برای شکوفایی، استعدادیابی کودکان و رشد توانمندیهای بهخصوص هر کودک چه کار باید کرد؟ اگر یک پدر و مادر آگاه و مسئول باشید حتما با به دنیا آمدن فرزندتان برای یکبار هم که شده این سؤال را از خودتان پرسیدهاید. این یک مقولهی جدی و حساس است. چرا؟ کمی بیندیشید. اگر کودک شما نداند در چه مسیری استعداد دارد چه آیندهای در انتظار اوست؟
شاید یک جواب این باشد: «به دوران جوانی میرسد و همچنان سردرگم و بیمصرف است؛ آنهم در دنیایی که روزبهروز در حال پیشرفت است و شاهد این خواهید بود که تلاش زیادی میکند اما هیچوقت راضی نیست، دائم خودش را با همسالانی که میدانند چه توانایی دارند، مقایسه میکند و احساس کهتری دارد.» آیا واقعا او نمیتواند یا چیزی از دیگران کمتر دارد؟ خیر. او فقط در مسیر استعدادهایش قدم بر نداشته است.
شما به عنوان یک والد میتوانید این آیندهی ناخوشایند را از فرزند خود دور کنید. اما چگونه؟ ما در این مقاله به شما راههایی را برای کشف استعداد کودک دلبند خود نشان خواهیم داد و به شما دریچهای روشن را نشان خواهیم داد تا با آگاهی بیشتر بتوانید به مسئلهی استعدادیابی کودکان فکر و برای آن اقدام کنید.
چرا باید استعداد فرزندانمان را زودتر کشف کنیم؟
وظیفهی من به عنوان یک والد این است که از همان سن پایین کشف کنم که کودکم در چه حوزهای استعداد دارد. با این کار:
- من زمان بیشتری برای پرورش استعدادهای درونی او خواهم داشت.
- به شکلگیری شخصیت و هویت کودک کمک میکنم.
- انگیزهی او را در هنگام مواجه شدن با مشکلات بالا نگه میدارم.
- عزت نفس کودکم را تقویت میکنم.
- او را در مسیر هدفمند بودن در زندگی قرار میدهم و به غنیتر شدن زندگیاش میپردازم.
- از همان کودکی در ذهن کودک خود اینطور جا میاندازم که خانه و پدر و مادر محل امن حمایتی تو هستند و هیچ زور و تحمیلی از جانب ما در مسیر رسیدن تو به رؤیاهایت وجود ندارد و ما در کنار تو هستیم نه مانعی بر سر راه تو.
حال که مزیتهای استعدادیابی کودک از سنین پایین را متوجه شدیم شاید برای شما این سوال پیش بیاید که بهترین سن برای این کار چه زمانی است؟
متخصصان به این نتیجه رسیدند که سنین ۳ تا ۶ سال یعنی زمان مهد کودک و پیش دبستانی بهترین سن برای استعدادیابی است. کودکان در این سن برای اولین بار و به صورت بکر و خالص با تجربههای مختلف روبهرو میشوند. ذهن آنها آمادهی این است که اطلاعات گوناگونی را به خود جذب کند و کودک در این سن خودش است به این معنی که راحت میتواند بگوید چه چیزی را دوست دارد و چه چیزی را نمیخواهد. او هنوز تحت تأثیر جامعه و قراردادهای اجتماعی قرار نگرفته است و خودش را سانسور نمیکند.
مطلب مرتبط: از کجا بفهمم در چه رشتهای استعداد دارم؟
حال از کجا شروع کنیم؟
سالها پیش فردی به نام گاردنر در دورانی که همه فکر میکردند بهرهی هوشی (IQ) بسیار مهم است بیان کرد که بهره هوشی به تنهایی نمیتواند عاملی برای موفقیت یا عدم موفقیت آدمها در آینده باشد بلکه وراثت و محیط هم تأثیرگذار است و ازآنجایی که مغز انسانها قابلیتهای متفاوتی دارد باید برای استعدادیابی کودک او را در معرض محیط قرار داد. به این ترتیب گاردنر هشت هوش را کشف کرد که انسانها از طریق آن میتوانند بفهمند استعدادشان در چه کاری بالاست؟
این هشت هوش عبارتانداز:
- هوش کلامی/زبانی
- هوش ریاضی/منطقی
- هوش بدنی/جنبشی
- هوش موسیقایی
- هوش بصری/فضایی
- هوش بین فردی
- هوش درون فردی
- هوش طبیعتگرا
ورود به تست هوشهای چندگانه گاردنر
ما هر کدام از این هشت هوش را توضیح میدهیم و برای شما تشریح میکنیم که به چه معنا هستند؟ یک دانش آموز با داشتن هر کدام از این ۸ هوش چه ویژگیهای منحصربهفردی دارد؟ چه محیطی برای آنها نامساعد است؟ و چه توصیههایی برای افرادی که در هر یک از این ۸ هوش نمرهی بالایی کسب میکنند وجود دارد؟
هوش کلامی ـ زبانی
ما برای داشتن توانایی استفاده از کلمات جهت ایجاد ارتباط با دیگران به هوش کلامی ـ زبانی احتیاج داریم. وقتی میگوییم کسی هوش کلامی ـ زبانی خوبی دارد منظورمان این است که:
- مهارتهای شنیداری بالایی دارد.
