پیشرفت در سازمان برای هر سازمانی اهمیت بسیار زیادی دارد. همه اعضا و کارمندان در یک سازمان به دنبال پیشرفت هستند و این امر برای موفقیت و رشد سازمانی بسیار حیاتی است. اما در این راه، مواردی وجود دارند که ممکن است سبب کمکاری در سازمان از سمت کارمندان و جلوگیری از پیشرفت آنها شوند.
یکی از دلایل اصلی عدم پیشرفت کارمندان میتواند نبود ارتباط واضح بین اهداف شخصی و اهداف سازمانی باشد. وقتی که کارمندان نتوانند اهداف شخصی خود را با اهداف سازمانی هماهنگ کنند، ممکن است انگیزه آنها برای پیشرفت کاهش یابد و این موضوع میتواند به مانعی برای پیشرفت آنها تبدیل شود. یک راهحل برای این موضوع میتواند تعیین اهداف شخصی متناسب با اهداف سازمانی باشد. این اقدام میتواند به کارمندان کمک کند تا بیشترین تلاش خود را برای رسیدن به اهداف سازمانی انجام دهند و انگیزهشان را برای پیشرفت افزایش دهند. در کنار این موضوع، عدم وجود ارتباط واضح بین مدیران و کارمندان نیز میتواند یکی از دلایل مهم عدم پیشرفت باشد.
وجود یک ارتباط باز و دوسویه بین مدیران و کارمندان میتواند بهبود قابل توجهی در پیشرفت کارمندان داشته باشد و این امر میتواند از ایجاد موانع برای پیشرفت جلوگیری نماید. در این مقاله قصد داریم به دلایل اصلی کمکاری کارکنان که میتوانند باعث عدم پیشرفت آنها شوند اشاره کنیم و راهحلهایی را برای این موضوع ارائه دهیم.
کمکاری در محیط کاری به چه معناست؟
کمکاری در محیط کار به معنای عدم انجام وظایف و مسئولیتهای مربوط به شغلی است که فرد باید انجام دهد. این میتواند به تأخیر در انجام کارها، کیفیت پایین انجام کارها یا حتی عدم انجام کارها منجر شود. این موضوع میتواند به مشکلاتی مانند کاهش بهرهوری، افزایش استرس در محیط کاری و ایجاد نارضایتی در تیمهای کاری منجر بینجامد. کمکاری میتواند موجب تضییع منابع و زمان، افزایش هزینهها و کاهش سودآوری کسبوکار منجر شود. از طرف دیگر، عواقب کمکاری میتواند شامل از دست دادن فرصتهای شغلی، از دست دادن اعتماد کارفرما یا همکاران و حتی اخراج از محیط کاری شود. کمکاری ممکن است به دلایل مختلفی ازجمله عدم انگیزه، عدم توانایی، مشکلات شخصی یا حتی مشکلات سازمانی رخ دهد.
مدیران و سازمانها باید به دنبال شناسایی دلایل کمکاری در سازمان و اتخاذ اقدامات مناسب برای افزایش مشارکت و بهرهوری کارکنان باشند. اما مواردی هم هست که در نگاه اول به عنوان کمکاری به نظر میرسد درحالیکه اینگونه نیست و نیاز هست که آنها را شناخت.
مطلب مرتبط: ۶ شغل مناسب برای افراد تنبل
مواردی که کمکاری در یک سازمان به حساب نمیآیند شامل موقعیتهایی هستند که در آنها کارمند به دلایل موجه قادر به انجام کامل وظایف خود نیست. این موارد ممکن است شامل بیماری یا شرایط اضطراری خانوادگی، مشکلات فنی یا نقص در تجهیزات کاری، کمبود منابع یا اطلاعات ضروری برای انجام کار و یا دریافت وظایف بیشازحد و غیرمنطقی باشد. همچنین، زمانهایی که کارمند در حال آموزش یا آشنایی با فرآیندهای جدید است نیز به عنوان کمکاری محسوب نمیشوند. در این شرایط، حمایت و درک از سوی مدیران و همکاران ضروری است تا کارمند بتواند بهطور مؤثرتری به وظایف خود بازگردد.
