آدمهای سمی خونآشامهایی هستند که میتوانند تمام انرژی، انگیزه، روحیه و زمانتان را از شما بگیرند و به درون چاهی مملو از احساسات ناکافی بودن و ناامید بودن، پرتابتان کنند. اصلا این آدمهای سمی چه کسانی هستند؟ با ویژگیهای آنها آشنا هستید؟ میدانید چطور آنها را از زندگی، کار و اطرافتان دور کنید؟ آیا شما هم قربانی این آدمهای خطرناک بودهاید؟
آدمهای سمی میتوانند یک استارت آپ با ایدههای اسطورهای را بهسادگی زمین بزنند. اگر قصد دارید در کار و زندگی خود موفق باشید باید بتوانید آدمهای سمی را حذف کنید یا لااقل اثرگذاری آنها را در زندگیتان به حداقل برسانید. ارتباط با این آدمهای آزاردهنده میتواند بهشدت خستهکننده باشد و در درازمدت باعث به هدر رفتن بخش زیادی از انرژی شما بشود. اگر دنبال راهی برای شناخت و نجات از دست این آدمها هستید در ادامه مقاله با ما همراه باشید.
۱۰ ویژگی آدمهای سمی
اگر به دنبال شناخت آدمهای سمی هستید باید بگوییم خوششانس بودهاید که تابهحال آنها را نشناختهاید. انسانهای بسیار اندکی در جهان زندگی میکنند که حداقل یک انسان سمی را در زندگی خود نداشته باشند. هرچند بسیاری از انسانها در بازیهای این آدمهای سمی گرفتار میشوند و بدون آنکه بدانند در چه تارعنکبوت وحشتناکی اسیر شدهاند تمام انرژی و زمان و اعتمادبهنفس خود را قربانی آنها میکنند. مهمترین ویژگی این انسانها شامل موارد زیر است:
۱ـ قضاوت کننده و منتقد
انسانهایی که از هدفهای شما حمایت نمیکنند و همیشه دنبال انتقاد کردن و پیدا کردن ایرادی در کار شما هستند. آنها این حس را به شما میدهند که از پس هیچ کاری برنمیآیید. با هر ایدهای مخالفت میکنند. انتقادهایشان ناعادلانه و غیرمنطقی است، با کلمات نیشدار آن را بیان میکنند و منجربه رشد و سازندگی شما نمیشود. افراد حق به جانبی هستند که برای تبدیل یک دنیای بد به دنیای آرمانی و خوب در ذهنشان تلاش میکنند و همین باعث احساس یأس و ناامیدی در آنها میگردد و پاسخشان به چنین احساسی این است که همه چیز را زیرسؤال میبرند.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
ازآنجایی که این افراد انرژی زیادی از شما میگیرند و احساساتی چون گناه، خشم و اضطراب به شما منتقل میکنند تا جایی که میتوانید فاصله بگیرید اما اگر مجبور به تعامل با او هستید روشهای زیر را به کار ببندید:
- قاطعانه برخورد کنید. بحث و مشاجره با این گروه از افراد بیفایده است و شما باید محکم از حق خود دفاع کنید. مثلا بگویید: «ممنونم که نگران من هستی اما من به تصمیم خودم اطمینان دارم. انتقادهای همیشگی تو آزار دهنده است و از تو میخواهم که دیگر تکرارشان نکنی.»
- به خود یادآوری کنید که انتقادهای همیشگی او به خاطر اشکال داشتن کارهای شما نیست بلکه انعکاسی از مشکلات درونی اوست. این نگاه دلسوزانه باعث میشود کمتر انتقادهای او روی شما تأثیر بگذارد.
- با دادن بازخورد مثبت او را خلع سلاح کنید به این صورت که با هر انتقاد منفی که میکند یک نکتهی مثبت در مورد او بگویید. این نشانگر بیتفاوتی پنهانی در رفتار است و به شما قدرت میدهد.