- به کمک کلمات میاندیشد و از زبان برای بیان و درک معانی و مفاهیم پیچیده استفاده میکند.
- عاشق مطالعه و کتابخوانی است.
- از بازیهای مختلفی که با کلمات انجام میشود مثل جدول کلمات متقاطع لذت میبرد.
- معمولا شعر و داستان مینویسد.
- از طریق گفتگو، نوشتن، شنیدن و خواندن کتاب با دیگران ارتباط برقرار میکند و از بحثوجدل با دیگران خوشش میآید.
- به معانی کلمات و همچنین ترتیب قرار گرفتن آنها در کنارهم، صدای آنها، ریتمشان و به آهنگ کلام حساس است.
- گنجینه لغات گستردهای دارد و یادگیری لغات جدید را دوست دارد.
کودکی که هوش کلامی زبانی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- در دروس ادبیات، دیکته و انشاء دانش آموز خوب و ممتازی است.
- در دروس زبانهای خارجی برتری محسوسی بر دیگران دارد.
- با همکلاسیهای خود روابط خوبی دارد. با معلمان خوب ارتباط میگیرد و در کل دانش آموز اجتماعی و خوش برخوردی است.
- از خواندن و نوشتن و سخن گفتن جلوی جمع دانش آموزان لذت میبرد.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش کلامی ـ زبانی چنین هستند:
محیطهایی که در آن رفتارهایی چون انتقاد، تحقیر کردن کودکان، تفسیر منفی، نیش و کنایه زدن، طعنه و حرف های تمسخرآلود انجام میشود باعث تخریب کودکانی میشود که هوش کلامی ـ زبانی بالایی دارند و روحیهی آنها را تخریب و استعدادشان را در نطفه خفه میکند. محیطهایی که کتابخانهای ندارند و یا دیوارهایی که خالی از هرگونه تابلوی اعلانات است این افراد را عصبی میکند. محیطهایی که درسها و مباحثی تکراری در آن مطرح میشود سریع اینگونه از افراد را خسته و کسل میکند. چراکه این اشخاص دوست دارند به چالش کشیده شوند و قدرت تخیل و کلمه سازی آنها تحریک شود تا به هیجان بیایند و پیشرفت کنند.
چند توصیه برای تقویت هوش کلامی ـ زبانی در کودکان:
- با کودک خود صحبت کنید و او را به صحبت کردن ترغیب کنید. برای این کار میتوانید از او سؤالات بازپاسخ بپرسید.
- با فرزندانتان آواز بخوانید و آموزش موسیقی برای آنها را از سن پایین شروع کنید.
- با کودکتان داستان بسرایید. به این طریق که خودتان در ابتدا یک داستان تعریف کنید و از کودک خود بخواهید که داستان را ادامه دهد و تکمیل کند و دوباره خودتان سراییدن را در دست بگیرید. این کار را به صورت چرخشی ادامه دهید.
- با کودک خود جملهسازی کنید. در خانواده دورهم جمع شوید و این کار را به شکل یک بازی انجام دهید. به این شکل که هر کسی چند کلمه بگوید و اعضای خانواده به ترتیب با آن کلمات جمله بسازند.
- با کودک زیاد مطالعه کنید و کتاب بخوانید.
هوش ریاضی ـ منطقی
ما برای داشتن توانایی محاسبهی اعداد و ارقام و نیز استدلال و اثبات قضایا به هوش ریاضی ـ منطقی احتیاج داریم. وقتی میگوییم کسی هوش ریاضی ـ منطقی خوبی دارد منظورمان این است که:
- میتواند بهطور ذهنی و انتزاعی بیندیشد.