چه موقع میتوان گفت که کارمندی کمکاری میکند؟
کارمندان ممکن است به نظر برخی از مدیران یا همکاران خود کمکار به نظر برسند. این موضوع میتواند به دلایل مختلفی باشد:
- تأخیر مداوم در انجام وظایف
- کیفیت پایین کارها
- بیتوجهی به جزئیات و اشتباهات مکرر
- کاهش چشمگیر در بهرهوری
- غیبتهای غیرموجه و پیدرپی
- عدم مشارکت در کارهای تیمی
- نداشتن انگیزه و علاقه به کار
- مقاومت در برابر پذیرش وظایف جدید
- عدم پاسخگویی به ارتباطات کاری
- نداشتن تعهد به مهلتهای مقرر
دلایل اصلی کمکاری کارکنان
بیانگیزگی
بیانگیزگی باعث کمکاری در سازمان میشود. زیرا افراد بدون انگیزه داخلی یا خارجی، تمایلی به تلاش بیشتر و بهبود عملکرد خود ندارند. این عدم انگیزه میتواند ناشی از عوامل مختلفی مانند نبود پاداش مناسب، عدم تطابق وظایف با علایق و تواناییها، یا نبود فرصتهای پیشرفت باشد. وقتی کارمندان احساس کنند که تلاشهایشان نادیده گرفته میشود یا تأثیری بر رشد حرفهای و شخصی آنها ندارد، تمایل کمتری برای انجام کارهای محوله با کیفیت و سرعت مناسب خواهند داشت. این وضعیت میتواند منجربه کاهش بهرهوری، افزایش خطاها و درنهایت، افت کیفیت کلی عملکرد سازمان شود.
مطلب مرتبط: ۱۴ گام مؤثر برای ایجاد انگیزه در کارکنان
عدم رضایت شغلی
وقتی افراد از شرایط کاری، محیط، یا مدیریت ناراضی هستند، انگیزه و تعهد آنها به انجام وظایف بهطور قابل توجهی کاهش مییابد. این نارضایتی میتواند ناشی از عواملی مانند حقوق نامناسب، فرصتهای محدود برای رشد و پیشرفت، فشار کاری زیاد، و عدم تعادل بین کار و زندگی باشد. وقتی کارمندان احساس کنند که ارزش و زحمات آنها مورد توجه و تقدیر قرار نمیگیرد، دچار بیحوصلگی، بیانگیزگی و اهمال کاری در سازمان میشوند. این وضعیت منجربه کاهش تلاش، افزایش غیبتها و درنهایت، افت کیفیت و بهرهوری کاری در سازمان میگردد.
مشکلات شخصی
وجود مشکلات شخصی میتواند باعث کمکاری کارمندان شود. زیرا این مشکلات اغلب تمرکز و انرژی فرد را به خود اختصاص میدهند و مانع از تمرکز کامل بر وظایف شغلی میشوند. مسائل خانوادگی، مشکلات مالی، یا مشکلات سلامتی میتوانند استرس و نگرانی زیادی ایجاد کنند که بر توانایی کارمند در انجام وظایف محوله تأثیر منفی میگذارند. در چنین شرایطی، کارمندان ممکن است دچار کاهش بهرهوری، افزایش اشتباهات، کاهش انگیزه و کمکاری در سازمان شوند.
این وضعیت نهتنها به عملکرد فردی بلکه به عملکرد کلی تیم و سازمان نیز آسیب میزند، زیرا کارمندان نمیتوانند بهطور کامل به مسئولیتهای شغلی خود بپردازند. البته اکثراین موارد گذرا بوده و دلیلی بر کمکاری محسوب نمیشوند.
فقدان آموزشهای لازم
فقدان آموزشهای لازم باعث کمکاری کارمندان میشود. زیرا بدون داشتن مهارتها و دانش کافی، کارمندان نمیتوانند وظایف خود را به درستی و با کارایی مطلوب انجام دهند. این کمبود آموزش منجربه احساس ناتوانی و سردرگمی در انجام کارها میشود و کارمندان برای جلوگیری از اشتباهات یا کاهش فشار روانی، ممکن است به کمکاری روی بیاورند. علاوهبر این، عدم آموزش مناسب میتواند به کاهش اعتمادبهنفس و انگیزه کارمندان بینجامد، چراکه آنها احساس میکنند که از توانایی لازم برای موفقیت در نقش خود برخوردار نیستند. درنتیجه، بهرهوری کلی سازمان کاهش یافته و کیفیت کارها افت میکند.