مطلب مرتبط: چرا اشتراکگذاری اهداف، سبب میشود تا کمتر به آنها دستیابیم؟
۲ـ کنترلگری بالا
آدمهایی که به دنبال کنترل کردن زندگی شما هستند. آنها نقش بازی میکنند که شما را دوست دارند و به خاطر دوست داشتن شما به خودشان اجازه میدهند برای شما تصمیم بگیرند. خودشان را همهچیز تمام و آگاه میدانند. آنها هیچوقت به حرف دیگران اهمیت نمیدهند. تا زمانی به قانون و نظم اعتقاد دارند که خودشان بتوانند قانونی را وضع کنند و به دیگران دستور بدهند. آنها تهاجمی، سختگیر، خودخواه، حق به جانب، زورگو، رشد نیافته و غیرمنطقی هستند. به ظاهر شبیه قلدرها هستند اما برخلاف آنان که سعی میکنند با اعمال زور و خشم و عصبانیت به خواستههایشان برسند، کنترلگرها با فریبکاری و حرف زدن به مقصود خود میرسند.
کنترلگرها نمیتوانند کار تیمی انجام دهند چون با واگذاری مسئولیت به دیگران مشکل دارند و ترجیح میدهند کارها را خودشان انجام دهند. اگر هم کاری را به دیگری بدهند و او مطابق با میل آنها کار را پیش نبرد، عصبانی میشوند و علاقهشان را به آن کار از دست میدهند. کنترلگرها نمیدانند که نمیتوان افسار آدمها و امور را در دست گرفت و اگر زیاد به دیگران فشار وارد کنند به آنها از نظر جسمی و روحی آسیب میزنند، درست مانند پروانهای که در مشت گرفته شود. آنها اگر ببیند نمیتوانند دیگران را کنترل کنند صحنه را خالی میکنند.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
- اولین و مهمترین قدم در برخورد با یک فرد کنترلگر این است که بتوانید خشم خود را کنترل کنید و اگر او سالم برخورد نمیکند شما رفتار سالم و بالغانهای داشته باشید.
- برای او حد و مرز و محدودیت ایجاد کنید و خیلی مصمم و با شجاعت در مقابل خواستههای غیرمنطقی او ایستادگی کنید.
- او را از ارزشها و خواستههای خود باخبر کنید و درعین حال نشان دهید با اینکه نگرانیها و نیازهایش را درک میکنید اما خودتان را هم دوست دارید و نمیتوانید به خاطر او خودتان را اذیت کنید.
۳ـ نقش قربانی را بازی میکنند.
افرادی که مدام درباره بدبختیهای خود سخن میگویند و همیشه در این بدبختیها شما و دیگران را مقصر میدانند. آنها مدام با قربانی نشان دادن خود از شما باج عاطفی میگیرند. هدف آنها این است که برایشان تأسف بخورید ولی وقتی زمان میگذارید و سعی میکنید با حرفها و اعمال خود بهشان کمک کنید علاقهای به آن ندارند و فقط زمان شما را تلف میکنند. این گروه از افراد اغلب نگران هستند و فکر میکنند که میتوانند آینده و اتفاقات را پیشبینی کنند. مثلا میدانند که اگر به آن مهمانی بروند در روابط اجتماعیشان خرابکاری میکنند و هیچکس قرار نیست با آنها حرف بزند.
متأسفانه در رفتار بسیاری از پدر و مادرها میبینیم که بیان میکنند به خاطر بزرگ کردن تو از آرزوها و جوانیام گذشتم. حضور شما در کنار آنها باعث میشود که خیلی زود دچار افسردگی و یأس شوید. ممکن است بعد از مدتی از شنیدن حرفهایشان احساس کنید که دوست دارید بزنید زیر گریه یا به تختخواب خود پناه ببرید و ساعتها بخوابید. چراکه آنها از انرژی روانی شما تغذیه کرده و حال بدشان را به شما منتقل میکنند. بهتر است که این نقش قربانی بودن و ایجاد حس دین و احساس گناه را نپذیرید. هر انسانی حق انتخاب دارد و شما یا هیچکس دیگری مسئول انتخابهای آنها نیستید.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
گوش دادن فعالانه:
این گروه از افراد ازآنجایی که وقتی شرایط سخت میشود سریعا در این نقش فرو میروند، نیاز به تأیید و دلسوزی دیگران دارند. پس اگر واقعا مجبورید با این آدمها ارتباط داشته باشید و با آنها تعامل کنید در قدم اول صبورانه خوب به حرفهای آنها گوش دهید تا احساسات و نگرانیهایشان را بیان کنند. سپس به بازتاب دادن احساسات بپردازید مثلا میتوانید بگویید: «به نظر میرسد این موضوع خیلی برایت سخت بوده است.»