- میتواند الگوها و روابط میان اشیاء و پدیدهها را ببیند و کشف کند.
- عاشق آزمایش و تحقیق است. معما دوست داد و از طرح پرسشهای بزرگ در مورد پدیدهها لذت میبرد.
- آنها از طریق مطالعه و تحقیق، بازیهای ریاضی ـ منطقی مسائل را یاد میگیرند.
- آنها قبل از ورود به جزییات هر چیزی ترجیح میدهند که در ذهن خود مفاهیمی کلی بسازند.
- دارای تفکر انتقادی بالایی هستند و به خوبی میتوانند ترتیب و توالی بین عناصر را درک و به دقت تحلیلشان کنند. به خوبی میتوانند نتایجی که در آینده به دست خواهد آمد را تخمین بزنند و برای دستیابی به آن اصرار و پافشاری کنند.
- آنها برای درک روابط بین اشیاء و ایدهها به روابط علت و معلولی میاندیشند.
کودکی که هوش ریاضی ـ منطقی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- عاشق حل مسائل و سروکار داشتن با اعداد و منطق و محاسبات است.
- عاشق کار با ابزار تجارت چون چرتکه، خطکش و ماشینحساب و کامپیوتر است.
- عاشق نظم و ترتیب است و دوست دارد هر چیزی مکانی مخصوص برای خودش داشته باشد. به همین دلیل مشاهده خواهید کرد که چنین کودکانی کیف مدرسهی منظمی دارند یا همیشه اتاق آنها مرتب است و چینش خاصی دارد.
- او یک متفکر استراتژیست است یعنی برای رسیدن به هر هدفی در ذهن خود از همان ابتدا تمام مراحل را از اول تا آخر در نظر دارد و برای آنها چارهاندیشی کرده است.
- وقتی میخواهد مطلبی را به خاطر بسپرد از یادآورندهها کمک میگیرد و برای استدلال کردن قضایا در تفسیر اطلاعات خود از ترسیم نمودار و جدول بهره میگیرد.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش ریاضی ـ منطقی چنین هستند:
- محیطهای پر سروصدا برای افرادی که در این هوش نمرهی بالایی را کسب میکنند مناسب نیست. چراکه آنها برای انجام دادن کارهایشان به نحو احسن به محیطی ساکت و با نظم و ترتیب نیاز دارند و محیطهای شلوغ تمرکز آنها را بهم میریزد.
- محیطهایی که در آن هدف واضح و آشکاری وجود ندارد و شرایطی فراهم نیست که افراد با این هوش بتوانند بین ایدههای مختلفی که در سر دارند ارتباط محکمی برقرار کنند.
- محیطهایی با تمارین تکراری و بیپایان و ساده و بیچالش این افراد را خسته میکند.
چند توصیه برای تقویت هوش ریاضی ـ منطقی در کودکان:
- انجام بازیهای محاسبهای یا مربوط به ارقام
- انجام بازیهایی که کودک در آن بتواند به گروهبندی اشیاء متفاوت بپردازد.
- خواندن داستانهایی که در آن مسئلهای طرح میشود و گرفتن مشارکت از کودکان برای پاسخ دادن به مسائل
- بازیهای جورچینی، طرح چیستانها و معماها و بازیهای ذهنی دشوار با آنها.
- یاد دادن مطالب ابتدایی و راحت یارانهها به آنها از سنین پایین.
- دیدن ویدیوها و انیمیشنهای علمی و با مضامین ریاضی و ذهنی
هوش بدنی ـ جنبشی
ما برای داشتن توانایی انجام اعمال بدنی ظریف و کنترل حرکات بدن خود به هوش بدنی ـ جنبشی احتیاج داریم. وقتی میگوییم کسی هوش بدنی ـ جنبشی خوبی دارد منظورمان این است که:
- افراد برخوردار از این هوش، بهخوبی میتوانند بین ذهن و بدن خود هماهنگی ایجاد کنند.
- به نحو مفید و هماهنگی میتوانند از بدن خود بهره بگیرند و تمام اعضا و حرکات بدنشان هوشیارانه تحت کنترل مغز آنهاست یعنی بادقت و سرعت بدن خود را حرکت دهند و آنچه در ذهن خود دارند عملی انجام دهند؛ مثل بالرینها و ورزشکاران و بازیگران سیرک.
- عاشق این هستند که اجسام و وسایل را لمس کنند و با دست خود چیزی بسازند.