مطلب مرتبط: آیا آموزشهای سازمانی میتوانند تعهد سازمانی کارکنان را افزایش دهند؟
مدیریت ضعیف
رهبری ناکارآمد نمیتواند اهداف و انتظارات را بهطور واضح و قابل فهم منتقل کند، حمایت لازم را فراهم کند، یا بازخورد مؤثری ارائه دهد. چنین مدیریتی ممکن است نتواند انگیزه و مشارکت کارمندان را افزایش دهد، به نیازهای آنها پاسخ دهد، یا محیط کاری مثبتی ایجاد کند. عدم توانایی در حل مشکلات، تصمیمگیریهای نامناسب، و نبود چشمانداز روشن میتواند باعث کاهش اعتماد و احترام کارمندان نسبت به مدیریت گردد. این وضعیت منجربه بیانگیزگی، نارضایتی و درنهایت کمکاری در سازمان میشود، زیرا آنها احساس میکنند که تلاشهایشان بیارزش است و به نتیجه مطلوب نخواهند رسید.
فشار کاری بیشازحد
فشار کاری بیشازحد عاملی برای کمکاری کارمندان میشود. زیرا بار کاری زیاد و مداوم میتواند منجربه خستگی جسمی و روانی، استرس و فرسودگی شغلی شود. وقتی کارمندان با حجم کاری غیرقابل مدیریت و انتظارات غیرواقعی مواجه میشوند، توانایی آنها برای حفظ تمرکز و کارایی کاهش مییابد. این وضعیت میتواند باعث کاهش انگیزه و کاهش کیفیت کارها شود، زیرا کارمندان ممکن است تلاش کنند تا وظایف خود را به سرعت انجام دهند و از فشار کاری بکاهند که این امر منجربه اشتباهات بیشتر و کمکاری میشود و نمیتوان در این حالت نحوه درست برخورد با کارمند کمکار را پیادهسازی کرد. علاوهبر این، فشار کاری زیاد میتواند باعث نارضایتی شغلی و افزایش غیبتها شود که همگی به کاهش بهرهوری کلی سازمان منجر میشوند.
نبود فرصتهای پیشرفت
وقتی افراد احساس کنند که امکان رشد و توسعه در شغل خود را ندارند، انگیزه و اشتیاق خود را برای انجام وظایف به بهترین نحو از دست میدهند. این احساس رکود و بیانگیزگی باعث میشود کارمندان به حداقل تلاش ممکن اکتفا کنند و تنها برای حفظ موقعیت شغلی خود کار کنند، نه برای پیشرفت و ارتقاء. علاوهبر این، نبود چشمانداز روشن برای آینده شغلی میتواند منجربه افزایش نارضایتی و کاهش تعهد سازمانی شود، که نتیجه آن کاهش کلی بهرهوری و کارایی در محیط کاری خواهد بود.
فرهنگ سازمانی نامناسب
وجود فرهنگ سازمانی نامناسب میتواند به شدت باعث کمکاری کارمندان شود، زیرا در چنین فرهنگی، ارزشها و رفتارهای منفی مانند نبود شفافیت، عدم قدردانی از تلاشها و نبود حمایت مدیریتی غالب هستند. در محیطی که کارکنان احساس نمیکنند که مورد احترام و ارزش قرار دارند، انگیزه و تعهد آنها نسبت به کار کاهش مییابد. همچنین، اگر تعاملات سازمانی بر مبنای رقابت ناسالم، بیاعتمادی و نبود همکاری باشد، کارمندان کمتر تمایل دارند که با تمام توان خود کار کنند. این عوامل منجربه افزایش نارضایتی شغلی، کاهش بهرهوری و افزایش کمکاری در سازمان میشود، زیرا کارمندان احساس میکنند که تلاشهایشان به درستی دیده و قدردانی نمیشود و هیچ چشماندازی برای رشد و پیشرفت در چنین محیطی وجود ندارد.
