیوس کردهاند، یعنی هر زمان به آنها تکیه میکردید ناامید میشدید. بنابراین روان ترجیح میدهد آدمی را که شبیه این الگو آشناست انتخاب کند.
بنابراین فردی را برای رابطه انتخاب میکنید که غیرقابل اعتماد و اتکاست. طرحوارهها در انتخابهای اشتباه تکراری بسیار مؤثر هستند. برای فهم بهتر طرحوارهها از شما میخواهم به مراکز مشاوره مراجع کنید و از گروه درمانیهای طرحواره استفاده کنید. هرچند کتابهای مفید بسیاری در این زمینه وجود دارند. اما بودن یک متخصص در کنار شما برای شناخت و رفع این مشکل توصیه میشود. وگرنه ممکن است بیشتر به خودتان آسیب بزنید و در چرخهی معیوبی از انتخابهای اشتباه در زندگی باقی بمانید.
مطلب مرتبط: آیا من برای ازدواج آمادگی دارم؟ ۱۵ نشانه عدم آمادگی برای ازدواج
۲ـ داشتن باورهای اشتباه دربارهی رابطه عاطفی و ازدواج:
افکار، احساس و رفتارهای ما همگی همانند حلقههای یک زنجیر به یکدیگر متصل هستند. همیشه منشأ انتخابهای اشتباه در زندگی طرحوارههای ما نیستند. بلکه مشکل از باورهای اشتباهی است که به ما منتقل شدند. مثلا باور به اینکه پارتنر من غول چراغ جادوست و وظیفه برآورده کردن تمام نیازهای مرا دارد. باورهای اشتباه بسیاری در ازدواج و رابطه وجود دارند که ریشه عشق و صمیمیت را میسوزانند. این باورهای اشتباه آنقدرها هم که فکرش را میکنید عجیبوغریب نیستند.
مثلا باور به اینکه:
۱ـ عشق بهتنهایی کافی است. این باوری بهشدت اشتباه است. هیچ عشقی بدون شناخت و زحمت کافی نیست.
۲ـ نادیده گرفتن مسائل مالی و تنها تکیه کردن به دوست داشتن و علاقه
۳ـ تلاش برای پیدا کردن فردی که دقیقا شبیه شما باشد یا کاملا متضاد با شما باشد.
۴ـ بیتوجهی نسبت به نقاط منفی شخصیت و رفتار طرف مقابل
۵ـ سن من بالا رفته و دیگر باید ازدواج کنم.
۶ـ اگر ازدواج نکنم امتیاز بزرگی را در زندگی از دست دادهام.
۷ـ باید پارتنرم را مجبور به ازدواج کنم.
۸ـ رابطه بهشت موعود است و نباید در آن هیچ نزاع و اختلافی باشد.
۹ـ اگر مرا دوست دارد از خواستههای خودش باید بگذرد.
۱۰ــ پارتنرم فقط سهم من است و نباید با دیگران رابطه داشته باشد.
۱۱ـ تسلیم روابط جنسی میشویم درحالیکه انتخاب ما نیست. ما چیزی را رد یا تأیید نمیکنیم فقط میگوییم باید انتخاب شما باشد و برمبنای توافق دوطرفه نه اجبار.
۱۲ـ تسلیم زرق و برق شدن. یادتان باشد شما کالا نیستید.
۱۳ـ سؤالات کافی نپرسیدن. بریم زیر یک سقف شناخت خودبه خود به وجود میآید.
۱۴ـ تعهد بر تفاهم مقدم نیست.
مطلب مرتبط: ۱۵ باور اشتباه در ازدواج
۳ـ عدم شناخت خود، نیازها، انتظارات و معیارها:
قطعا این سؤال را بسیار شنیدهاید که معیارهای شما برای ازدواج چیست؟ و اکثر افراد پاسخ را نمیدانند یا در گوگل سرچ میکنند و معیارهایی را برای خود انتخاب میکنند. اما واقعا معیارهای شخصی شما چیست؟ برای دانستن معیارهای شخصیتان باید اول خود را بشناسید. اینکه چه نیازهایی دارید و کدامیک برای شما اولویت دارد. اینکه چه گذشته و طرحوارههایی دارید؟
توانمندیهای شما چیست و نقاط ضعف شخصیت و رفتار شما شامل چه مواردی میشوند؟ تنها به واسطه خودشناسی خواهید فهمید که معیارهای شما چیست و از رابطه چه میخواهید. بعد از آن وقتی کسی را متناسب با معیارهایتان پیدا کردید باید او را بشناسید و ببینید چقدر با شما هماهنگ و برای شما مناسب است. اما به راستی شما چقدر خود را میشناسید؟ اصلا برای شناخت خود تلاشی کردهاید؟ و یا طرف مقابلتان را چقدر میشناسید؟ آیا تابهحال قدمی برای شناختن خودتان برداشتهاید؟ کتابهای خودشناسی را مطالعه کردهاید؟
چه خوشتان بیاید چه نیاید عامل اصلی انتخابهای اشتباه در زندگی و عدم شناخت خودمان است.
مطلب مرتبط: شخصیت شناسی در ازدواج چه کمکی به زوجین میکند؟
سخن آخر
یافتن یک فرد مناسب برای رابطه یا ازدواج یعنی پیدا کردن مناسبترین فرد برای شما نه پیدا کردن مناسبترین آدم دنیا. این را در نظر داشته باشید که فقط شما مسئول خوشبختی یا نگونبختی خود هستید. پس به جای غر زدن دست به کار شوید. اگر این مقاله را تا انتها خواندید یعنی اولین گام را برداشتهاید. شما دنبال بهتر شدن و حل مشکل هستید و ما مناسبترین ابزارهای این کار را به شما معرفی کردیم.
ابزارهایی که انتخاب اشتباه در زندگی را به حداقل میرسانند. بدانید شما فقط میتوانید خود را تغییر دهید و مسئول انتخابهای خود هستید. گذشته و پدر و مادر و نزدیکانتان در شکلگیری روان و ناخودآگاه شما نقش مؤثری داشتهاند پس ناخودآگاهتان را بشناسید و باورهای درست و غلط خود را پیدا کنید. درنهایت شک نکنید که مهمترین کار خودشناسی است. اگر خودتان را بهدرستی نشناسید هرگز نه انتخاب درستی خواهید کرد و نه ملاک درستی خواهید داشت.