- زبان بدن خوبی دارند و بهخوبی میتوانند به وسیلهی آن با دیگران ارتباط برقرار کنند و مفاهیمی که میخواهند به دیگری منتقل کنند.
- آنها به وسیلهی فعالیت بدنی، تجربه کردن عملی مفاهیم را یاد میگیرند.
- آنها تعادل بدنی خوبی دارند.
کودکی که هوش بدنی ـ جنبشی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- این کودک خودش را از طریق حرکت و جنبش یا لمس اشیاء با اطرافش هماهنگ میکند.
- در جهتیابی خوب است.
- از زنگ ورزش و حرکات جسمانی در این زمان لذت بسیار میبرد.
- در هنگام حرکت بدنش زمانبندی خوبی دارد و به راحتی میتواند حرکاتش را با موسیقی در حال پخش هماهنگ کند.
- معمولا عضو یک تیم ورزشی است.
- مهارتهای حرکتی کوچک و ظریف او تنظیم شده است و به خوبی از پس آنها بر میآید.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش بدنی ـ جنبشی چنین هستند:
وقتی در محیطی قرار میگیرند که برای انجام حرکات جسمانی و جنبوجوش منع میشوند و باید به یک سخنرانی گوش کنند، ناآرام و بیقرار میشوند. به همین خاطر چنین کودکانی وقتی در مدارس مجبور میشوند که ساعتها چسبیده به بقیه و بیحرکت روی نیمکت بنشینند عصبی میشوند.
چند توصیه برای تقویت هوش بدنی ـ جنبشی در کودکان:
کودک خود را در یک رشتهی ورزشی که به آن علاقه دارد ثبتنام کنید. سعی کنید یادگیری را با ورزش کردن ترکیب کنید و با دادن یک سری تمرین بدنی به او همزمان آموزش هم بدهید. مثلا شعری که قرار است برای مدرسه حفظ کند را در هنگام لیلی بخواند یا در هنگام طناب زدن بشمارد و اعداد را به این صورت یاد بگیرد. برای بازدید از مناطق مختلف، رفتن به طبیعت و اردو با کودک خود را در برنامهی خویش قرار دهید. فضایی را فراهم کنید که کودک بتواند با دستهایش به کشف بپردازد. مثلا او را به کلاسهای دستورزی با گل و سفالگری یا کاردستی ببرید یا حتی یک راهحل آسانتر اینکه با او به باغچهی خانهی خود بروید و باغبانی کنید. پیادهروی، دوچرخه سواری، دویدن و کوهنوردی میتواند فعالیتهای مفیدی برای تقویت هوش بدنی ـ جنبشی در کودکان باشد.
هوش موسیقایی
ما برای داشتن توانایی استفاده از مجموعهای از عناصر مربوط به موسیقی مثل زیروبم بودن صوت، ریتم و طنین و نیز آگاهی و شناخت دقیق صداهای محیط خود به هوش موسیقایی احتیاج داریم. وقتی میگوییم کسی هوش موسیقایی خوبی دارد منظورمان این است که:
- این فرد به ریتم و آهنگ و صوت حساسیت خاصی دارد و در کل نسبت به صداهای محیط اطراف خود حساس است.
- احساسات و عواطف او بر اثر صدا و موسیقی تحریک میشوند و با آنها به هیجان میآید.
- در همه جا در جستجوی صدای آهنگین است حتی هنگام مطالعه دروس یا کتابخوانی هم ترجیح میدهد یک صدای موسیقی در پس زمینه ذهنش پخش شود. چراکه موسیقی ذهن او را به نظم در میآورد و از پریشانی و نگرانی رهایش میکند.
- سخن ریتمیک و آهنگین او را به وجد میآورد و باعث میشود تا در رؤیا فرو رود.
- ابزار و وسایل مورد دلخواه چنین فردی آلات موسیقی است و اصولاً هر نوع دستگاه پخش صوت مثل رادیو او را به وجد میآورد.
- چنین فردی به اصطلاح گوش خوبی دارد یعنی مثلاً به محض اینکه یک آهنگی را میشنود میتواند آن را با پیانو بنوازد و به نوعی قبل از راه رفتن پایکوبی را یاد گرفته است.
- علاقهمند به نواختن یک ساز است و نیز قادر است تا نتهای موسیقی را بخواند.
- چنین فردی به الگوها توجه دارد و زمانی که دیگران سریعا آهنگ جدیدی را میپذیرند این فرد آن موزیک را مورد نقد و بررسی قرار میدهد.