مطلب مرتبط: فرهنگ سازمانی بد چه بلایی بر سر مدیران میآورد؟
نبود حمایت و تقدیر
همانطور که گفته شد وقتی کارمندان احساس کنند که تلاشها و دستاوردهایشان نادیده گرفته میشود و هیچگونه تشویق یا پاداشی برای عملکرد خوبشان دریافت نمیکنند، انگیزه و اشتیاق خود را برای ادامه کار از دست میدهند. این احساس بیتوجهی و عدم قدردانی میتواند به نارضایتی و کاهش تعهد کاری منجر شود، زیرا کارمندان دیگر دلیلی نمیبینند که بیش از حداقل لازم تلاش کنند. حمایت نکردن مدیران و نبود بازخورد مثبت، جو کاری منفی ایجاد میکند که در آن کارمندان بجای رشد و پیشرفت، به کمکاری و کاهش بهرهوری روی میآورند.
محیط کاری نامطلوب
در فضایی که شرایط کاری مناسب نیست، مانند وجود تنشهای مداوم، امکانات ناکافی، یا عدم توجه به سلامت و رفاه کارکنان، کارمندان نمیتوانند بهطور بهینه وظایف خود را انجام دهند. این شرایط باعث افزایش استرس و کاهش انگیزه میشود، زیرا کارمندان احساس میکنند که سازمان به نیازهای آنها اهمیت نمیدهد. نتیجه این وضعیت، کاهش بهرهوری و تمایل به کمکاری است، زیرا افراد در محیطی که احساس راحتی و حمایت نمیکنند، انگیزهای برای تلاش بیشتر و ارائه عملکرد برتر ندارند.
چندشغلی بودن کارکنان
یکی دیگر از دلایل اصلی کمکاری کارکنان در سازمانها که پژوهشها هم در این زمینه آن را تأیید میکنند، چندشغله بودن کارمندان است. هرچند که پرداختن به این موضوع پیچیده است. بهطور کلی منطقی به نظر میرسد وقتی فردی تمرکزش را بر روی دو کار به صورت همزمان در دو سازمان مجزا بگذارد میزان کاراییاش پایین بیاید اما با این حال برخی یاد گرفتهاند که چگونه میان این شغلها تعادل ایجاد کنند. ممکن است با داشتن مهارتهایی چون مدیریت زمان، اولویتبندی، انعطاف و انطباقپذیری و مدیریت بین فردی بتوانند از پس دو شغل بربیایند. اما بعضیها هم نمیتوانند و منجر به کمکاری آنها میشود. در این شرایط خوب است که تعاملی سازنده بین سازمانها و کارمند شکل بگیرد تا با حفظ تعادل در فشار کاری از کارمندان حمایت شود.
نقش سازمان در کمکاری کارمندان
سازمانها نقش حیاتی در عملکرد و بهرهوری کارکنان و حذف کمکاری در سازمان خود را دارند. یکی از عواملی که میتواند منجربه کمکاری کارمندان شود، نبود یک فرهنگ سازمانی مناسب است. اگر سازمان فضایی را فراهم نکند که کارکنان احساس ارزشمندی و تعلق کنند، انگیزهی آنها برای انجام وظایف خود کاهش مییابد. علاوهبر این، نبود شفافیت در اهداف و انتظارات سازمان میتواند منجربه سردرگمی و نارضایتی کارمندان شود که نتیجه آن اهمالکاری در سازمان خواهد بود.
سازمانها باید با ایجاد یک محیط کاری مثبت و مشوق و ارائه بازخوردهای سازنده و منظم، به کارکنان خود انگیزه دهند تا بهترین عملکرد خود را نشان دهند. عامل دیگری که در کمکاری کارمندان نقش دارد، عدم ارائه آموزشهای کافی و فرصتهای رشد حرفهای است. سازمانهایی که به توسعه مهارتهای کارکنان خود اهمیت نمیدهند، باعث میشوند که افراد احساس کنند تواناییهایشان نادیده گرفته میشود و رشد شغلی آنها محدود است. این مسئله میتواند به کاهش انگیزه و افزایش کمکاری منجر شود. بنابراین، سازمانها باید با ارائه برنامههای آموزشی مناسب و ایجاد فرصتهای پیشرفت شغلی، به کارکنان خود نشان دهند که به رشد و توسعه آنها اهمیت میدهند. این اقدامات نهتنها بهرهوری را افزایش میدهد، بلکه باعث ارتقای رضایت شغلی و کاهش کمکاری در میان کارکنان میشود.