عدم تأیید نقش قربانی:
قدم بعدی این است که مرزهای واضحی بین خودتان و او برای گفتگو کردن برقرار کنید. این یعنی شما نباید دلسوزی بیشازحد داشته باشید یا رفتارهای قربانی گرایانهی او را زیادازحد تأید کنید. همچنین سعی کنید موضوع بحث را به سمت مسائل مثبت و سازنده تغییر دهید این کار میتواند به تغییر ذهنیت آن فرد هم کمک کند.
ارائهی راهکارهای عملی:
وقتی فرد در این نقش قرار گرفته است بجای تمرکز بر مشکلات بر ارائهی راهکارهای عملی تمرکز کنید و بیشتر بگذارید تا خودش این راهها را پیدا کند یعنی ماهی به دستش ندهید بلکه ماهیگیری به او یاد دهید مثلا میتوانید از او بپرسید: «چه کارهایی میتوانی انجام دهی تا وضعیتت بهتر شود؟». بعد از پیدا کردن راهحل فرد را تشویق کنید تا اقدامات عملی برای بهبود وضعیت خود انجام دهد. این کار میتواند به افزایش احساس کنترل و کاهش احساس قربانیگری کمک کند.
تقویت مسئولیتپذیری و ارائهی حمایت مثبت:
فرد را تشویق کنید تا مسئولیت خود در موقعیتهای مختلف را بپذیرد. این کار میتواند به افزایش اعتمادبهنفس و کاهش نقش قربانی کمک کند همچنین به او کمک کنید تا نقاط قوت و تواناییهای خود را بشناسد و از آنها برای بهبود وضعیت خود استفاده کند. این نوع از حمایت باعث میشود تا فرد بفهمد که خودش میتواند نقش فعالی در زندگیاش داشته باشد و میزان امیدش افزایش یابد.
حفظ سلامت روانی خود:
این را بدانید که در مواجهه با این افراد اول باید خودتان را اولویت قرار دهید و مبادا وارد نقش ناجی برای این افراد شوید بنابراین اگر میبینید که آنها روی سلامت روانی شما تأثیر منقی میگذارند سعی کنید تا فاصلهتان را با آنها حفظ کنید و اگر نمیشود در جستجوی مشاورهی تخصصی برای آنها و حمایت متخصص برای یاد گرفتن راههای تعامل با این افراد برای خودتان باشید.
۴ـ بهانه آوردن برای هر چیز
این افراد مدام در حال بهانهتراشی هستند و تقصیر را گردن این و آن میندازند. این گروه آدمهایی هستند که مسئولیت رفتار خود را هیچوقت قبول نمیکنند و انگشت اتهامشان به سمت دیگران است.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
- صبر و آرامش خود را حفظ کنید بجای واکنشهای احساساتی سریع، هیجانات خودتان را مدیریت کنید. با واکنش تند شما ممکن است اوضاع بدتر شود.
- سؤالهایی بازپاسخ بپرسید تا به مسئلهاش خودش فکر کند. این کار میتواند بجای قضاوت سریع او انجام گیرد. مثلا میتوانید بپرسید «چه چیزی باعث شده که چنین فکری داشته باشی؟» یا اینکه «راهحلی برای این مشکل پیدا کردهای؟»
- مرزهایی سالم تعیین کنید. اگر دیدید بهانه جوییهای طرف مقابل در حال آسیب به شما است برای مراقبت از روان خودتان مرز تعیین کنید. مثلا میتوانید بگویید: «من میفهمم که این مشکل برای تو مهم است، اما در حال حاضر نمیتوانم راهحل مناسبی ارائه دهم.»