- ترانههای قدیمی را به خوبی به خاطر میسپارد و خودش دوست دارد که آهنگ بنویسد.
کودکی که هوش موسیقایی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- چنین دانش آموزی غرق در صدا و حرکت و جنبش اطراف خود است.
- او طوری است که انگار با موسیقی یا آهنگی در ذهن خود همراهی میکند و این کار را با ضربه زدن آهسته مداد خود بر روی میز یا ضرب گرفتن با پایش نشان میدهد.
- خیلی راحت و سریع آهنگ و ترانههای جدید را یاد میگیرد و به زمزمه آنها مشغول است.
- این دانش آموز معمولا به نواختن یک ساز موسیقی علاقه نشان میدهد.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش موسیقایی چنین هستند:
محیطهایی که سکوت محض است و هیچ صدای پس زمینهای در آن پخش نمیشود. محیطهایی که فاقد هرگونه طرح و الگوی خاصی است این افراد را کسل میکند برعکس اگر دیوار اتاق پر از طرح و تصویر باشد یا به آنها مجلات و کتابهای تصویردار بدهید جذبش میشوند چراکه همانطور که گفتیم آنها به دنبال الگو هستند. محیطی که در آن برای کودک با هوش موسیقایی بالا پرفشار و استرسآور است و برای یادگیری به او زور گفته میشود مناسب نیست. همچنین نباید چنین کودکی را مجبور کرد تا جلوی دیگران ساز بزند.
چند توصیه برای تقویت هوش موسیقایی در کودکان:
- برای کودک مجموعه موسیقی مناسب سن او گردآوری کنید و آن را بهطور منظم پخش کنید تا به آن گوش دهد.
- شعر خواندن را با کودک زیاد تمرین کنید.
- وقتی به طبیعت یا محیط جدیدی وارد میشوید توجه او را به صدا یا ریتم پدیدههای موجود در آن محیط جلب کنید. مثل صدای پرندگان، باد یا هر مورد جالب دیگر. هنگام فعالیتهای کودک مثل بازی کردن، لباس پوشیدن یا غذا خوردن او به صورت پس زمینه برایش موسیقی پخش کنید و سعی کنید یک ساعت در هفته را با کودک به گوش دادن به یک سبک موسیقی ناآشنا اختصاص دهید؛ سبکهای موسیقی مختلفی چون جاز، کلاسیک، پاپ و… .
- اسباببازیهای صدادار برای او بخرید یا خودتان با وسایل در دسترس و دور ریختنی مثل نخود و لوبیا، سنگ و… اسباببازیهای آهنگین بسازید. درکل ایجاد صدا با وسایل مختلف برای چنین کودکانی مفید است.
- حتماً با کودکتان به کنسرت بروید چراکه رویدادهای موسیقی زنده فرصت کشف صداهای جدید را به کودک میدهد و دانش موسیقی او را بالا میبرد و لذتش را از شنیدن موسیقی افزایش میدهد.
هوش بصری ـ فضایی
ما برای داشتن توانایی و ظرفیت درک دنیای بصری پیرامون خود و نیز داشتن قابلیت خلق مجدد تجارب بصری و دیداری به هوش بصری ـ فضایی احتیاج داریم. این هوش به معنای توانایی دیدن فرم، شکل، رنگ و بافت با چشم ذهن و تبدیل آن اطلاعات به تصویری عینی و ملموس و هنری در دنیای بیرونی است. وقتی میگوییم کسی هوش بصری ـ فضایی خوبی دارد منظورمان این است که:
- قدرت تجسم بالایی دارد و نسبت به ابعاد و ویژگیهای محیطی خوب آگاه است.
- یادگیری او عمدتاً از طریق تصویر و طرح و تجسم فیزیکی است و در هنگام مطالعه از جدول و نمودار برای فهم بیشتر بهره میگیرد.
- به طراحی و نقاشی و عکاسی علاقهمند است و قدرت نقشه خوانی زیادی دارد.
- ابزار و وسایل موردعلاقه او مدلها، ماکتها، تصاویر، عکسها و مدلهای سه بعدی است.
کودکی که هوش بصری ـ فضایی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- برعکس اکثر دانش آموزان بهخوبی میتواند تفاوت رنگها را از یکدیگر تشخیص دهد و در مراحل اولیه از مداد شمعی استفاده کند.
- روی طرحهای اولیه نقاشی، معماری، دکوراسیون و چینش اشیا به مدت طولانی تمرکز میکند.
