انگیزه
انگیزه همچون نیرویی درونی است که شما را برای رسیدن به اهدافتان ترغیب میکند. بهعبارتدیگر میتوان آن را میزان تمایل و میل درونی برای رسیدن به موفقیت تعریف کرد. انگیزه معمولا از تضادها و فقدانها به وجود میآید. افراد برای به دست آوردن هر آنچه ندارند انگیزه پیدا میکنند که به آن دست یابند.
دانش مناسب
تصور کنید در جنگلی گمشدهاید. دانش مناسب درست همانند نقشهای است که به کمک شما میآید تا بتوانید از این وضعیت رهایی یابید. برخورداری و کسب دانش لازم موجب میشود در مسیر رسیدن به موفقیت بتوانید قدمهای محکمتری بردارید.
نیروی لازم برای اقدام به عمل
نیروی مناسب از آن دست عواملی است که معمولا افراد از آن چشمپوشی میکنند. آیا تصور میکنید توانایی لازم برای به انجام رساندن هدفتان در شما هست یا باید از کسی کمک بگیرید؟
ثبات در مسیر
همانطور که گفته شد، برای رسیدن به اهداف باید مسیری پرفرازونشیب طی شود. انسانهایی که در مسیر رسیدن به موفقیت ثبات دارند، به هدف میرسند و آنها که زود خسته میشوند، افرادی هستند که همواره از خود میپرسند، چرا به اهدافم نمیرسم؟
اراده و تصمیمگیری
بیایید تصور کنیم همراه با چندین شخص دیگر در جزیرهای دورافتاده، بدون آب و غذا گیر افتادهاید. ناگهان در نقطهای از آن جزیره کتابی پیدا میکنید که قدمبهقدم نحوهی ساخت یک قایق را شرح داده است. اینک شما برای زنده ماندن ناچار به ساختن قایقی خواهید بود و این مرحله دقیقا به منزلهی همان نقطهی شروع یعنی تعیین هدف است. اکنون برای این هدف انگیزهی قدرتمندی دارید چراکه باید زنده بمانید. دانش مناسب (کتاب) و نیروی محرکهی مناسب (افرادی که همراه شما در جزیره گیر افتادهاند) را نیز در اختیار دارید.
آیا گمان میکنید این عناصر بهتنهایی باعث رسیدن به موفقیت و خلق قایق میشوند؟
بدیهی است که فردی باید تصمیم بگیرد که قایقی برای نجات خلق شود یا خیر؟ و کسی که باید دیگران را در این مسیر هدایت کند. اینجاست که اهمیت عنصر اراده و تصمیمگیری محرز میشود. اگر اراده نباشد هرگز حرکتی روبهجلو شروع نخواهد شد.
شایستگی و لیاقت
اگر همچنان این سؤال در ذهنتان وجود دارد که ” چرا به اهدافم نمیرسم؟ ” از خودتان بپرسید جای کدامیک از این عناصر در مسیری که شما برای رسیدن به موفقیت انتخاب کردهاید، خالی است؟ چرا هر چه تلاش میکنید موفقیت با سرعت بیشتری از شما دور میشود؟ اندکی به مثال زیر فکر کنید.
دانشآموزی را در نظر بگیرید که هرچقدر درس میخواند و تلاش میکند بازهم در امتحان ریاضی موفق نمیشود. اگر از او بپرسید که چرا در امتحان ریاضی نمره کمی میگیرد، میگوید: “ریاضی خیلی سخته.” ” من ژنتیکی با ریاضی مشکلدارم.” ” عددها من را گیج میکنند.” و… تمام این جملهها به چه معنا هستند؟
دانشآموز، هدف را بزرگتر از خودش میبیند. یا بهنوعی خودش را لایق رسیدن به آن هدف نمیداند! شما برای اینکه بتوانید به اهداف مورد انتظارتان برسید و طعم شیرین موفقیت را بچشید باید خود را لایق و شایستهی آن هدف بدانید. توانمندی خود را دستکم نگیرید و از هیچ تلاشی برای کسب موفقیت و آنچه لایقش هستید دریغ نکنید.
چگونه خودشناسی رسیدن به موفقیت را برای شما تسهیل میکند؟
اغراق نیست اگر بگوییم که اساسیترین و اصلیترین عامل رسیدن به موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی شناخت خود و داشتن قدرت مدیریت خود است. انسان موفق، ریشهی تمام موفقیتها را در درون خودش جستوجو میکند. انگیزه، دانش مناسب، نیروی لازم برای اقدام به عمل، اراده و تصمیمگیری و شایستگی و لیاقت همه در ارتباط با شما معنی میشوند. سنگ بنای رسیدن به موفقیت این است که شما بدانید چه کسی هستید؟ چه ویژگیها و قابلیتهایی دارید؟ به دنبال چه چیزی هستید؟ اهدافتان تا چه حد با شما در تناسب هستند؟ و هزاران سؤال دیگر که تنها با دستیابی به شناخت مطلوبی از خودتان، پاسخ آنها را مییابید.
حال این خودشناسی چگونه اتفاق میافتد؟ چطور میتوان با صرف زمان نهچندان زیادی به اطلاعات دقیقی در خصوص خودتان برسید؟ بیتردید ابزارهای تخصصی شخصیت شناسی بهترین راهنما برای شما هستند. زمانی که تکلیفتان با خودتان روشن شود با نگاه واقعبینانهتری هدفگذاری میکنید و رسیدن به موفقیت دیگر تبدیل به رؤیایی دور از دسترس نمیشود.