علاوهبر عوامل ذکر شده، نحوه مدیریت و رهبری نیز تأثیر قابل توجهی بر میزان کمکاری کارمندان دارد. مدیرانی که بهطور مؤثر با تیمهای خود ارتباط برقرار نمیکنند و از مهارتهای رهبری مناسبی برخوردار نیستند، نمیتوانند انگیزه لازم را در کارمندان ایجاد نمایند. تصمیمگیریهای غیرمنصفانه، نبود حمایت و تشویق و عدم توجه به نیازهای فردی کارکنان از جمله مواردی هستند که میتوانند باعث کاهش انگیزه و افزایش کمکاری شوند. برای جلوگیری از این مشکلات، سازمانها باید به انتخاب و آموزش مدیران خود توجه ویژهای داشته باشند تا بتوانند با رهبری اثربخش و حمایت از کارکنان، محیطی انگیزشی و پرانرژی ایجاد کنند.
مدیران سازمانها همچنین میتوانند با شناخت ویژگیهای شخصیتی کارمندان ۴ فایده ببرند و از کمکاری آنها در آینده جلوگیری کنند:
تطبیق نقشها با شخصیتها:
وقتی از ویژگیهای شخصیتی کارمندمان آگاه باشیم وظیفهای را در سازمان به او محول میکنیم که بهتر میتواند در آن ایفای نقش کند. برای مثال اگر بفهمیم کارمند ما در بعد تسلط D تست رفتارشناسی دیسک نمرهی بالایی دارد، میفهمیم در نقشهای مدیرتی و رهبری کارآمدتر است یا کسی که بعد ثبات S در تست رفتارشناسی دیسک در شخصیت او پررنگ است، در نقشهایی که نیاز به دقت و پشتکار بالاتری دارد موفقتر عمل میکند.
مدیریت انگیزهها:
مدیران وقتی با ویژگیهای شخصیتی افراد آشنا باشند بهتر میفهمند که از چه طریقی میشود انگیزه را در آنها بالا برد. مثلا فردی که بعد تأثیرگذاری در تست رفتارشناسی دیسک بالایی دارد ممکن است با پاداشهای اجتماعی و تشویقهای عمومی بیشتر انگیزه بگیرد.
پیشگیری از استرس:
مدیر با آگاهی از شخصیت افراد و سبک رفتاری آنها میتواند شرایط کاری را برای کارکنان بهبود ببخشد، از استرسهای غیرضروری بکاهد و به آنها زمان کافی بدهد. مثلا افراد تطبیقپذیر زود با تغییرات اخت میشوند اما آنهایی که ثباتپذیری بالایی دارند نیاز به زمان بیشتری برای تطبیق با شرایط نو دارند.
بهبود ارتباطات:
با درک نحوهی تعامل هر شخص بهتر میتوان با او وارد ارتباط مؤثر شد و از سوءتفاهمهایی که نارضایتی و به دنبالش کمکاری را در پیش دارد جلوگیری کرد. مثلا افراد با تسلط بالا در تست دیسک نیاز دارند تا ارتباطاتشان مستقیم و واضح باشد اما افرادی که ثبات بالایی دارند ارتباطات دقیق و جزئی را ترجیح میدهند.
چگونه با کارمندان کمکار درست رفتار کنیم؟
نحوه درست برخورد با کارمند کمکار میتواند شامل موارد زیر باشد:
- ارتباط مستقیم و صادقانه
- ارائه حمایت و انگیزه
- تعیین اهداف مشخص
- ارائه بازخورد سازنده
- اعمال تدابیر مناسب
- ارائه فرصتهای آموزشی
- رعایت حقوق کارمند
- ایجاد محیط کاری مناسب
- مدیریت زمان
ارتباط مستقیم و صادقانه:
برقراری ارتباط مستقیم و صادقانه با کارمند کمکار میتواند به وضوح مشکلات و موانع احتمالی را بررسی کرده و راهحلهای مناسب را ارائه دهد.
ارائه حمایت و انگیزه:
ارائه حمایت و انگیزه به کارمند کمکار میتواند عملکرد او را بهبود دهد و احساس کند که سازمان به او اهمیت میدهد.
تعیین اهداف مشخص:
تعیین اهداف مشخص و قابل اندازهگیری برای کارمند کمکار میتواند به او کمک کند تا عملکردش را بهبود دهد و از راهنماییهای لازم برخوردار شود.