- میتواند به خوبی نقاشی بکشد یا ماکتهای سه بعدی بسازد.
- در دروس هندسه و جغرافیا از پیشرفت خوبی برخوردار است.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش بصری ـ فضایی چنین هستند:
محیطهایی که خالی از رنگ و فضا و نور است یا روی دیوارهایش طرح و نمودار و عکسی دیده نمیشود برای افرادی که این هوش را در درجهی بالایی دارند مناسب نیست زیرا این المانها باعث کارایی این افراد میشود و نداشتنش مانعی بر سر راه آنهاست. استفاده از کلمات برای توصیف و ارتباطگیری فقط از طریق کلام و نوشته برای افرادی که هوش بصری ـ فضایی بالایی دارند سخت است و ارتباط حضوری را ترجیح میدهند. دادن تکالیف نوشتنی زیاد و طولانی برای چنین افرادی به شدت آزاردهنده است. درصورتی که شرایط نباشد تا این افراد احساسات و عواطف خود را از طریق تصویر بیان کنند به سکوت عمیقی فرد میروند.
چند توصیه برای تقویت هوش بصری ـ فضایی در کودکان:
- با کودک خود اوریگامی کار کنید و اشکال مختلف را به وسیلهی کاغذ و تا باهم درست کنید.
- به کودکان خود نقشهخوانی را یاد دهید تا با این کار مفاهیم انتزاعی فضایی را کشف کند و تفکر سیستماتیک را یاد بگیرد.
- بازی تانگرام، شطرنج، لگو و چینش جورچینها و تصاویر پازلی میتواند بسیار کمک کننده باشد.
- دکوراسیون اتاق کودکتان را با کمک خودش تغییر دهید یا مثلا اسباببازیهایش را بر اساس رنگ و شکل طبقهبندی کنید.
- برای او کتابهای رنگ آمیزی بخرید و با کمک هم رنگشان کنید.
- وقتی کودک شما هنگام نقاشی کشیدن خطخطی کرد او را تشویق کنید به کارش ادامه دهد و ذوق او را کور نکنید. نقاشی کشیدن برای تقویت هوش بصری _ فضایی بسیار مفید است.
هوش بین فردی
ما برای داشتن توانایی گفت وگو، تماس و معاشرت با دیگران و برانگیختن آنها برای دستیابی به هدفهای مشترک به هوش بین فردی احتیاج داریم. وقتی میگوییم کسی هوش بین فردی خوبی دارد منظورمان این است که:
- میتواند به خوبی خلقوخوی دیگران و روحیات آنها را درک و تفسیر کند. او شنوندهی دقیقی است و میتواند به درستی با دیگران همدلی کند و مشورت بدهد و دلسوزی بالایی دارد.
- به راحتی میتواند با دیگران ارتباط بگیرد و طرح دوستی بریزد و بسیار اجتماعی و اهل معاشرت است و سریعا میتواند جایگاه خودش را در جمعی که حاضر است تشخیص دهد.
- ابزار موردعلاقهی این افراد تلفن، نامههای الکترونیکی و کنفرانسهای ویدیویی و شنیداری است.
- افرادی را که صادق نیستند سریعا تشخیص میدهد.
کودکی که هوش بین فردی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- او برای گفتوگو و تعامل پیدا کردن با دیگران عاشق فعالیت در موقعیتهای اجتماعی و گروهی است. خیلی زود با همکلاسیهایش دوست میشود و رابطهاش با معلمهایش خوب است.
- برای اتمام پروژههای درسی، همکاری با دیگران را به کار انفرادی ترجیح میدهد. برای همین زیاد آنها را خواهید دید که با دوستانشان برنامهریزی کنند و درس بخوانند.
- از دادوستد احساسی و عاطفی با همکلاسیهایش روحیه میگیرد و شاداب میشود.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش بین فردی چنین هستند:
این افراد وقتی مجبور هستند که به تنهایی فعالیتی را انجام دهند دچار کسالت روحی میشوند. آنها وقتی مجبور هستند که به تنهایی مطالعه کنند یا باید مثلا مدت زمان طولانی را در یک کتابخانهی ساکت بدون تماس و ارتباط با دیگران درس بخوانند کارایی خود را از دست میدهند.
چند توصیه برای تقویت هوش بین فردی در کودکان:
- کودک خود را تشویق به انجام بازیهای تیمی کنید. این نوع از بازیها میتواند در دل خود کلاسی جهت یادگرفتن قراردادهای اجتماعی برای کودک باشد.