- نمونههای شخصی از موفقیت را مطرح کنید. تعریف کردن داستانهای دستاوردهای شخصی از خود و دیگران شاید بتواند به این فرد کمک کند تا دست از بهانه جویی بردارد و اقدام مثبتی انجام دهد.
- به تصمیمها و احساسات چنین افرادی احترام بگذارید. این کار باعث میشود بداند هر نتیجهای که به دست میآورد خودش انتخابش کرده است. جدای از این احترام به احساسات و تصمیمها موجب میگردند تا مقاومت فرد پایین بیاید و فضا را برای یک گفتوگوی سازنده باز کند.
- گاهی بهانه جویی به خاطر اختلالاتی چون اضطراب، افسردگی و… است. در اینجا خوب است که خودتان وارد عمل نشوید و بگذارید تا یک متخصص مجرب به این افراد کمک کند.
۵ـ خبرچین بودن
آدمهای سمی مدام پشت سر بقیه حرف میزنند، شایعهسازی میکنند یا حتی درباره مسائل خصوصی دیگران حرف میزنند. اینگونه افراد باعث ایجاد ناامنی در محیط زندگی دیگران میشوند و چهبسا با حرفهایشان باعث برهم خوردن جمعهای صمیمی و خانوادگی شوند.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
- حفظ حریم شخصی و فاصله: وقتی متوجه شدید فردی خبرچینی میکند تا حد امکان اطلاعات کم و غیرمهم در اختیار او بگذارید و از به اشتراکگذاری اطلاعات مهم زندگی خود اجتناب کنید. این کار برای مراقبت از خودتان خیلی مهم است. ازطرفی با این کار آن فرد خبرچین خودش فاصله خواهد گرفت چون برای چنین افرادی اطلاعات ارزشمند است.
- شفافیت و صداقت در گفتگو: اگر متوجه شدید که فردی در حال خبرچینی است، سعی کنید با او بهطور مستقیم و با احترام صحبت کنید. مثلاً بگویید: «من ترجیح میدهم که صحبتهایم بین خودمان بماند» یا «اگر این صحبتها خارج از چارچوب اعتماد است، احساس راحتی نمیکنم.»
- آرام و بیطرف بمانید: وقتی آگاه میشوید که فردی در حال خبرچینی از شماست واکنشهای احساساتی از خود نشان ندهید. به حرفهای او بادقت گوش ندهید یا وارد گفتوگوهای بیپایان با او نشوید. این کار باعث میشود تا نتواند شما را درگیر شایعات و داستانهای حاشیهای کند.
۶ـ آدمهای سمی دروغگویان قهاری هستند.
آنها با دروغهایشان محیط را مسموم میکنند و آدمهای قلابی و غیرقابلاعتمادی هستند. اعتماد کردن به آنها بزرگترین اشتباه زندگی هر کسی خواهد بود. تشخیص اینکه چه زمانی صداقت دارند هرگز کار راحتی نیست.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
- علل دروغگویی را بشناسید: اولین گام برای برخورد مؤثر با چنین افرادی این است که آگاه شوید چرا فرد مدنظر شما دروغ میگوید؟ آیا از تنبیه میترسد؟ آیا نیاز به تأیید اجتماعی دارد؟ آیا به خاطر اجتناب از قبول مسئولیتهایش است یا دلایل دیگری دارد؟ وقتی بتوانید علل پشت دروغگویی آدمها را بشناسید راحتتر میتوانید آنها را درک کنید و فضا برای تعامل باز میشود.
- دقیق و مستند باشید: وقتی علل را شناختید و دانستید با چه فردی روبهرو هستید سعی کنید سریع آنها را باور نکنید بلکه هر چیزی را که میگویند به دقت بررسی و مستند کنید و اگر امکانش هست شواهد و مدارک مستند برای تصحیح دروغهای آنها جمعآوری کنید. این مستندات میتواند شامل پیامها یا گواهیهای دیگر باشد.