ارائه بازخورد سازنده:
ارائه بازخورد سازنده و مثبت میتواند به کارمند کمکار کمک کند تا از نقاط قوت و ضعف خودش آگاه شود.
اعمال تدابیر مناسب:
در صورت لزوم، اعمال تدابیر مناسب برای مدیریت کارمند کمکار و ایجاد شرایط محیطی مناسب برای بهبود عملکرد او اهمیت دارد.
ارائه فرصتهای آموزشی:
ارائه فرصتهای آموزشی و ارتقاء مهارتهای کارمند کمکار میتواند به او کمک کند تا عملکرد خود را بهبود بخشد و مانع از کمکاری در سازمان شود.
مطلب مرتبط: ۱۰ تکنیک ساده برای ترغیب کارکنان به آموزش
رعایت حقوق کارمند:
رعایت حقوق کارمند و ارائه شرایط کاری منصفانه میتواند از ایجاد کمکاری جلوگیری نماید.
ایجاد محیط کاری مناسب:
ایجاد محیط کاری مناسب و حمایت از تعادل کار و زندگی میتواند به کارمند کمکار کمک کند تا عملکرد خودش را بهبود بخشد.
مدیریت زمان:
ارائه راهکارهای مدیریت زمان و برنامهریزی مناسب میتواند به کارمند کمکار کمک کند تا کارایی خود را افزایش دهد.
ایجاد فرصتهای رشد شغلی:
ایجاد فرصتهای رشد شغلی و ارتقاء حرفهای میتواند به کارمند کمکار انگیزه بیشتری بدهد.
اهمیت پیشرفت کاری کارمندان در محیط کاری
انسانها از آغاز زندگی بشر تا به امروز، در تلاش بودهاند تا راهی برای آسودگی و رفاه حال خود بیابند. همانگونه که عکس آن نیز صدق میکند؛ گاهی چنین تلاشی منجربه عادت و تکرار در روزمره میشود. بهگونهای که فرد با شرایط موجود سازگار شده و طبق عادت، کنشی را هرروزه انجام میدهد. اما این امر در ذهن افراد پیروزیخواه و توسعهطلب جایی نخواهد داشت. ازاینرو به پیشرفت میاندیشند. پیشرفتی همهجانبه در تمام مراحل زندگی که یکی از مهمترین آنها، پیشرفت شغلی است.
پیشرفت کاری کارمندان در محیط کاری از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا نهتنها باعث افزایش رضایت شغلی و انگیزه فردی میشود، بلکه بهطور مستقیم بر بهرهوری و کارایی سازمان نیز تأثیر میگذارد. هنگامی که کارمندان احساس کنند که فرصتهای کافی برای رشد و پیشرفت در سازمان وجود دارد، آنها بیشتر به کار خود اهمیت میدهند و با انرژی و انگیزه بیشتری وظایف خود را انجام میدهند. این احساس پیشرفت نهتنها به افزایش عملکرد فردی کمک میکند، بلکه باعث ایجاد یک فرهنگ سازمانی مثبت و جلوگیری از کمکاری در سازمان میشود که در آن کارکنان به یکدیگر کمک میکنند و برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش میکنند.
از سوی دیگر، پیشرفت کاری کارمندان به سازمان این امکان را میدهد تا مهارتها و تواناییهای موجود در داخل سازمان را بهینه کند و نیازی به استخدام نیروی جدید برای موقعیتهای بالاتر نداشته باشد. این امر نهتنها هزینههای استخدام و آموزش را کاهش میدهد، بلکه باعث میشود کارکنان با تجربه و آگاه از فرهنگ و فرآیندهای سازمان، مسئولیتهای جدید را به عهده بگیرند. همچنین، ایجاد فرصتهای پیشرفت و توسعه مهارتهای کارکنان، به سازمان کمک میکند تا در مقابل تغییرات بازار و فناوریهای جدید، انعطافپذیرتر و نوآورتر باشد. درنتیجه، پیشرفت کاری کارکنان نهتنها به نفع افراد است، بلکه به ارتقای کلی سازمان نیز کمک میکند.