- با کودک دربارهی احساسات و عواطف خودش و دیگران صحبت کنید. این کار باعث میشود شناخت بیشتری نسبت به آنها پیدا کند و متوجه شود که هر احساسی چه تأثیری به دنبال دارد.
- با کودک خود مهارتهای گوش دادن فعال، همدلی کردن درست، فهم زبان بدن دیگران و چگونه بازخورد دادن را تمرین کنید.
- شرکت دادن کودک در گروههای تئاتر و آموزش دیدن در این زمینه هوش بین فردی را تقویت میکند.
هوش درون فردی
ما برای داشتن توانایی توصیف دقیق خود مثل احساسات و عواطف خویشتن، روحیات و نوع شخصیتمان به هوش درون فردی احتیاج داریم. چراکه این هوش یک مدل و الگویی برای عملکرد مؤثر در زندگی است. وقتی میگوییم کسی هوش درون فردی خوبی دارد منظورمان این است که:
- به خوبی خودش را میشناسد و میتواند مسئولیت زندگی خودش را به عهده بگیرد.
- در هر لحظه از حالات روانی خویش آگاه است و میداند در حال حاضر چه احساس یا عاطفهای را تجربه میکند.
- شخصیت مستقلی دارد. حد و حدود خودش را میشناسد و نگرش مثبتی به زندگی دارد. چنین فردی وقتی دچار حالت روحی بدی میشود میتواند به سرعت خودش را از آن حال و روحیه خارج کند و بر زندگی عاطفی خویش تسلط دارد.
- انضباط فردی بالایی دارد.
- بلوغ عاطفی بالایی دارد و از قدرت سازگاری، انعطافپذیری و سایر رفتارهای رشدیافته برخوردار است.
کودکی که هوش درون فردی خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- میتواند تواناییهایش را تشخبص دهد و از آنها آگاه است.
- توقعات و انتظارات بالایی از خودش دارد و مدام با خود در جدال و چالش است تا وضعیت درسیاش را بهبود ببخشد.
- از درگیر شدن با مسائل و تکالیف درسی خود هراسی ندارد و با تلاشی خستگیناپذیر میتواند آنها را حل کند.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش درون فردی چنین هستند:
پژوهشها و برنامههای درسی یا گزارشهایی که از قبل تنظیم و دیکته شدهاند و هیچ فضایی برای دخالت فرد در آن درنظر گرفته نشده است برای افرادی که هوش درون فردی بالایی دارند چندان جالب نیست و کسالتآور و خسته کننده است. محیطهایی که قوانینی سفت و سخت و غیرقابل انعطاف دارند برای این افراد خفقان آور هستند و آنها را عصبی میکنند.
چند توصیه برای تقویت هوش درون فردی در کودکان:
- کودک خود را تشویق کنید تا خاطرات و مسائل روزانهاش را بنویسد. این کار یک تکنیک عالی برای تقویت هوش درون فردی کودک شماست. اگر هنوز خواندن و نوشتن یاد نگرفته است میتوانید در مورد مسائل روزانهاش با او صحبت کنید.
- کودک خود را وابسته بار نیاورید و به او استقلال دهید. به او حتی در سادهترین مسائل حق انتخاب دهید و بگذارید خودش تصمیمگیری نهایی را بگیرد.
- به آنها هدفگذاری یاد دهید و عادتشان دهید که برای اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود تلاش کنند.
- گاهی کودک را با خودش تنها بگذارید تا ترس از تنهاییاش بریزد و بتواند از آن لذت بردن را یاد بگیرد.
مطلب مرتبط: تست استعداد شغلی چیست؟
هوش طبیعتگرا
ما برای داشتن توانایی درک طبیعت و مطالعهی ابعاد آن به هوش طبیعتگرا احتیاج داریم. وقتی میگوییم کسی هوش طبیعتگرا خوبی دارد منظورمان این است که:
- میتواند گونههای جانوری و گیاهی را تشخیص دهد و طبقهبندی کند و روابط موجود میان جانوران و گیاهان را در محیط زیست بفهمد.
- به پدیدهها و عناصر طبیعی علاقهمند است و دوست دارد علت چگونگی هر یک از رخدادهای طبیعی را دریابد و بیان کند.
- دلسوز کرهی زمین و مسائل و مشکلات مرتبط با آن است و همواره به دنبال راههایی است تا از آن حفاظت کند.
- دوست دارد مدام اطلاعاتش را در زمینهی گیاهان، جانوران و بومشناسی افزایش دهد و بهروزرسانی کند.