- سکوت و مشاهده کنید: هیچکس دوست ندارد دروغ بشنود اما واکنش اولیهی شما در مقابل این اتفاق مهم است. ممکن است ناخودآگاه وارد حالت تدافعی شوید اما سعی کنید روی هیجانات خودتان مدیریت داشته باشید. بهترین واکنش سکوت و گوش دادن است. این کار باعث میشود تا شخص دروغگو نتایج گفتههایش را نشان دهد و چه بسا به تناقضات بیشتری در حرفهایش بربخورید که برای شما پنهان بوده است.
- سؤالات روشن و دقیق بپرسید: گاهی ما نمیدانیم و شک داریم که فرد دروغ میگوید یا ما اشتباه میکنیم. پرسیدن سؤالات جزئی، بازپاسخ و خاص میتواند باعث شود که دروغگو بهطور غیرمستقیم خودش را لو بدهد. زیرا دروغگویان از ارائهی جزئیات دقیق طفره میروند و پاسخهای پرابهام میدهند.
- با حفظ آرامش خود تکنیکهای دستکاری احساسات را خنثی کنید: برخی از دروغگویان از احساسات شما به عنوان ابزاری برای فریب استفاده میکنند و سعی میکنند با ایجاد احساس گناه، ترس و مانند اینها شما را کنترل کنند و کاری کنند تا فکر کنید شما مقصر هستید. این طبیعی است که در مقابل دروغگویان قهار احساس عصبانیت و ناراحتی کنید اما کدام راه بهتر است؟ حفظ آرامش و تصمیم گرفتن منطقی یا نشان دادن احساسات و گرفتن تصمیمی آنی؟ درنهایت انتخاب با شماست.
- با دروغگو نجنگید بلکه به دنبال حقیقت باشید: گاهی نمیشود دروغگو را قانع کرد که کارش اشتباه است و تنها میتوان الگوهای ارتباطی خود را با فرد دروغگو تغییر داد و یا صرفا وقتی حرف حقیقتی میزند او را تشویق کرد تا به کارش ادامه دهد. اما خودمان چه میشود؟ منِ صدمه دیده؟ در اینجا شاید راه منطقی این است که بجای صرف انرژی تصمیم بگیرید که شما با وضع پیش آمده میخواهید چه برخوردی داشته باشید آیا لازم است در مقابل چنین افرادی مرز تعیین کنید و روابط خود را با آنها محدود و یا قطع کنید؟ کمی تفکر در این بارهی روش های خودمراقبتی در مقابل این افراد خوب است.
۷ـ نگرش منفی و بدبینی
ویژگی بارز آدمهای سمی منفینگری آنهاست. آنها همیشه نیمه خالی لیوان را میبینند و همیشه نه در کار میآورند.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
آرامش و مثبتاندیشی خود را حفظ کنید و صبور باشید:
افرادی که نگرش منفی دارند و بدبین هستند مدام از همه چیز شکایت میکنند. وقتی شکیبا بودن خودتان را به آنها نشان میدهید و واکنش سریع نشان نمیدهید به نوعی این پیام را بهطور غیرمستقیم به چنین افرادی میرسانید که تحت تأثیر افکار منفیشان به راحتی قرار نمیگیرید. ازطرفی شاید به آنها هم کمک کند تا الگو بگیرند و تابآوری خود را بالا ببرند و افکار مثبتتری را جایگزین افکار منفی خود کنند.
گوش دادن فعال و همدلی داشته باشید:
این کارها باعث میشود این افراد احساس کنند موردتوجه قرار گرفتهاند و صحبتهای بدبینانهی آنها کاهش یابد.
آنها را به تغییر نگرششان تشویق کنید:
برای این کار میتوانید سؤالات بازپاسخ بپرسید تا فرد بیشتر به جنبههای مثبت قضیه فکر کند. مثلا میتوانید بپرسید: «آیا چیزی هست که بتوانیم از این وضعیت یاد بگیریم؟»
میتوانید نکات مثبت قضیه مورد بحث را بسته به شرایط برجسته کنید. با پیش رفتن به وسیلهی حل مسئله داشتن و طرح دیدگاههای سازنده و مثبت این گروه از افراد آرامآرام تشویق میشوند تا به سمت تغییر نگرش خود گام بردارند.