راهکارهایی برای پیشرفت شغلی
تمرین خودآگاهی سازمان یافته
به این معنا که سازمان، هوشمندانه کار کند و پیوسته نمونههایی را ارزیابی کند که منجربه ایجاد و رشد اشتیاق، علاقه و هوش عاطفی در محیط کاری میشوند. ازجمله داشتن فضایی برای استراحت کارکنان و مکانهایی جهت تفریح آنها و هرچیزی که سبب افزایش اشتیاق در آنها بشود.
تقویت مهارتهای اجتماعی
مهارتهایی که بر مبنای تواناییها بهمنظور ایجاد برقراری ارتباط با دیگران استوار شده است.
پرورش خوشبینی
افراد خوشبین باوجود آنکه موانع موجود و چالشها را میبینند، اما پیوسته سعی در کنار زدن آنها دارند و برای دستیابی به هدف خود و ممانعت از اهمالکاری در سازمان تلاش میکنند. چراکه بدبینی و منفینگری، دشمن پیشرفت و امید است و اول، خود شخص و سپس مجموعه را زمین خواهد زد.
اشتیاق برای انعطافپذیری و حل مشکلات
هر سازمانی برای گذر از بحران نیازمند تغییراتی است که وضعیت یکسان گذشته را کنار زده و بهدنبال راهکارهایی برای پیشرفت و توسعه باشد.
الگو بودن و تشویق دیگران به کنترل احساسات
جوامع کاری هوشمند، افراد را به احترام و ادب تشویق میکنند. گستاخی، خشم، جدل، کینهتوزی، بیحرمتی و ویژگیهای منفی دیگری از این دست سطح اشتیاق و توانایی فرد را کاهش میدهند و هیچگاه مدیری برجسته، ظاهر آرام و متفکر خود را فدای هیجانات و احساسات لحظهای و پوچ نمیکند.
حمایت از کارهای گروهی
کار دستهجمعی راهکار مهم و تأثیرگذاری است تا فکرهای جدید پرورش یافته و ایدههای نو بیان شوند. همان مثال همیشگی که یک دست صدا ندارد. پس حرکتهای جمعی و گروهی نیز لذتبخشتر و کارآمدتر خواهند بود.
عوامل مؤثر در پیشرفت شغلی کارمندان و پیشگیری از کمکاری در سازمان
- آموزش
- مهارت
- ارتباطات
- پول
- داشتن عادات خوب در روند کار کردن
- نگرش ذهنی مثبت
- تصویر ذهنی مثبت
- خلاقیت
- شخصیت
چرا برخی از کارمندان پیشرفت نمیکنند؟
نبود فرصتهای مناسب
دلایل متعددی وجود دارد که برخی از کارمندان نمیتوانند در محیط کاری پیشرفت کنند. یکی از مهمترین عوامل، نبود فرصتهای مناسب برای آموزش و توسعه مهارتهاست. در سازمانهایی که برنامههای آموزشی منظم و فرصتهای توسعه شغلی ارائه نمیدهند، کارمندان نمیتوانند مهارتهای جدید بیاموزند و به موقعیتهای بالاتر دست یابند. این مسئله میتواند باعث احساس رکود و نارضایتی در بین کارکنان و کمکاری در سازمان شود، که درنهایت منجر به کاهش انگیزه و بهرهوری آنها میشود.
نبود شفافیت و ارتباط مؤثر بین مدیران و کارمندان
عامل دیگری که میتواند مانع پیشرفت کارمندان شود، نبود شفافیت و ارتباط مؤثر بین مدیران و کارمندان است. وقتی که انتظارات و اهداف سازمان به وضوح برای کارمندان توضیح داده نمیشود، آنها نمیدانند چگونه باید عملکرد خود را بهبود بخشند و به چه سمتی حرکت کنند. همچنین، عدم ارائه بازخورد سازنده و نداشتن حمایت کافی از سوی مدیران، میتواند باعث شود که کارمندان احساس کنند که تلاشهایشان نادیده گرفته میشود
نبود مسیرهای شغلی مشخص و فرصتهای ارتقاء
نبود مسیرهای شغلی مشخص و فرصتهای ارتقاء نیز از دیگر عواملی هستند که میتوانند مانع پیشرفت کارمندان شوند. برای غلبه بر این چالشها، سازمانها باید به ایجاد یک محیط حمایتی، شفافیت در ارتباطات و ارائه فرصتهای مستمر برای آموزش و توسعه مهارتها توجه ویژهای داشته باشند.