- آنها قادرند که جزییاتی مربوط به حیوانات، گیاهان و پدیدههای طبیعی را ببیند که از دید دیگران پنهان است، حیوانات را درک میکنند، آشنا با تغییرات آبوهوایی هستند و میتوانند باغهای زیبایی پرورش دهند.
کودکی که هوش طبیعتگرا خوبی دارد در مرحله تحصیلی چنین دانش آموزی است:
- عاشق آزمایش، تحقیق و اکتشاف است و بسیار اهل ماجراجویی و سفر در دل طبیعت است و از بودن در آن لذت میبرد.
- از علوم مبتنی بر واقعیت خوشش میآید و درس زیست شناسی را دوست دارد.
- رابطهی خوبی با حیوانات دارد و اگر مسئولیت حفظ و نگهداری یک حیوان خانگی را به عهدهی او بگذارید از پس آن به خوبی بر میآید.
محیطهای نامساعد برای افراد دارای هوش طبیعتگرا چنین هستند:
در صورتی که در محیطی قرار گیرد که احساس کند به آن تعلقی ندارد و از سوی محیط پذیرفته نشده است، نمیتواند در آن فضا بهخوبی عمل کند یا چیزی یاد بگیرد. محیطهایی که فضایی بسته دارند و عاری از هرگونه عنصر طبیعی هستند برای اینگونه افراد ناخوشایند هستند.
چند توصیه برای تقویت هوش طبیعتگرا در کودکان:
- آنها بیشتر به طبیعت و محیطهایی دارای دشت و کوه و کویر ببرید تا با حیوانات این مناطق و ویژگیهای آنها از نزدیک آشنا شوند.
- کتابها، فیلمها، اسباببازیها و انیمیشنهای مناسب سن کودکان با مضمون جانوران، گیاهان و کهکشانها در اختیار کودک قرار دهید.
- بازیهای طبیعتگرا با آنها انجام دهید مثلا با کمک آنها در خانه حبوبات و دانهی میوههای مختلف در گلدانها بکارید و باغبانی کنید یا با کمک نقشهای مختلف حیوانات نمایش اجرا کنید، نقاشی بکشید یا تئاتری با عروسکهای حیوانی انگشتی راه بیندازید.
روشهای کشف استعداد کودکان
حال که با هشت هوش گاردنر آشنا شدیم و فهمیدیم که از طریق تست گاردنر میتوان استعداد کودک را کشف کرد و مطابق با هوش مخصوص او راههایی برای تقویت و شکوفایی کودکان پیشنهاد دادیم خوب است در انتها چندین نکتهی طلایی را در این مسیر مدنظر قرار دهید:
به ویژگیها و اصول هوشهای هشتگانه توجه کنید:
- هر یک از هوشهای گاردنر که توضیح دادیم قابل اصلاح و بهبود هستند.
- هر یک از هوشها میتوانند رشد و نمو داشته باشند، پس قابل آموزش و یادگیری هستند.
- هر فردی با همهی هوشهای هشتگانه به دنیا میآید و این قابلیتها در وجودش پنهان است.
بگذارید کودکتان اشتباه کند:
اگر مثلا او را در کلاس نوازندگی ثبتنام کردید و او دلسرد و از این راه پشیمان شد اینجاست که شما باید ورود پیدا کنید و اهدافش را به او یادآوری کنید و تفکر درس گرفتن از شکستها را به او بیاموزید تا کودک منعطفتر و بااعتمادبهنفستر گردد.
تلاشها و موفقیتهای کودک را تحسین کنید:
اشتباهی که اکثر والدین مرتکب میشوند این است که معمولا از استعدادهای طبیعی و ذاتی که کودک در آن نقشی ندارد تعریف میکنند مثل ظاهر فیزیکی. درحالیکه والدین باید از تلاش و سختکوشی و استقامت کودک تقدیر کنند تا او پیشرفت کند و انگیزهی بیشتری پیدا کند.
پیشنهاد: چگونه استعداد شغلی خود را کشف کنیم؟
سخن آخر
اینکه استعدادیابی کودکان کاری حساس و زمانبر است پس خیلی زود انتظار نداشته باشید و بابت این کار روی کودک خود فشاری نگذارید. بهترین کار این است که کودک خود را در معرض فعالیتهای مختلف قرار دهید و رفتار آنها را در مقابل هر کدام از این فعالیتها مشاهده کنید تا متوجه شوید به چه چیزی علاقهمند است.