از قضاوت و انتقاد شدید خودداری کنید:
این افراد بسیار به انتقاد شدید و مستقیم حساس هستند و این کار باعث میشود تا در همان وضعیت منفی خود تثبیت شوند.
آنها را به تغییرات کوچک سوق دهید:
اگر میخواهید به این افراد کمکی بکنید به آنها یادآور شوید که سنگ بزرگ نشانهی نزدن است تا به سمت قدمهای بزرگ نروند، بعد ناامید شوند و دوباره بدبینتر شوند بلکه خوب است از تغییرات کوچک شروع کنند تا در طول زمان به تأثیرات بزرگ برسند.
احساس خود را با دقت بیان کنید:
گاهی شنیدن این حجم از دیدگاههای منفی انرژی شما را هم میگیرد و این طبیعی است که شما هم احساس خستگی و ناراحتی کنید. در اینجا لازم است اول یک زمان اختصاصی برای خود داشته باشید تا در این بین به فعالیتهای مفرح بپردازید و از تأثیرات منفی دور شوید و بعد اینکه میتوانید احساس خود را با نهایت احترام بیان کنید. مثلا بگویید: «وقتی همه چیز را منفی میبینید، من احساس میکنم که نمیتوانیم راهحل پیدا کنیم. آیا میتوانیم به روشهای مثبتتر فکر کنیم؟» اگر چنین فردی همچنان بر نگرشهای منفی خود ماند و تغییر نکرد و دیدید که روی شما هم اثر منفی گذاشته است میتوانید بهطور غیرمستقیم او را به کمک گرفتن از یک روانشناس حرفهای تشویق کنید.
۸ـ ترسو بودن با آدمهای سمی عجین شده است.
آنها از ریسک کردن میترسند و مدام از دلایلشان برای ریسک نکردن حرف میزنند. بهانههای آنها برای درجا زدن ترس زیادی را وارد زندگی شما میکند و انگیزه شما را از بین میبرد.
برای تعامل با آنها چیکار کنیم؟
مرزهای شخصی خود را حفظ کنید و به خودتان احترام بگذارید:
در تعامل با این افراد اگر احساس میکنید که به شما فشار وارد میکنند یا در مواجهه با رفتار آنها آسیبپذیر و ناراحت میشوید به آرامی از مرزهای خود دفاع کنید. در این راستا با صداقت و شفاف صحبت کنید. چراکه افراد ترسو معمولا احساسات و نگرانی های خود را پنهان میکنند و بروزش نمیدهند. شما میتوانید با بیان احساسات و مرزهایتان هم از آسیب دیدن خودتان جلوگیری کنید و هم آنها را تشویق کنید تا آنها هم احساسات و نیازهای خود را مستقیم بیان کنند. همچنین در مواجهه با این افراد حتما نه گفتن را تمرین کنید و برای آن آماده باشید.
به ترسها پاسخی با آرامش و اعتمادبهنفس داشته باشید.
وقتی فرد ترسو با موقعیت یا چیزی روبهرو میشود که حس ترس را در او بیدار میکند مهم است که شما اعتمادبهنفس و آرامش خود را حفظ کنید تا از واکنشهای افراطی این فرد پیشگیری کنید. البته به یاد داشته باشید که خود شما هم ممکن است در آن موقعیت بترسید پس اول حس ترس را در درون خود بپذیرید و سپس به دنبال کمک به فرد دیگری باشید.
از روشهای غیرمستقیم برای ارتباط کمک بگیرید:
میتوانید برای ارتباط گرفتن با این گروه از افراد از زبان بدن مخصوص، اشارههای کوچک یا پرسشهای باز استفاده کنید.
۹ـ حسادت زیادی دارند.
این افراد سمی فکر میکنند اگر شما پیشرفت کنید جای پیشرفت آنها را گرفتهاید و همیشه از پیشرفت دیگران ناراحت میشوند و حتی تا جایی که بتوانند با سنگاندازی موانعی را برای رشد و ارتقا دیگران فراهم میآورند.
