آیا تابه‌حال شنیده‌اید که شخصی خود را به‌عنوان یک INTJ یا ESTP توصیف کرده باشد و شما معنی آن را ندانید؟ آنچه این افراد می‌گویند، درواقع تیپ شخصیتی آن‌ها بر اساس شاخص تست مایرز-بریگز یا به‌اختصار، تست MBTI است. در این مطلب قصد داریم از جنبه‌ی دیگری به این تست شخصیت شناسی معتبر بپردازیم، آن‌هم کاربرد MBTI در حوزه‌های مختلف است. اینکه اصلا دانستن تیپ شخصیتی چه اهمیتی دارد؟ یا اینکه آگاهی نسبت به ویژگی‌های شخصیتی در چه موقعیت‌هایی به کار شما می‌آید؟ به نظر شما کاربردهای MBTI شامل چه مواردی می‌شوند؟
به‌طورکلی کاربرد MBTI در ارائه‌ی شناخت بهتر و بیشتر به افراد از خود و دیگران خلاصه می‌شود. این شناخت یکی از باارزش‌ترین خصیصه‌هایی است که افراد در هر سازمان یا مجموعه‌ای می‌توانند در اختیار داشته باشند. شناخت صحیح از شخصیت، هم برای سازمان و هم برای افراد، به‌منظور رسیدن به موفقیت فردی و سازمانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان آن را دست‌کم گرفت. چراکه در دنیای امروز اکثر سازمان‌ها، شرکت‌ها، استارتاپ ها و مجموعه‌های مختلف برای رشد و بقای خود نیازمند این هستند که افرادی با حداکثر کارایی را به‌کارگیرند. استخدام کارکنانی لایق که بیشترین تناسب را با جایگاه شغلی موردنظر دارند و بیشترین میزان بهره‌وری را برای سازمان‌ها به ارمغان خواهند آورد. اما از چه طریقی می‌توان این تناسب میان شغل و شخصیت را تشخیص داد؟ به نظر شما آیا کاربرد MBTI فقط به حوزه‌ی استخدام محدود می‌شود؟
نگاه اجمالی به ویژگی‌های تست مایرز- بریگز (MBTI)
بهتر است پیش از پرداختن به کاربرد MBTI به‌طور مختصر به ماهیت و ویژگی‌های این تست شخصیت شناسی اشاره‌کنیم. بر اساس پاسخ‌های داده‌شده به تست MBTI، افراد در یکی از ۱۶ نوع تیپ شخصیت قرار می‌گیرند. هدف این آزمون این است که افراد، ویژگی‌های شخصیتی خود را ازجمله علاقه‌‌مندی‌ها، نقاط قوت، ضعف، اولویت‌های شغلی احتمالی و سازگاری با افراد دیگر را بیشتر کشف و درک کنند.
واقعیت این است که هیچ‌کس «بهترین» شخصیت را ندارد و شخصیت هیچ‌کس، «بهتر» از شخصیت فرد دیگری نیست. همچنین این تست به دنبال پیدا کردن اختلاف عملکرد یا ناهنجاری نیست؛ در عوض، هدف آن فقط این است که درباره خودتان بیشتر و عمیق‌تر بدانید.
طبق گفته بنیاد مایرز- بریگز، مهم است که به یاد داشته باشید همه انواع شخصیت‌ها برابر و باارزش هستند. به‌عنوان‌مثال، هنگام کار در فعالیت‌های گروهی در مدرسه یا محل کار، شناخت نقاط قوت و ضعف خود و درک نقاط قوت و ضعف دیگران می‌تواند بسیار سودمند باشد. وقتی در تلاش هستید پروژه خود را با سایر اعضای یک گروه به اتمام برسانید، ممکن است متوجه شوید که برخی اعضای گروه در انجام اقدامات خاصی ماهر و بااستعداد هستند درحالی‌که عده‌ای دیگر قادر نیستند با همان کیفیت از عهده‌ی آن کار بربیایند. درنتیجه با شناخت این تفاوت‌ها، گروه می‌تواند تعیین وظایف بهتری با در نظر گرفتن ویژگی‌های شخصیتی افراد داشته باشد.
کاربرد MBTI در سازمان و فرآیند استخدام
بدیهی است که یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش کارایی و بهره‌وری افراد در هر مجموعه‌ای احساس رضایتمندی آن‌ها از شغلشان است و بی‌تردید بهره‌وری سازمان درگرو بهره‌وری نیروی انسانی فعال در آن است. همین موضوع می‌تواند نشان‌دهنده‌ی اهمیت و تأثیرگذاری نیروی انسانی در هر مجموعه‌ای باشد. حال چگونه می‌توان به میزان بهره‌وری مورد انتظار رسید؟ به‌طور مثال اگر بخش منابع انسانی سازمان خود را مجهز به ابزارهای قدرتمند شخصیت شناسی کنید، گمان می‌کنید بتوانید تا حدود زیادی به محقق شدن اهداف سازمان نزدیک شوید؟
یکی از مهم‌ترین کاربردهای MBTI را می‌توان در قالب این ضرب‌المثل معروف توضیح داد که می‌گوید «هرکسی را بهر کاری ساختند». این جمله به‌درستی بیانگر یکی از قابلیت‌های اصلی این آزمون است. به‌طور مثال در جلسات مصاحبه برای استخدام که تمام دغدغه‌ی مدیران استخدامی جذب نیروهایی است که بیشترین تناسب را با فرصت‌های شغلی موجود داشته باشند، این ابزار می‌تواند به‌خوبی تسهیل‌کننده‌ی فرآیند شناخت متقاضیان و درنهایت انتخاب آن‌ها برای استخدام باشد. در چنین شرایطی می‌توانید سازمان را از عواقب تشخیص نادرست توانایی‌های فرد برهانید. به‌بیان‌دیگر، دانستن تیپ MBTI افراد به شما در تشخیص زودهنگام نقاط ضعف و قوت آن‌ها کمک بسیاری کرده و موجب می‌شود شخصی که ذاتا توانایی های موردنیاز برای قرار گرفتن در جایگاه شغل خاصی را ندارد به‌اشتباه در آن موقعیت استخدام نمی‌شود.
مطلب مرتبط: ۳ دلیل استفاده از تست‌های استخدامی جهت استخدام افراد در سازمان
باور عمومی این است که اضداد یکدیگر را جذب می‌کنند و همه‌ی ما در اطراف خودمان حداقل یکی از این زوج‌های عجیب‌وغریب را می‌شناسیم که باوجود تفاوت‌های اساسی، یک زندگی مشترک موفق را تجربه می‌کنند. اما آیا این موضوع حقیقت دارد که اضداد یکدیگر را جذب می‌کنند؟ آیا می‌توان این اصل را به همه تعمیم داد؟