مطلب مرتبط: بهترین زمان برای ارتقا شغلی کارمندان چه موقع است؟
محیط کاری ناعادلانه یا تبعیضآمیز
یکی دیگر از عواملی که میتواند مانع پیشرفت کارمندان و کمکاری در سازمان شود، محیط کاری ناعادلانه یا تبعیضآمیز است. در سازمانهایی که سیاستهای ناعادلانه در ارتقاء و پاداشدهی وجود دارد یا به تبعیضهای جنسیتی، نژادی یا دیگر انواع تبعیضها دامن زده میشود، کارمندان ممکن است احساس کنند که شانس پیشرفت برای همه بهطور یکسان فراهم نیست. این احساس نابرابری میتواند انگیزه و اشتیاق کارکنان را برای تلاش بیشتر و بهبود عملکرد کاهش دهد.
عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی
علاوهبر این، عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی میتواند یک مانع جدی برای پیشرفت کارمندان باشد. وقتی کارمندان مجبور هستند ساعتهای طولانی و بدون استراحت کافی کار کنند، فشار و استرس کاری میتواند بر سلامت جسمی و روانی آنها تأثیر منفی بگذارد. این وضعیت میتواند منجربه کاهش بهرهوری و کاهش توانایی کارمندان برای ارتقاء در شغلشان شود. سازمانها باید با ارائه سیاستهای حمایتی مانند ساعات کاری منعطف و فرصتهای استراحت مناسب، به تعادل بین کار و زندگی شخصی کارمندان کمک کنند تا آنها بتوانند با انرژی و انگیزه بیشتری به پیشرفت در کار خود ادامه دهند.
فقدان رهبری و مدیریت مؤثر
فقدان رهبری و مدیریت مؤثر میتواند یکی دیگر از دلایل عدم پیشرفت کارمندان باشد. مدیرانی که نتوانند به طور مؤثر هدایت کنند، انگیزهبخش باشند و تیم خود را به سمت اهداف سازمانی هدایت کنند، ممکن است نتوانند فرصتهای مناسب برای رشد و توسعه کارکنان را فراهم کنند. رهبری ضعیف میتواند منجربه فقدان چشمانداز و راهنمایی برای کارمندان شود که درنهایت مانع از پیشرفت آنها در سازمان میشود. برای رفع این مشکل، سازمانها باید به انتخاب و آموزش مدیران با مهارتهای رهبری قوی و توانایی ایجاد محیط کاری حمایتی و انگیزهبخش توجه کنند.
سخن نهایی
بهطور کلی، عوامل مختلفی میتوانند منجربه کمکاری کارمندان در سازمانها شوند. از نبود فرصتهای پیشرفت و فرهنگ سازمانی نامناسب گرفته تا عدم حمایت و تقدیر و محیط کاری نامطلوب، هر یک از این عوامل بهطور مستقیم بر انگیزه و بهرهوری کارکنان تأثیر میگذارند. وقتی کارمندان احساس کنند که نمیتوانند رشد کنند، تلاشهایشان نادیده گرفته میشود و در محیطی پر از استرس و تنش کار میکنند، بهطور طبیعی تمایل کمتری برای انجام وظایف به بهترین شکل ممکن خواهند داشت.
این مسائل نهتنها به کاهش عملکرد فردی منجر میشود، بلکه بهرهوری کلی سازمان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. برای بهبود وضعیت و جلوگیری از کمکاری در سازمان، سازمانها باید به ایجاد یک فرهنگ سازمانی مثبت و حمایتگر توجه کنند. این موضوع شامل فراهم کردن فرصتهای پیشرفت، تقدیر از تلاشهای کارمندان و ایجاد یک محیط کاری سالم و مطلوب است. با ارائه برنامههای آموزشی مناسب، شفافیت در ارتباطات و توجه به نیازهای کارکنان، سازمانها میتوانند انگیزه و رضایت شغلی را افزایش دهند. همچنین، انتخاب و آموزش مدیرانی با مهارتهای رهبری قوی میتواند به ایجاد یک جو حمایتی و انگیزشی کمک کند. درنهایت، توجه به این عوامل نهتنها به نفع کارکنان است، بلکه به بهبود عملکرد و موفقیت کلی سازمان نیز کمک میکند.