مطلب مرتبط: ۶ اقدام مؤثر برای مدیریت حسادت در محیط کار
۱۰ـ پرخاشگری و روان رنجوری
آدمهایی که در رفتار و مواجهه با آنها همیشه باید حواستان باشد که ناراحتشان نکنید. هیچوقت کنارشان نمیتوانید خودتان باشید.
آدمهای سمی ویژگیهای بسیاری دارند و موارد بالا تنها بخشی از ویژگیهای آسیبزننده آنها بود. اگر دنبال شناخت کامل این آدمها هستید خواندن کتاب «آدمهای سمی نوشته لیلیان گلاس» را به شما توصیه میکنیم.
چگونه نقش آدمهای سمی را در زندگیتان خنثی کنید؟
آدمهای سمی همچون موریانه بهمرور شما را به سمت نابودی میکشانند. این موضوع شوخیبردار نیست. بهتر است دل سوزی بیجا را متوقف کنید. جرئت ورزی را یاد بگیرید. خطاهای شناختی و ارتباطی خود را بشناسید. یاد بگیرید شما اولویت اول زندگی خود هستید و بدانید هر انسانی مسئول انتخابها و زندگی خودش است. پس دست از مسئولیتپذیری افراطی بردارید. با قاطعیت، عزتنفس و اندکی عشق به خود تارهایشان را پاره کنید و به رهایی برسید.
تنها راه نجات از دست آدمهای سمی حذف کردن آنها از زندگیتان است. اگر این افراد سمی از نزدیکان شما هستند. مثلا پدر، مادر یا خواهر و برادر و نمیتوانید آنها را برای همیشه حذف کنید برای خوشبختی و زندگی خودتان هم که شده ارتباطتان را با آنها به حداقل برسانید. اگر آدمهای سمی در محیط کار شما هستند باید بدانید برای داشتن یک تیم خوب به هرس کردن نیاز دارید. نترسید و با قاطعیت حذفشان کنید. اجازه ندهید به تیم شما آسیب بزنند. آنها حوصله یادگیری ندارند و بیشازحد روی علم نهچندان زیاد خود تعصب دارند.
سخن آخر
مسئولیت مراقبت از شما اول از همه به عهده خود شماست!
با دور کردن آدمهای سمی از خودتان مراقبت کنید تا هم تعادل زندگیتان به هم نخورد و هم انرژیتان به هدر نرود و هم اینکه بتوانید مسیر زندگیتان را با آرامش و راحتی بیشتر طی کنید.
شما با افراد سمی زندگیتان چهکار میکنید؟!
۷ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
درود بر شما این متن فوق العاده مفید و ارزشمند بود . چقدر خوبه که اول هر چیزی رو بشناسیم و بعد به دنبال راه حلش بریم . خیلیامون چیزی رو کامل درک نمیکنیم و بعد قصد داریم که اقدام کنیم که اون کارو انجام بدیم . ممنون از دوست عزیزی که این متن رو آماده کردی . فوق العاده سپاسگذارم
سپاسگزاریم از حسن توجه شما
عالی دستتون درد نکنه مطالبتان خیلی کمکم کرد ❤️
خوشحالیم از رضایت شما. سپاس از حسن نظر شما
من معاون مدرسهام. مدیر مدرسه ما واقعا یه آدم سمیه. در حد سیانور. نمیشه هم حذفش کرد
بسیار متأسفم بابت این اتفاق. اگر نمیتونیم خودمون و جابهجا کنیم و محل کارمون و تغییر بدیم باید روشهایی و یاد بگیریم که تأثیرات منفی آدمهای سمی و بتونیم روی افکار و احساسات خودمون به حداقل برسونیم.
شوهرم ادم بشدت سمی هستش از بدم میاد اما الان شرایط جدایی ندارم دلم میخواد با بیتفاوتیم حالشو بگیرم اما بلد نیستم و هربار تو تله اش میفتم کلی حرص میخورم جالب اینجاس که فقط برای من سمی اما برای خانواده اش ابدا . تو شرایط مشابه و اتفاقای مشابه ای که برای من و همون اتفاقا و شرایط برای زنهای فامیل از جمله مادر و خواهر زنداداش افتاد برای اونا بشدت مهرطلب و خوب و برای من وحشی و سمی بود .